سه‌شنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۳


حاشیه نشینی سیاسی تاجیکان

در کابینه ای «حکومت وحدت ملی»

سرزمینی با نام استعماری افغانستان ، انتخابات وساختن حکومتی را تجربه کرد، که مانند عرصه های دیگر چون فساد، مواد مخدر ، گله دزدی وچپاول ثروتهای اقتصادی واجتماعی ، صدر نشین فهرست جهانی شد .
نتیجهً انتخابات بعد از شش ماه وتشکیل حکومت در چهار ماه ، سِر و رازی داشته ودارد، که از نبوغ مغز متفکر دوم !؟ وشبکه های استخباراتی سرمایه داری جهانی وایادی منطقوی آنها منشاً گرفته است.
برای سرپوش گذاشتن به کودتای انتخاباتی کرزی ــ احمدزی وتحمیل حکومت نا مشروع وتقلبی بر گرده ای مردم ، فرونشاندن اعتراضات حق طلبانه ای مردم وبی اثر ساختن نارضایتی های رو به افزایش مردم ، مخلوق استعماری « حکومت وحدت ملی » اختراع شد تا آبی سردی باشد به فوران جنبشهای اجتماعی ومدنی مردم برای تامین عدالت سیاسی وملی .
بعد از خلق این نهاد استعماری ، سیاست تطمیع ، باجدهی ، باجگیری ، بده وبستان ، موج بی وقفه ای حملات تروریستی توسط طالبان ، تبلیغات گسترده مبنی بر امتیاز خواهی تیم عبد اله ، رعایت وحدت ملی، امت اسلامی ، بیکاری ، فشار اقتصادی ، بهانه گیری برای شایسته سالاری!؟ وکابینه ای متخصص !؟ توسط تیم سیادت طلبان قومی و... چنان روند شکلگیری کابینه را طولانی ساخت ، که مردم از همه ای خواستهای شان منصرف شدند و به آنچه اولیای امور !؟ میخواستنند رضایت بدهند. در تمام این اقدامات کج دار ومریز سیاسی ، تمامیت خواهان اهدافی را برای بحاشیه کشاندن سیاسی تاجیکان ، تشدید افتراق درونی جامعه ای تاجیک وعمیق کردن اختلافات میان جوامع مختلف برای تداوم انحصار قدرت سیاسی ــ قومی ، حاکمیت سیاسی در افغانستان دنبال کرده ومیکنند .
در طولانی کردن روند شکل گیری کابینه ، گروه طالبان ، حزب اسلامی ، استخبارات پاکستان ، عربستان ،انگلیس وامریکا نقش اساسی داشتند تا هم زمینه ای برای ورود بیشتر مهره های استخباراتی شان مساعد شود وهم از شر گروه های مزاحم در کابینه جلوگیری کنند ، رفت و آمد دایمی مقامات استخباراتی ونظامی پاکستان به در بار پوشالی احمد زی پیش از اعلام نامزد وزیران کابینه مظهر روشن این پلان گذاری ها واقدامات سیاسی واستخباراتی در تشکیل کابینه بوده است .
حال بیینیم شعارهای مشارکت ملی ، تقسیم متوازن قدرت ، برداشتن سیاست حذف به تعبیر نابغه ومتفکر! ، شایسته سالاری ، غیر سیاسی بودن و کابینهً متخصص و... در «حکومت وحدت ملی » کرزی ــ احمدزی رعایت شده یا مانند سایر شعارهای پوپولیستی ودماگوژیک احمدزی ،مردم فریبی بیش نبوده است ؟
ــ ترکیب قومی کابینه
ترکیب « حکومت وحدت ملی » در مجموع از رییس جمهور دومعاون ، رییس اجراییه با دومعاون ،25 وزیرو دو رییس اداره مستقل معادل وزارت،وزیر دولت در امور پارلمانی ،34 عضو دارد . که دران 16تن پشتون ، 6 تن تاجیک ، 5 تن هزاره ، 4 تن ازبک ، 2 تن سادات و یکتن ترکمن شامل اند. بسیاری اقوام مطرح کشور مانند نورستانیها ، پشه ای ها ، بلوچها و... دران حضور ندارند ودر واقع نماینده گی از آ نها بواسطه ای وثیقه ای شرعی!؟ به برادر بزرگ ! محول شده است . رییس جمهور بنا بر تقسیمات « حکومت وحدت ملی » 16 تن را معرفی کرده است ، که یک تن هم در میان آنها تاجیک نیست . نبود یک چهره تاجیک در میان فهرست 16 تنی رییس جمهور! بخوبی پرده از روی مشارکت ملی ، برداشتن سیاست حذف وعدالت ملی وسیاسی می افگند ، که تیم احمدزی ــ کرزی در صدد برقراری آن است !
