پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۲


ع.م.اسکندری

چند حرفی پیرامون

پیمان امنیتی افغانستان با ایالات متحده وعواقب آن

 من در سال 2005 مقاله یی را به نشر رسانیدم تحت عنوان "همبستگی استراتيژيک يا  وابستگی دايمی؟

این مقاله شامل دوبخش بود:

 
 1- - پايگاه سازی نظامی و موقعيت حساس چيوپوليتيکی افغانستان.

2- چالشها وپرابلمهای فراروی سياست پايگاه سازی نظامی در افغانستان.

بخش اول ان همان زمان دراکثر سایتهای انترنیتی  افغانستانی و برخی سایهتای ایرانی به نشر رسید. بخش دوم انرا بنابرملاحظاتی که انزمان برایم مطرح بود، نشر ننمودم و متاسفانه آنرا بنابر کوچ کشیهای کمپوتری از دست دادم. امیدارم بتوانم انرا بزودی دوبار نویسی کنم. بخش اولی ان نوشته را در ادرس ذیل میتوانید بخوانید:

http://www.ariaye.com/dari2/siasi/eskandari.html#top

**********

و اما: درین روزها با تدویر جرگه یی مشورتی در رابطه به پیمان امنیتی این مسئله باز مسئلهء  داغ روز در مطبوعات کشور شده است . من درین  نوشتهء کوتاه قصد ندارم تا چالشها و پرابلمهای این پیمان یا ساده تر مفاد ومضار انرا طور کاامل بر رسی کنم؛ صرف میخواهم رنوس مسایل را یاد آوری کنم. امیدوارم دوستان خردمند ازین مجمل حدیث مفصل بخوانند.

- جغرافیای افغانستان کنونی یک جغرافیای تحمیلی و استعماری است. این جغرافیه توسط استعمار گران قرن 19 یعنی امپراطوری بریتانیای کبیر و روسیهء تزاری من حیث " منطقهء حایل" ایجاد شده است.

- افغانستان هرگز دارای سیاست خارجی مستقل نبوده است و اگر از امیر امان الله خان و دوره یی کوتاه مقاومت بگذریم که انهم در جنگ و گریز سپری شد تا حکومت داری، تمام حکام افغانستان وابسطه به قدرتهای بزرگ جهانی و منطقوی بوده اند.

- افغانستان در طول تاریخ خود از زمان امیر عبدالرحمن تا اکنون از نقطه نظر اقتصادی وابسته به بیرون بوده یا بودجه انر کشورهای حمایت گر تمویل نموده اند یعنی یک دولت رانتیر Rentier State بوده است.[1]  

- سیاستهای اتحاد شوروی پیشین ادامه سیاست و پالیسی روسیهء تزاری در رابطه به افغانستان بود. شاید با شعارها و تاکتیکهای نو ولی کاملا در راستای استراتیژی قرن نزده روسیهء تزاری.

- اگر با فروپاشیدن اتحاد شوروی نظم جهانی مسلط دیروزی برهم خورده است ولی بازیگران منطقوی و بین المللی در رایطه به افغانستان همانهایی اند که در قرون قبلی بودند با قید انکه بازیگران جدیدی نیز شامل بازی جدید شده با در حال شامل شدن اند. این بدین معناست که موقعیت استراتیژیک افغانستان هرگز تغییر نکرده است، صرف نام بازیگران بزرگ شاید تغییر یافته باشد.

- همان قسمی که اتحاد شوروی و پیمان وارسا بخاطر دفاع از "صلح و سوسیالیزم" وارد افغانستان نشده بودند. امروز نیز ایلات متحده و پیمان ناتو بخاطر دفاع از دموکراسی و حقوق بشر وارد افغانستان نشده ان بلکه هردو تجاوز بخاطر دفاع از منافع استرتیژیک خود شان صورت گرفته است. این مسئله را به صراحت و با تکرار رهبران ارشد ایلات منحده، اتحادیهء اروپا و پیمان ناتو بارها گفته اند. از جمله مراجعه کنید به سخنرانی سکرتر جنرال ناتو اقای شیفر در ادرس ذیل:[2]

- امریکا نه به ارادهء مردم افغانستان ونه اجازه ی حکومات افغانستان ( نه طالبلن و نه حکومت استاد ربانی) به افغانستان لشکر کشی ننموده است و به امر حکومت دشت نشاندهء خود ( حکومت حامد کرزی) نیز از افقانستان بیرون نخواهد شد.