درین کابینه به تاجیکان نسبت به هر جامعه برادر دیگر به تناسب نفوس اجتماعی وشعاع وجودی شان سهم ناچیز ودر واقع در مورد آنها سیاست حذف ، بطور کامل بکار برده شده است. حذف تاجیکان از رده های اساسی در دولت متکی به احصاییه سیاسی تحقق یافته ، که ازقبل توسط گرایش های سیاسی فاشیستی واستخبارات منطقه به این منظور بکار برده شده و میشود ( سمسور افغان 12 درصد، پرویز مشرف 15 در صد ، پشتو تولنه یا اکادمی علوم افغانستان 12 درصد و...). گرچه در افغانستان بنا به دلایل سیاسی و اقلیت و اکثریت سازی سیاسی ذهنی ، ترکیب اجتماعی نفوس در کشور همواره مسکوت گذاشته شده است تا بطور دلخواه ازان بهره برداری سیاسی شود اما در عین زمان احصاییه های نیز وجود دارند ، که ارقام نزدیک به حقیقت ترکیب نفوس اجتماعی کشور را بر ملا میکنند.
اولیین احصاییه نسبی معتبر توسط فیض محمد کاتب مؤرخ مشهور در سراج اتواریخ اراییه شده است ، که دران تاجیکان از 5 ملیون نفوس کشور یک اعشاریه نه ملیون را تشکیل میدهند ، 38 در صد. غبار مؤرخ شهیر ونامدار کشور متکی به احصاییه 1964 میلادی دولت ، از پانزده اعشاریه سه ملیون نفوس مجموعی کشور، پشتونها را 4 ملیون ده نشین ودوملیون کوچی ، که در ترکیب کوچی ها بجز پشتونها سایر گروه های قومی نیز شامل اند مانند جتها و... ثبت کرده است . احصاییه 1354 خورشیدی محمد داود خان تاجیکان را 31 درصد ثبت کرده است . سال 1358 خورشیدی ، که سروی سراسری صورت گرفت 33 درصد تاجیک وپشتونها 35 در صد ثبت شده اند ، به همین لحاظ حفیظاله امین از انتشار ارقام احصایوی ترکیب اجتماعی نفوس در کشور سر باز زد وهمه را به نام افغان اعلام کرد. تیم کرزی ــ احمدزی نیز برای بهره برداری سیاسی واکثریت سیاسی فرضی با وجود سرازیر شدن ملیارد ها دالر به افغانستان از شمارش نفوس وتفکیک اجتماعی آن خودداری کرد.این در حالی است ، که سازمان سیا در« نگاهی به جهان » پشتونها را 34 در صد ثبت کرده است.
از مقایسه تمام احصاییه ها توسط منابع داخلی وخارجی معلوم میشود ، که پشتونها بیش از ثلث نفوس در کشور نبوده و نیستند در حالیکه سهم شان در کابینه کرزی ــ احمدزی نزدیک به سه برابر تاجیکان است. به این میگویند مشارکت ملی!؟
بخشهای عمده دولت( وزارتهای قوای مسلح ومالیه ) یعنی ثروت وقدرت دردستان یک قوم متمرکز گردیده است . این درحالی است ، که چندین مشاور بالاتر از صلاحیت وزیر ، جرنیل خود مختار وکرنیل خود مختار را احمدزی تنها از یک قوم برگزیده است.
ــ توازن آستانی ومحلی کابینه
توازن محلی نیز چنان یکجانبه است ، که تنها عطش قومگرایی را فرنشانده است . در مجموع از 34 ولایت کشور 14ولایت درین کابینه سهم ندارند .در عین زمان ولایات لوگر و قندهار ، هرکدام با چهار کاندید ، فاریاب و بلخ هریک سه نماینده،بغلان ، ارزگان ، وردک ، هرکدام دو نماینده بیشترین سهم را در کابینه دارند ، ولایاتیکه رای کمتر به احمدزی داده اند در کابینه نماینده ندارند مانند تخار ، غور ، بادغیس ، فراه ، نورستان ، نیمروز، کاپیسا ، دایکندی ،سمنگان ، بامیان ، سر پل و... ازمجموع ولایات غربی وشمالغربی صرف یک نما ینده آنهم از قوم برادر پشتون از هرات در کابینه جا داده شده است.
ــ چهره سیاسی کابینه
با آنکه تبلیغات کر کننده مبنی برغیر سیاسی بودن کابینه واز جمله قوای مسلح براه انداخته شد تا دست حریفان سیاسی را بنا تعلق شان به گروه های جهادی مشخص از بخشهای مهم دولت قطع کنند ، اما ترکیب کابینه حکایت پر رنگ از ترکییب سیاسی ــ قومی دارد.
وزرای دفاع ، داخله ، امنیت ملی و عده ای دیگر ، از بازمانده های حزب فروپاشیده ای دموکراتیک خلق بحساب میروند . جنرال دوستم بشمول دوتن دیگر معرفی شده توسط دوستم از حزب دموکراتیک خلق قبلی بعدا اعضای حزب جنبش ملی اسلامی . رییس جمهور ، تیم مشاوران وتعدادی زیادی از اعضای کابینه افغان ملت وطالبان را نماینده گی میکنند. چهار عضو کابینه از حزب اسلامی حکمتیار . 5 عضو کابینه از دوشاخهً حزب وحدت اسلامی ، چهار تن هم از ایتلاف ملی ، که از اقوام مختلف اند شامل کابینه شده اند . در مورد احزاب سیاسی از نظر پایگاه اجتماعی وشعاع وجودی نیز تبعیض سیاسی بدلایل قومی اعمال شده است. سه دور انتخابات ریاست جمهوری بخوبی نشانداد ، که جمعیت اسلامی با وجود مواجه بودن به توطیه های پیچیده از درون وبیرون وقتلهای زنجیره ای هنوز حزب سراسری است ودر مقایسه با جنبش 4 نماینده ، حزب وحدت 5 نماینده ، حزب اسلامی 4 نماینده ، ایتلاف ملی 4 ، با یک یا دو نماینده به دلایل نقش اش در میان تاجیکان ، مورد تبعیض آشکار قرار گرفته است. در حالی که حامیان طالبان در بخشهای مختلف دولت نقش پر رنگ دارند.
کابینه بر خلاف هیاهوی گروه های فاشیستی وتمامیت خواه، کاملا به احزاب سیاسی وابسته بوده اما با انحصار سیاسی ــ قومی یک قوم ومحرومیت سیاسی کامل تاجیکان .
مساله دیگر حضور و نفوذ چپ در کابینه است . هیاهوی تبلیغاتی همان طوریکه در مورد مشارکت ملی دروغی بیش نیست وبه منظور فریب اذهان وتلاش در جهت پوشاندن واقعیت خلای مشارکت عادلانه سیاسی و ملی در کابینه صورت میگیرد ، در مورد حضور چپ هم کاربرد ابزاری و برای فریب طبقات واقشار تهیدست جامعه راه اندازی شده است ، که در بدترین وضیعت فقر اجتماعی بسر میبرند.
طبقات و اقشار تهیدست جامعه روز تا روز به صف بیکاران رانده میشوند ، نزدیک به پنج ملیون در اردوگاه های کار باشرایط کار اجباری در پاکستان ، ایران و کشور های عربی خلیج زیر ستم مضاعف طبقاتی وخارجی بودن بسر میبرند ، نزدیک به دوملیون آنها به دلیل فقر وحشتناک اجتماعی وتسلط فضای ناگوار روحی وروانی معتاد به مواد مخدر اند ، هیچگونه امنیت شغلی ومعشیتی ندارند و زیر خط فقر کامل زنده گی میکنند . طوریکه میدانیم دولت احمدزی ــ کرزی ، دولت استعماری دست نشانده است که به مثابه تشکیلات حافظ منافع منطقه ای امریکا ، انگلیس و در مجموع انحصارات سرمایه داری جهانی خدمت میکند ومصروف تنظیم شبکه های جاسوسی غرب در خاک افغانستان برای پثتیبانی از منافع منطقه ای امریکا وآماده سازی یورشهای امپریالستی بسوی آسیای میانه ، روسیه ، چین ، هند ،ایران و... فعالیت میکند . در واقع بعوض ثبات سیاسی وتامین امنیت کشور ، این خون مردم افغانستان است ، که برای تامین منافع امریکا وغارت کمپنی های امپریالیستی میریزد. با مبدل ساختن افغانستان به پایگاه ناتو وامریکا ، عملاً به آزادی ، استقلال ، تمامیت ارضی ، حاکمیت وخود ارادیت ملی نقطه پایان گذاشته شد.
با نفوذ وگسترش تسلط غارتگرانه انحصارات امپریالستی بر اقتصاد کشور از طریق بانگ جهانی ، صندوق بین المللی پول وتصاحب زیر ساختهای اساسی مانند معادن ، حمل ونقل ، مخابرات وگسترش اقتصاد دلالی زمینهً هرگونه رشد مستقلانه اقتصادی و ملی را سد کرده است . طوریکه دیدیم در طی سیزده سال ثروت ملی وشاهرگهای مالی واقتصادی کشور بدست مافیای اقتصادی ، سیاسی ومواد مخدرضبط وچپاول شد وتمام ثروت کشور در دست یکدرصد مافیای قدرت واقتصاد متمرکز گردید وفاصلهً وحشتناک طبقاتی را برمردم کشور تحمیل کرد .انباشت سرمایه از طریق دزدی ، چپاول وغارتگری ثروتهای اجتماعی، طبقات پایین جامعه واز جمله زحمتکشان کشور را بخاک سیاه کشاند .