- خروج بلا قید و شرط نیروهای امریکایی فقط در یک صورت امکان دارد که یک جنبش همگانی و سرتاسری و ملی برعلیه ان شکل بکیرد و بعدش هم حمایت بین المللی کسب کند و از نگاه سیاسی، نظامی و لوژیستیکی حمایت شود. فکر نمیکنم این دو شرط در یکی دو دههء اینده ممکن و متصور باشند. انانیکه فرضیهء شان را بر سر طالبان بنا نهاده اند شاید نمیدانند که طالبان نه نیروی ملی اند ونه مستقل. اگر غرب و امریکا حمایت خود را از ان شبکه ها وحکومتهایی که طالبان را حمایت میکنند پس بگیرند، نه ان شبکه ها دیگر موجودیت باللفعل خواهند داشت و نه ان حکومات، چه رسد به طالبان که ساخته و دست نگر آنانند. اقلا برای یکی دو دههء اینده فکر نمیکنم چنین جنبشی شکل بگیرد و یا کشوری پیدا شود که از یک چنین  جنبش ملی ضد اشغالگری امریکایی در افغانستان حمایت بالفعل نماید.

- همه صحنه سازیهای حکومت کنونی صرف بخاطر تضمین آینده یی تیم حاکم کنونی است نه منافغ دراز مدت افغانستان و یا به اصطلاح ناسیونالیزم افغانی. بهانه گیری اخیر رئیس جمهور حامد کرزی مبنی بر اینکه حتی اگر جرگه مشورتی هم متن توافق نامه را تایید کند و شورای ملی نیز انر تصوب نماید شخص رئیس جمهور کنونی انرا امضا نخواهد کرد گویای واضح بر همین حقیقت است.

و اما در مورد خروج نیروهای خارجی میتوان سه سناریو را در نظر داشت:

1- گزینهء برد از طریق جنگ : این سناریو اگر چندی طرفداران فروانی بخصوص در حلقات نظامی هم امریکایی دارد وهم افغان ولی تجربه دوازده سال جنگ نشان داد که پالیسی ناکامی هست.

2- خروج کامل یا "گزینه صفر": در حالتی که قوت های خارجی بدون تکمیل ماموریت شان که شکستاندن تروریزم  و ایجاد حکومت باثبات در افغانستان بود بصورت کل انچنانیکه عراق را ترک نمودند افغانستان را ترک نمایند، یک خلای بزرک امنیتی و اداری ایجاد خواهد شد. چه کسی نمیداند که درین صورت القاعده یا شاخهء افغانی آن یعنی طالبان و مافیای مواد مخدر بر کشور حاکم خواهند شد و نظم نیم بند کنونی نیز از بین خواهد رفت و یا بهتر است بگوییم که بر افغانستان بی حکومتی و انارشیزم (esssStateless)[3] وجنگ داخلی انچنانیکه در دهه ی نود شاهد بودیم تسلط خواهد یافت. بگذریم از نیروی دفاعی و امنیتی، حکومت فعلی افغانستان قادر نیست حتی یک ماهه مصارف اداری خود را از بودجه یی داخلی تمویل نماید.

3- گزینه اخری و شاید هم معقولترین گزینهء خروج تدریجی ( Gradual Withdrawal) خواهد بود[4]: این بدان معناست که امریکا و متحدین ان همزمان با آنکه قوت های خود را بصورت تدریجی باید ار افغانستان خارج نمایند باید کمکک نمایند تا افغانستان از نقطه نطر اقفصادی و امنیتی نیز بتواند به پای خو استاد شود. حکومت داری خوب و بالنسبه ریشه گیری اصول دموکراسی از مولفه های اساسی انند. از آنجائیکه مشکل افغانستان صرف مشکل داخلی نیست بلکه ریشه های عمیق منطقوی بین المللی دارد، ایالات متحده، ناتو و سازمان ملل طی یک پروسهء چندین ساله باید کوشش و میانجی گری نمایند تاهم اختلافات افغانستان با شکورهای همسایه حل گردد و هم تضمینی برای عدم مداخلهء کشورهای قدرتمند منطقوی در امور داخلی افغانستان طی یک کنفرانس بین المللی با نظارت و ضمانت  ملل متحد و شورای امنیت آن داده شود. آن سیاست کنان افغانستان که میگویند قوای ناطر ملل متحد باید جای قوتهای ایالات متحده و ناتو را در افغانستان تعوض نمایند شاید از آرایش کنونی قدرتها در جهان و به اصطلاح نظم نوین جهانی چیز زیادی نمدانند و ان هم این مسئله بدیهی که اگر ناتو ( که مطلقا اکثریت کشورهای اتحادیهء اروپا نیز جز آنند) و ایالات متحده را از قوتهای محافظ صلح  سازمان ملل حذف کنیم برای سازمان ملل چیزی بنام قوت و کشوری بنام تمویل کننده باقی نمیماند.

چه ما بخواهیم چه نخواهیم نظم کنونی جهان بر همین منوال است.