رژیم وابسته ای کرزی ــ احمدزی پشت سر این غارتگری های سازمان یافته و تضییق فشارسیاسی واقتصادی بالای ز حمتکشان افغانستان بوده ومیباشند. رویکرد داخلی و منطقه ای حکومت دست نشانده ای احمدزی در همکاری با سازمانهای تروریستی طالبان ، القاعده واخیراً انتقال سازمان تروریستی داعش به کشور از طریق رفت وآمد احمدزی به پاکستان ،عربستان ، قطر ، امارات ، کویت وترکیه و گسترش شبکه های جاسوسی واستخباراتی در قدم اول چپ ونیروهای ملی را هدف گرفته است. این چی چپی است؟ که با دشمنان آزادی ، استقلال ، تمامیت ارضی ، منافع ملی و بطور روشن بادشمنان سوگند خورده ای زحمتکشان کشور ، عدالت اجتماعی ، عدالت ملی و سیاسی متحد شده است !؟ بیشتر این افراد منسوب به چپ؟ در واقع جاسوسهای گماشته شده ای استخبارات پاکستان ، انگیس ، کشور های منطقه وامریکا در درون حزب دموکراتیک خلق بودند ، که با فروپاشی حزب وظایف شان به پایان رسید وهر کدام به دامن بادار شان با در آوردن اداهای مدنی ، دموکراسی خواهی ، حقوق بشر ، بازار آزاد و.. . به حامیان سرا پا قرص انحصارات امپریالیستی زیر نام «جامعه جهانی » مبدل شدند. این چپ!؟ همواره در کنار قدرت سیاسی لمیده است ، صرف نظر از ماهیت سیاسی وخاستگاه رژیم . ریاکاری وفضل فروشی چپ؟ مبنی بر چرخش رژیم بسوی تامین عدالت اجتماعی !؟بهتان بی پایه است ، که صرف حرص قدرت وثروت پرستی چپ نما ها را ارضا میکند.این چپ هیچگونه اعتقادی به جنبشهای اجتماعی ــ سیاسی مردم و ازجمله زحمتکشان کشور نداشته وشهامت ایستادن در برابر تجاوز د د منشی وغارتگری انحصارات امپریالیستی و دشمنان داخلی مردم را ندارد، ازینرو برای دسترسی بقدرت به شبکه های جاسوسی غرب آویزان است.
حضور این منادیان چپ!؟ در دولت احمدزی نه بر اساس گرایش دولت به چپ ، بل وجوه تمایلات مشترک فاشیستی به خاطر انحصار قومی قدرت سیاسی وهمکاری مشترک در سازمانهای جاسوسی غربی است . در واقع حضور این چپ نماها در حکومت کرزی ــ احمدزی برای استفاده ابزاری ، افتراق هرچه بیشتر چپ ، تحت فشار گذاشتن ملی گرایی و جلوگیری از ایجاد جنبشهای مدنی وسیاسی حامی عدالت اجتماعی ، استقلال ، آزادی ، تمامیت ارضی وملی گرایی در کشور است.
تبلیغات گسترده ای این چپ نما ها !؟ مبنی بر تصفیه مجاهدین از جانب امریکا در دولت کرزی ــ احمدزی نیز با بار گرایشهای قومی صورت میگیرد. همه این چپها؟ عملا می بینند ، که انحصارات امپریالیستی غربی برهبری امریکادر پشت سر داعش ، القاعده ، طالبان وگروه های سلفی برای بر اندازی رژیمهای مخالف و تصاحب ثروتهای ملی این کشور ها قرار داشته و دارد . افغانستان کشوری است ، که امریکا بنا به هم سرحد بودنش با چین ، آسیای میانه ،ایران ونزدیکی آن با هند وروسیه همواره ازین افزار مرگ ، ترور ووحشت استفاده کرده ودر آینده نیز این رویکرد تغییرنخواهد کرد. حضور پررنگ حامیان طالبان وحزب اسلامی در کابینه و ایجاد روابط بسیار گرم با استخبارات پاکستان ، کشورهای خلیج و ترکیه به مثابه ای حامیان اصلی تروریزم در منطقه وحضور ناگهانی داعش در افغانستان بر خلاف نظر این مدعیان چپ ، بنیاد گرایی اسلامی ، گروهای سلفی واسلام سیاسی را بیش از پیش تقویت خواهد کرد. چنانچه طی حضور 13 ساله ای ناتو زیر رهبری امریکا همه شاهد تقویت تالابها ومردابهای پرورش ، تجهیز و صدور گروهای تروریستی در افغانستان ، منطقه و خاور میانه بود ه ومیباشند . البته این تبلیغات چنانکه میدانیم متوجه جمعیت اسلامی است ، که به حاشیه کامل سیاسی کشیده است ، این تنظیم جهادی نه به القاعده وداعش ارتباط دارد ونه به کشورهای حامی تروریزم و خود قربانی حملات تروریستی ودهشت افگنی پیوسته تروریستان وکشورهای حامی تروریزم بوده و است و تبلیغات علیه آن بدلایل قومی صورت میگیرد ، نه بدلایل جهادی بودن آن.


شایسته سالاری
برعکس تبلیغات مبلغان « حکومت وحدت ملی » کابینه کرزی ــ احمد زی از کمترین تخصص وتجربه در اموردولتی ومدیریت برخوردار است. بیشتر وزیران خلاف رشته ای تحصیلی به وزارتخانه ها ی معرفی شده اند، که یکروز هم دران کار نکرده اند وتعدادی دیگر نامزد وزیران بنحوی از آنحا به رژیم کرزی واستخبارات خارجی تعلق خاطر دارندو در تمام ابعاد وسطوح فساد گسترده در کشور دست داشته و دارند . درکابینه کمبود کامل مدیران با تجربه ودیوان سالار مشهود است ، تعدادی از وزرا با سند فراغت جعلی از پشاور ، روسیه ویا هم سرهم بندی شده توسط استخبارات کشور های غربی وارد شده اند ، که به ساده گی میتوانند با تادیه رشوت از جانب تحصیلات عالی کشور تایید شود.
چرا اینبار تنها تاجیکان به عزلت گزینی سیاسی محکوم شدند
جامعه ای تاجیک بیش از هر زمان دیگربا تهدید بزرگ داخلی ، منطقه ای وبین المللی مواجه است. با وجود پهره بدلی های استعماری هنوز هم قوتهای استعماری وایادی منطقوی آنها با چنگ و دندان بجان تاجیکان افتاده اند؟ چرا همواره ما قربانی انتخاب میشویم؟
پیش از هر مورد دیگر افتراق اجتماعی وسیاسی جامعه ای تاجیک مسبب اصلی این انزوای سیاسی وحذف تاجیکان از معادله قدرت است. روشنفکران تاجیک با گرایشهای چپی و حضور درجنبشهای دموکراتیک و ملی کاملا باگرایشهای فراقومی وارد عرصه سیاست ومبارزه سیاسی واجتماعی شدند واستدلال هم عمدتاً اینست ، که جامعه ای تاجیک بنا بر داشتن آگاهی بیشتر فرهنگی وسیاسی وگذار از ساختار قبیلوی و قومی در تشکیلات قومی نمیگنجد وازینرو گرایش بسوی نهاد های ملی وسراسری در درون جامعه مشهود است ، چیزی که هنوز در بقیه اقوام نطفه نبسته است . بخش دیگری از قشر با سواد وتحصیل کرده جامعه ای تاجیک ، که به تفکرات اسلام سیاسی رو آورد ه اند ، همبستگی اسلامی را شعار میدهند و در واقع هردو گرایش سیاسی وفکری سیر فراقومی داشته ودارد . اگر مایک ملت میبودیم ویا حد اقل تجربه ای اتحاد سیاسی ــ اجتماعی اقوام ومشارکت عادلانه در قدرت را میداشتیم ، دولتی وجود میداشت ، که خود را پابند به حفظ ارزشهای فرهنگی، اتنیکی و تاریخی همه اقوام برادر در کشور میدانست ، بدون شک ریسک این گرایش فکری وسیاسی برای ما کم بود ، هم وحدت ملی شکل میگرفت وهم جامعه در کلیتش بسوی ملت شدن میشتافت ودولت ملی ممثل اتحاد اجتماعی وسیاسی تمام اقوام بوجود می آمد. بدینسان در درستی این گرایش کسی شک نداشت . این در حالی است، که افغانستان در ساختارهای قبیلوی دست وپا میزند، تمام جوامع به استثنای تاجیکان به تشکیلات قومی ــ سیاسی پیوسته اند و انحصار سنتی قدرت سیاسی وتمرکز قدرت در دست یک اتنی در بیش از دو سده ادامه یافته است وتلاشهای پیوسته برای حذف اتنیها وجوامع دیگر، جلو هرگونه اتحاد سیاسی ــ اجتماعی اقوام ، حرکت بسوی ملت شدن ، وحدت ملی ، همیاری وهمسویی ملی و خلق روحیه ای ملی را سلب کرده است . طوریکه در جنگهای میان تنظیمی شاهد بودیم توسل به امت اسلامی نیز نتوانست جلو جنگ قومی را در میان مسلمانان حتی پیرو یک مذهب بگیرد. ارجهیت دادن به ارزشهای قبیلوی نسبت به ارزشهای اسلامی نه تنها در میان عوام بل در میان نخبه گان سیاسی وفرهنگی جامعه پشتون یک اصل مسلم فکری است وتسلط کامل دین قبیلوی بر ارزشهای دینی در کشور بر جسته ومحسوس است ، این مساله شعارهای داعیه داران همبستگی بر پایه امت اسلامی را تا کنون بی اثر ساخته است . تسلط هردو گرایش در درون جامعه ، روشنفکران تاجیک را بعوض کنشگران فعال سیاسی وعملگرا به موعظه گران اجتماعی محافظه کار و نظاره گر حذف تاجیکان از قدرت تبدیل کرده است، آرمانگرایی بدون پایگاه اجتماعی و اجتماعی نشدن پیام فکری وسیاسی توسط نخبه های سیاسی وفکری جامعه تاجیک ، نه تنها جامعه را به شکست سیاسی محکوم کرده است ، بل دامن خود این نخبه گان سیاسی را در پی شکستهای پیوسته سیاسی جامعه ای تاجیک نیز گرفته است .