واما ایجاد پایگاه دایمی نظامی ایالت متحده در افغانستان:

از دید من ایجاد پایگاه دایمی در افغانستان همانقدر زیا نبار و مخالف صلح و امنیت در افغانستان و منطقه هست که خروج آنی و کامل این نیروها. چه کسی نمیداند که جنگهای جهل ساله داخلی در افغانستان همه جنگهای نیابتی بوده اند و از جانب همسایه ها و قدرتهای منطقوی و بین المللی سازماندهی و تمویل شده اند و انهم نه برای رضای خدا و یا حق انسانهای متوطن درین کشور، بلکه برای در اختیار داشتن این گذرگاه استراتیژیک. اگر امروز قدرتهای منطقه چون روسیه، ایران، چین و هند به موجودیت قوتهای امریکایی در خاک افغانستان راضی اند [5] چون تروریزم و مواد مخدر انها را نیز تهدید میکند و نمیخواهند وظایف نا تمام امریکا را خود بر دوش کشند ولی درعین زمان همهء این کشورها  استقرار دایمی نیروهای امریکایی در افغانستان را در مخالفت با منافع استراتیژیگ و دایمی خود میدانند و دیر یا زود به مخالفت و رقابت  برخواهند خواست  که در انصورت افغانستان باز یک بار دیگر به میدان جنگهای نیابتی تبدیل خواهد شد. سیاست مداران و یپلوماتهای ارشد امریکایی باید از تاریخ افغانستان و لشکر کشیهای بی حاصل بریتانیا و اتحاد شوروی  درس لازم را گرفته باشند و ان اینست که: افغانستان بنا بر موقعیت حساس جیوچولیتیک و جیواستراتیزیک و بنابر بافت درونی ایکه دارد نمیتواند دوست این یا آن قدرت بین المللی و یا منطقوی و در عین زمان دشمن قدرت دیگر منطقوی و بین المللی باشد. ایالات متحده و متحدین آن باید دانشته باشند که "کلید حل مناقشات افغانستان در خود افغانستان و در منطقه قرار دارد نه در بروکسل و واشنگتن".[6] سیاسنمداران امریکای و حتی افغان باید بدانند که وضعیت، موقعیت و روانشناسی مردم افغانستان با آلمان و جاپان بعد از جنگ جهانی دوم و شبه جزیرهء کوریا و حتی ترکه، عربستان و قطر کنونی کاملآ متفاوت است.

افغانستان در شرایط کنونی به امضای یک قرارداد امنیتی  با قید محدودهء زمانی شاید برای یک دههء اینده با ایالات متحده نیاز داشته باشد ولی نه به پایگاه سازی نظامی دایمی. تکرار میکنم که: همانقدر که خروج شتابزدهء نیروهای امریکا به زیان صلح و ثبات در افغانستان است به همان پیمانه و حتی بیشتر از ان پایگاه سازی دایمی افغانستان نیز به زیان صلح و ثبات در افغانستان و منطقه خواهد بود.

افغانستان دیر یا زود باید ستاتوس یا موقعیت اصلی و طبیعی خود را منحیث یک کشور حایل ، کاملا بی طرف، غیر نطامی ، دوست با همه کشورهای همسایه و دور و نزدیک ولی اینبار بر اصول دموکراسی و تامین حق شهروندی (تا برای همیشه بر منازعات داخلی هم پایان داده شود) عرض وجود نماید. چنین افغانستانی بجای مرکز رقابتهای نطامی و سیاسی مرکز تجارت و شاهراه ارتباط ومواصلات منطقه خواهد بود. حتی برای ایالات متحده امریکا نیز مفید خواهد بود تا یک افغانستان با ثبات و متکی به خود را منحیث دوست و متحد خود داشته باشد تا یک افغانستان ویران و همیشه در حال جنگ.                      

********

امیدوارم هم اشتراک کنندگان محترم لویه جرگه و هم اعضای محترم پارلمان کشور و هم روشنفکران و سیاستمداران کشور مصالح و منافع امروز و فردای کشور را در نظر داشته باشند.

یا هو

ع.م.اسکندری

23/11/2013

دانشگاه لیستر - انگلستان

آدرسهای ایمیلی نوسنده:

    ویاame21@leicester.ac.uk


 

 



[1] See: Suhkar, A. 2010. Upside Down Nation Building: The Contradictions of the International Project in Afghanistan. Cambridge University Press. Available online: http://www.cmi.no/publications/file/3684-upside-down-state-building.pdf
 
[2]Pascual, C. 2008, 'Afghanistan and NATO: Forging the 21st century alliance', The Brookings Institution, 4 September, [http://www.brookings.edu/events/2008/02/29-nato]
[3] see : When More is Less, the international project in Afghanistan ,by , ASTRI SUHKAR, Hurst & Company, London,2011, P230
[4] :SeeThe case For Withdrawal from Afghanistan,edited by Nick Turse, fersopress  2010, p61
[5] مراجعه کند به سخنان رئیس جمهور کرزی در روز افتتاح لویه جرگه مشورتی
[6] Mirage of the Good War, by Tariq Ali, ferso  ressp 2010,