ما نمیتوانیم آرمانهای خود را به دیگر اقوام تحمیل کنیم ، اما میتوانیم برای دفاع عادلانه ومشروع از خود دست به راهکارهای سیاسی وتشکیلاتی بزنیم ، که شرایط بطور عینی بر ما تحمیل کرده است. تا از طریق تشکیلات سیاسی جامعه به اتحاد سیاسی واجتماعی نرسد راه زود رس دیگری برای اعاده حقوق سیاسی وملی تاجیکان وجود عینی ندارد . تشکیلات سازی نه بخاطر حرکت جدا از کاروان سیاسی واجتماعی اقوام برادر و کناره گیری از سرنوشت مشترک سیاسی و اجتماعی وفرهنگی با دیگران ، بل برای رسیدن به مشارکت عادلانه سیاسی و ملی وکوتاه کردن زمان شکل گیری وحدت ملی از طریق اتحاد سیاسی و اجتماعی اتنیها واقوام برادر در تمثیل مشترک قدرت سیاسی . تا زمانی، که دیگران نیز مانند ما فرا قومی بی اندیشند، ما با دست وپا زدن در تصورات ذهنی خود از بازی سیاسی ومعادله قدرت حذف خواهیم شد. بدینسان باید سعی کنیم از یکطرف تشکیلات سیاسی ایجاد کنیم و از جانب دیگر با انتخاب متحدین دایمی برای تحقق عدالت سیاسی و ملی در کشور ، آرایش جدید سیاسی تیم کرزی ــ احمدزی را ، که تاجیکان را در انزوای سیاسی واجتماعی قرار داده است بر هم بزنیم .
سر برآورده گان سیاسی ونظامی جامعه تاجیک بدون اینکه در متن قدرت سیاسی شامل باشند ، بیش از دیگران تمثیل حاکمیت ملی ، منافع ملی و... بدوش گرفته اند ، بیشتر از صاحبان قدرت بر طبل استقلال خواهی، دفاع از منافع ملی ! وحدت ملی ؟ خود ارادیت ملی و... میزنند. در واقع به مفاهیمی چسپیده اند ، که تا کنون صرف کاربرد قومی داشته اند ، نه ملی وبا این اکت وادا درگیر جنگ سپید ناشدنی و تصفیه حساب تاریخی با کشور های منطقه واز جمله با پاکستان شده اند. بدون اینکه حمایت کشورهای مخالف پاکستان را درمنطقه باخود داشته باشند. در واقع ما داریم تاوان پشتونستان خواهی گروه های سیادت طلب قومی را در دوطرف خط دیورند پس میدهیم . بنده تا هنوز هم این درگیری را با پاکستان درک نمیکنم . دنبال کردن این سیاست نا روشن تاوان سنگینی بر جامعه تاجیک تحمیل کرد ، که تصفیه پیوسته تاجیکان از قدرت سیاسی زیر فشار پاکستان یکی از پیامد های آنست . اگر ما این سیاست را باز بینی نکنیم نه تنها طرف اصلی جنگ با پاکستان باقی خواهیم ماند، بل با دولتهای ، که بعنوان دوستان استراتیژیک !؟ نام میبریم نیز مخاصمات دراز مدت خواهیم داشت . ما نباید خارج از توان وظرفیت سیاسی ونظامی خود و جامعه عمل کنیم و جامعه را در یک جنگ کاملاً نا خواسته دیگر درگیر کنیم.
در مورد ایران نخبه گان سیاسی وفکری ما به چند دسته تقسیم شده اند. چپ و حلقاتی باگرایشهای ملی اختلاف فکری وسیاسی را بارژیم ایران مانع هرگونه همکاری بین دوکشور هم فرهنگ وهم نژاد قرار میدهند. گروه های با گرایش اسلام سیاسی به دلیل مطلق اندیشی مذهبی وبرخورد های ایدولوژیک ، با ایران مخالف اند ، جامعه هم بدلیل شیعه وسنی . حلقات فعال جاسوسی غرب در درون جامعه تاجیک با دیکته غرب تا سرحد تحریک مخاصما ت مذهبی با ایران را دامن میزنند. البته این یکطرفه هم نیست رژیم ولایت فقیه اقدامات مشابه را در مورد تاجیکان نیز گاه گاهی بکارمیگیرد. در گیریهای شدید تبلیغاتی گروه های جهادی وتظاهرات در کابل وهرات علیه ایران ، که در پیشاپیش آ ن تاجیکان قرار داشتند حکایه از سردرگمی سیاسی دارد ، که تاجیکان بر خلاف اقوام دیگر با آن مواجه اند. این در حالی است ، که عربستان ، ترکیه ، امارات ، قطر ، بحرین و ... با درهم ودینار وگسیل پیوسته تروریزم و تبلیغ پروژه های ایران ستیزی مصروف کمک به تصفیه تاجیکان از قدرت در افغانستان اند. یعنی ما بدلیل پارسی زبان بودن وشراکت فرهنگی با ایران دشمنی نا خواسته این کشور ها را کمایی کرده ایم وبه دلیل اختلافات سیاسی ومذهبی با رژیم ایران در دشمنی با ایران نیز قرار داریم!؟
تاجیکان در کنار حفظ سرحدات سیاسی بدون پیوستگی فرهنگی وتامین روابط دوستانه ونزدیک با کشور های پارسی زبان آسیبی جدی خواهند دید ، بنابران ضرورت است ما درین سیاست باز بینی اساسی کنیم واز احساسات وعوام زده گی پرهیز کنیم. کار نخبه گان سیاسی ، فرهنگی ، شعرا ، نویسنده گان ودر مجموع اهل دانش ومعرفت جامعه اینست تا برای همبستگی بیشتر میان کشور های پارسی گوی منطقه تلاش کنند.
دست نشانده گی قدرت سیاسی ونفوذ کشورها خارجی در شکلدهی قدرت سیاسی ــ قومی در افغانستان مساله ای است ، که بزودی راه حل نخواهد یافت و بی پناهی سیاسی تاجیکان در منطقه وجهان دست دشمنان جامعه ای تاجیک را برای هرگونه توطیه علیه جامعه باز گذاشته و به حذف آن نه از سیاست ، بل تا حذف آن از موزاییک اتنیکی وقومی کشور نیز به پیش خواهد رفت. ازینرو تامین مناسبات با کشور های منطقه ودولتهای تاثیر گذار در سرنوشت ملی وسیاسی کشور برای نخبه گان سیاسی جامعه اهمیت حیاتی دارد.


چرا تمامیت خواهان وسیادت طلبان قومی ، با چنگ ودندان به جان تاجیکان افتاده اند؟
حضور فرهنگی ، تاریخی وسیاسی دراز مدت تاجیکان درین سرزمین ، شکلگیری فرهنگ وتمدن منطقه بر محور زبان پارسی دری ، تبلور هویت خراسانی ، سراسری بودن وداشتن روابط عاری از تعصب تاجیکان با همه اقوام برادر، کار فاشیستها وشؤنیسهای قبیله را برای بر پایی جامعه ای با تکصدایی ویکقومی دشوار کرده است. تاریخ کشور نیز بوضوح نشانداده است ، که هجوم غارتگرانه ، قتل عامها ، سرکوبهای خونین علیه تاجیکان توسط مهاجمان از هر سمت وسویی وساقط کردن قدرت سیاسی جامعه ، نتوانسته است هویت تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی تاجیکان را درین سرزمین از میان بردارد . تمامی کشور کشایان با سپاه ولشکر درین فرهنگ و تمدن بزرگ خورد ومستحیل ودران جذب شدند . فرهنگ وتمدن بر خاسته از زبان پارسی دری در خراسان بدون پشتوانه ای قدرت سیاسی هم از هویتهای مختلف اتنیکی دفاع کردو هم به بقایی زبانها وگویشهای مختلف درین سرزمین امکان داد و به تسامح دینی ، فرهنگی ،سیاسی ومذهبی زمینه ای مساعدی را فراهم آورد.
با آنکه استعمار انگلیس در قرن 19 هویت سیاسی وملی خراسان را مسخ و آ ن را یک قومی ساخت ولی حاکمیتهای قبیلوی وقومی با سرکوبها واصدار فرامین مختلف تا هنوز نتوانسته اند زبان پارسی دری را مانند تاجیکان به انزوا بکشند. لذا در تلاش اند تا قومیتهای گوناگون پارسی زبان را بنام ها وعناوین مختلف علیه زبان پارسی دری بر انگیزانند . تا برای یکدست کردن فرهنگی جامعه ویکقومی ساختن کشور زبان یگانه وآنهم پشتو را بجای زبان پارسی دری جاگزین کنند . درینصورت حذف دیگران به سهولت امکان پذیر خواهد بود.
سرکوبهای خونین قیام های ملی وقتل عام اقوام بدست لشکر یان حشری وقومی درهمکاری با قدرتهای استعماری از امیر عبد الرحمن تاکنون نتوانستته است روحیه ای تاجیکان را مبنی بر عدالت خواهی ، برابری طلبی ، برادری ، همزیستی وشرکت عادلانه در قدرت سیاسی منکوب کند. تاجیکان در خیزشهای حق طلبانه در مبارزه بااستبداد ، انحصار ، عقبگرایی ، تروریزم و افراطگرایی مذهبی وبرای تغییر مسیر سنتی قدرت انحصاری در محور این مبارزات عادلانه بوده و اند. برای نیو فاشیستها حذف تاجیکان وبحاشیه کشیدن زبان پارسی دری بمعنی تسلط کامل سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی برکشور است .
ازینرو حکومت کرزی ــ احمدزی از همان آغاز 2001 بدینسو با استفاده از امکانات گسترده ای مالی کشورها ، تام الاختیار بودن سیاسی و سلطه بر همه ای عرصه ها با خرید سران اقوام ، رشوه وحاتم بخشی پستهای دولتی ، توطیه پیچیده وچند جانبه را علیه تاجیکان به پیش برده ومیبرد . پاشاندن مقاومت ضد طالبان ، دامن زدن به نفاق اجتماعی در بین اقوام ، بهم اندازی تاجیکان ، پیشبرد قتلهای زنجیره ای با همکاری کشورها وسازمانهای استخباراتی منطقه وناتو ، کشاندن آنها در برابر کشور های منطقه ، تقویت طالبان وگروه های تروریستی ، که تاجیکان را هدف گرفته اند ، زیر فشار قرار دادن سران نظامی تاجیکان به نام جنگسالار همه وهمه درین راستا عملی شده ومیشوند.
تیم کرزی ــ احمدزی با آنکه سیاست سلف را از امیر عبد الرحمن ، نادر خان ، هاشم خان ، داود خان ، نعیم خان ، محمد گل مومند ، حفیظ اله امین ، نجیب اله وطالبان مبنی بر استحاله همه در یک اتنی وقوم و انحصار کامل قدرت سیاسی ، فرهنگ ، تاریخ وارزشهای ملی را بدست یک قوم « تداوم » میبخشد ، « تحولی » را در رویکرد های تاکتیکی اش ایجاد کرده است و آن اینست که سلف خواهان حذف یکباره گی تمام اقوام بکمک لشکر حشری وقومی و توزیع رایگان زمین ودارایی اقوام دیگر به قبایل آنطرف واینطرف دیورند برای تقویت پایگاه اجتماعی وسیاسی خود بود اما تیم کرزی ــ احمدزی بازی را کمی برای خود با صرفه ساخته است . از طریق پاشیدن نفاق اجتماعی بین اقوام غیر خودی و اتحاد سیاسی مؤقتی با عده ای از سران اقوام علیه جوامع دیگر و تشدید اختلافات بین سران نو بدوران رسیده ، تاجیکان را قربانی اول انتخاب کرده است. تا در تنور گرم دامن زدن به خصومتهای اجتماعی نان خود را بپزد . تصور قبیله گرایان و گروه های با گرایشات فاشیستی اینست که جدا سازی اقوام دیگر از تاجیکان ، یکسره کردن کار بعدی را برای فاشیسها آسان میسازد. ازینرو تیم « تحول » ، « تداوم » سیاست را به حذف سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی واتنیکی تاجیکان در گام اول بنا نهاده است. جمع آوری لشکر حشری بنام مبارزه با طالبان در شمال در واقع به منظور راه اندازی وتدارک جنگ میان اقوامی صورت میگیرد ، که قرنها بنام یک ملت در کنار هم زنده گی کرده اند.
تاجیکان باید بدانند ، که در سده های اخیر هرگز با یک چنین توطیه پیچیده وچند جانبه مواجه نبوده اند وتا کنون در تاریخ معاصر سیاسی دشمن خطرناکتر ومحیل از تیم کرزی ـ احمدزی نداشته اند. جامعه تاجیک تا دیر نشده باید از همه ای ظرفیت سیاسی وفرهنگی خود برای خنثی کردن تلاشهای فاشیستی وبرقراری حکومت با مشارکت عادلانه ای ملی، تقویت همکاری بین اقوام واتنیهای مختلف برای برقراری اتحاد سیاسی واجتماعی تمام اقوام برادر جامعه ای افغانستان استفاده کنند.
وامق خراسانی
21 جنوری 2015

 

جمعه، دی ۱۹، ۱۳۹۳


یک روز در بلخ

دیروز در محفلی دعوت گردیده و اشتراک نمودم که به مناسبت بزرگداشت از مجاهدت و مقاومتگری وکارکرد استاد عطا محمد نور در بیش از سه دهه و به بهانهء پنجاه سالگی ایشان از طرف خبرگزاری جمهور برگزار گردیده بود.

این محفل که  دریکی از سالون های محافل  شهر مزار شریف تدویر یافته بود و درآن شاید بیش از دوهزار نفر اشتراک داشتند، از نظم خاصی برخوردار بود. یگانه نقیصه این بود که سخن رانان  همه آدمهای رسمی و سرکاری بودند و کمتر به نقد کارنامهء استاد عطا محمد نور پرداختند.

این رسم خوبی هست. باید از بزرگان و ناموران وطن در هر عرصه یی که هستند در زندگی شان تجلیل کرد به شرط آنکه به ارزیابی و نقد  صادقانهء کارکرد شخصیت ها پرداخته شود ونه صرف برتمجید و توصیف از شخصیتها، تا هم نسل کنونی از آن بیاموزد وهم تجربه یی باشد برای نسلهای بعدی وطن.

*********

و اما برای  رسیدن به "مقام رهبری هر جماعت انسانی در پهلوی دانش و فهم سیاسی- اجتماعی و سایر خصوصیات مثبت انسانی  دو خصلت اساسی  زیرین ضرور است:

1- تقوی و پاکیزگی

2- اعتقاد و فداکاری

- پاکیزگی و تقوا از سلیقه یک رهبر تا طرز زندگی روزمرهء او، سادگی و بی پیرایه زیستی اش تا مسایل اخلاقی، ناموس داری، وفا به عهد، جوانمردی، توجه به همراهان و زیردستان، دوری جستن از فساد و زراندوزی و سایر مسایل ديگر ازينگونه را در بر میگیرد.

- اعتقاد  و فداکاری بدین معناست که کسی که داعیهء رهبری را در سر می پروراند باید اولآ به حقانیت راهی که انتخاب کرده است ایمان داشته باشد و بعدش نیز شجاعت و فداکاری برای تحقق آن آرمانها  را نیز داشته باشد". رهبران خوب انانی اند که به آنچه میگویند عمل کنند و برای تحقق ارمانهای خود در صف اول و در پیشاپیش رهروان خود قرار گیرند.

********

آقای نور صحبت مفصل و پایانی خود راکه به تاریخچهء زندگی شان در زمان جهاد، در زمان مقاومت و بعدا کارکرد شان در مدت سیزده سال منحیث والی بلخ متمرکز بود، با جملاتی ازین گونه خاتمه دادند.

- تا زمانیکه زنخ ام با تکهء سفید بسته نشده (یعنی تا آخرین لحظهء حیات) از داعیهء عدالت خواهانه و برحق خود دفاع خواهم کرد.

- تا زمانیکه  قدرت به مردم انتقال نشده و حکومت از طریق رای آزاد مردم ( انهم بر مبنای  یک نفر یک رآی) ساخته نشده به مبارزهء خود دوام خواهم داد.

شاید کمتر کسی پیدا شود ( غیر از آنانیکه  معیارهای شان مسایل تنظیمی یا قومی و یا ایدئولوژیک است) که نقش سازندهء آقای نور بخصوص در زمان مقاومت ضد طالبان و القاعده و در تامین امنیت و بازسازی ولایت بلخ انکار کرده بتواند. این مسئله نیز قابل گفتن است که آقای نور بیش از هرشخصیت  دیگری در حکومت کنونی افغانستان به مسایل فرهنگی توجه داشته و در انتخاب کادرهای دولتی ولایت بلخ کمتر برخورد سمتی، قومی ، تنظیمی و ایدئولوژیک داشته اند.

ولی استاد عطا محمد نور باید مسایل ذیل را نیزبخاطر داشته باشند:

1 ـ او و همفکرانشان به برنامه و راهبرد همه جانبه برای مبارزۀ عدالت خواهانه نیاز دارند . تنها آرمان و داعیه کفایت نمی کند . باورمندان به آرمان و داعیه بایدبه تنظیم راهبرد بپردازند.

2- سیاست کار جمعی است نه فردی. فرد محوری و خود محور بینی در سیاستهای مدرن و امروزین جای ندارد. در کار سیاسی نه به یک ، نه به دو و نه به ده بلکه به صدها و هزاران و حتی ملیونها انسان متعهد ضرورت است  و بعدش هم برای پیروزی در هر امر سیاسی  اولا به اعتماد جمعی ضرورت است و بعدش هم برای  اتخاذ هر تصمیم بزرگ سیاسی به تدبیر و دلیری و به قول دانتون به "دلیری، دلیری و دلیری بیشتر" ضرورت است. آنانیکه نمیتوانند در مقاطع حساس تاریخی  مدبرانه و دلیرانه تصمیم گیرند، رهبران سیاسی خوبی نیستند.

3- عمر سیاستهای ایدئولوژیک و تنظیمی همزمان با پایان جنگ سرد پایان یافته است. مردم و بخصوص متخصصین و روشنفکران کشور را نباید بر مبنای موضع گیریهای دوسه دهه قبل تقسیم و تفکیک کرد. جهان تغییر کرده است و بالطبع ادمها نیز.

4- نظم کنونی جهانی بسیار متفاوت تراز نظم جهانی در زمان جنگ سرد و حتی متفاوت با دهه اول قرن حاظر است، لذا باید به این اصل تن در داد  که" در سیاست دوست یا دشمن دایمی وجود ندارد".

5- پایان هرجنگی صلح است ، لذا اصول سیاسی را باید بر مبنای صلح گذاشت.

6-  بقول کارل وان کلوتس ستراتیژیست بزرگ قرن هژدهء المان "بهترین دفاع تعرض است " و لازمهء پیروزی درهرجنگی  شناخت دقیق از نیروهایی خود و نیروی دشمن است و هرگز نباید دشمن را کم بها داد.

7ـ باید نقد را ترویج داد . ما برای سلامتی درعملکرد امروز و حال خود به نقد بی رحم دیروز و هر لحظۀ کار و زندگی خویش نیاز داریم.

**********

تا آنجا که دیده میشود اکثر این خصوصیات در شخصیت استاد محمد نور موجود اند. من در یکی دو  دیدار و صحبت ایکه با ایشان داشتم و با هم صحبتهای رُک و راست داشتیم، آقای نور را مدیر، مدبر و مصمم یافتم. من با آنکه هیچ نوع پیشینهء سیاسی و تشکیلاتی و شناخت قبلی با ایشان نداشتم ولی برخورد شان بگونه یی بود که من خود را هرگز بیگانه احساس نکردم، بلکه مانند آن بود که ما تمام عمر همدیگر را میشناسیم. این خصلت عیارمنشانه و جوانمردانه است که آنرا در کمتر از رهبران سیاسی کنونی افغانستان میتوان یافت.

ع.م.اسکندری

شهر کابل

17 جدی 1393