نامه’ لطیف پدرام به مارشال فهیم!
نامه من لطیف پدرام به مارشال مملکتم
!
از دست عزیزان چه بگویم گله ی نیست
گرهم گله ی هست دیگر
حوصله ی نیست
باقرایزدابادی
جناب مارشال صاحب درود بر
شما!
آنچه که در ذیل می آید فشرده ای از نظر وتفکر من در مورد صحبت اخیر شما
می باشد که در جمع والیان کشور صورت گرفت و این صحبت در واقع نظرات وموضع گیری شما
در مورد تحولات گذشته، اوضاع جاری و تحولات آینده کشور تلقی می گردد. نکات بسیار
زیادی در صحبت شما وجود دارند که قابل تامل می باشند اما من به صورت فشرده به چند
نکته ی آن که به نظر من مهم می باشند اشاره می کنم که آن را بر خلاف واقعیت های
تاریخی و در تضاد با واقعیت های موجود و حتی در تضاد با باورهای مردم افغانستان می
دانم. در این روزها در سفر خارج از کشور به سر می برم و بنا بر همین ملحوظ نظراتم
را در این نامه برای شما می نویسم.
جناب مارشال!
من لطیف پدرام که تا
هنوز در مورد مسایل مهم و حیاتی افغانستان و ازجمله در مورداحمدشاه درانی و شاه
امان الله، در مورد جورج بوش، اوباما ، کرزی و خیلی اشخاص و مسایل دیگر انتقاد و
بصورت صریح اظهار نظر کرده ام، پس در مورد شما نیز می توانم بگویم و در مورد
کارنامه ها و دست آوردهای تان همراه با سهم منفی و مثبت تان در حوادث افغانستان
انتقاد نموده و با صراحت اظهار نظر نمایم. شما خوب می دانید که بیشتر از بیست سال
است که همدیگر را خوب می شناسیم و در خیلی از حوادث و رخدادهای سیاسی این کشور در
کنارهم بوده ایم. با توجه به این شناخت،ازمن اقلاسوال میکردید که جریانی بنام ستمی
وجود دارد ؟ آنچه که برای من و برای خیلی از مردم افغانستان و مبارزین عدالت ملی
تعجب برانگیز است این است که شما مبارزه و تلاش و فداکاریهای بی نظیر جمع کثیری از
مبارزان عدالت ملی را ستم ملی نام نهاده اید. همانگونه که تاریخ مبارزات عدالت ملی
در افغانستان گواهی می دهد و در آینده نیز گواهی خواهد داد، پیکار و مبارزه رهایی
بخشی را که شما نا عادلانه ستم ملی داوری کرده اید، در حقیقیت یک جفای بزرگ در حق
رهبران صادق و و آزادمردان روشن اندیشی همچون شهید محمد طاهر بدخشی، شهید بحر الدین
باعث، شهید حفیظ آهنگرپور پنجشیری، شهید نور الله دره ی، پنجشیری، شهید قل احمد دره
ی پنجشیری، شهید گلاب کلکانی و شهید اکرم معروف به توریالی و خیلی شهدای دیگرکه ذکر
نام انها در این نامه نمی گنجد، می باشد که این اشخاص فداکار در قالب یک جریان
آزادی خواهی مبارزه برای تامین عدالت ملی و مبارزه علیه برتری خواهی قومی را به راه
انداخته بودند که در تاریخ افغانستان جایگاه بسیار ارزشمند و برجسته دارند.
اما مخالفان و دشمنان این جریان که درواقع مخالفان عدالت ملی بودند، این
جریان را ضد پشتون ها و به عبارت دیگر ستم ملی نامیدند. اما این مجموعه هرگز ستم
ملی نام نداشتند و این اتهام را نیز قبول ندارند. در این مجموعه از اقوام مختلف
افغانستان حضورداشتند که از آن جمله از پشتونهای آزادیخواه و منصف مانند شهید جنرال
خدایداد خان آبادی که عضو رهبری در عرصه نظامی این حرکت و به خاطر برقراری عدالت
اجتماعی وملی مبارزه می کردند، سر انجام اعدام گردیدند. علاوه بر این، از شهید
احمدشاه کابلی نیز می شود به عنوان مثال یاد کرد که در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک
به خاطر همین داعیه انسانی اعدادم گردید.
جناب مارشال!
شما که از هم
پذیری سخن گفتید، پس چرا از افغان ملت که یک جریان تاریک اندیشه و برتری خواه است و
آقای اسماعیل یون و اشخاصی مانند او آن را رهبری می کنند و هر روز با توسل به شیوه
های مختلف در میان مردم افغانستان نفاق و تبعیض را ترویچ می کنند، چیزی نمی گویید؟
وقتی که شما یک جریان مبارز و خادم به ملت افغانستان را که تمام آرزویش برقراری
عدالت ملی می باشد، ستم ملی نام می گذارید، لازم است در مورد آقای اسماعیل یون و
همفکران او نیز بدانید وبگویید.
برای معلومات مزید شما باید عرض کنم: جریانی
که تاریخ و مردم افغانستان آن را جریان عدالت خواه و آزادیخواه می شناسند، کل این
جریان از آغاز تا اکنون چهار نام را تجربه کرده است که اولی محفل انتظار، دومی سازا
( سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان) سومی سفزا ( سازمان فدایی زحمتکشان
افغانستان) و آخرین نامی که به این جریان گذاشته شد، کنگره ملی افغانستان می باشد
که این نامها در حقیقیت به یک خانواده متعلق می باشند. این خانواده آزادیخواه و
عدالت جو، تاهنوز رهبران خردمند و فرزانه خود ، مانند محمد طاهر بدخشی، مولانا
بحرالدین باعث و حفیظ پنجشیری را در راه آزادی و برقراری عدالت ملی قربانی کرده
است. ما که جرات و شهامت قربانی دادن و شهید شدن را داریم و شما نیز این واقعیت را
خوب میدانید و ما را می شناسید، چگونه و چطور این قضاوت و داوری ناعادلانه را در
مورد یک جریان متعهد به آزادی افغانستان و برقراری عدالت ملی در افغانستان، انجام
داده اید؟
وجدانهای آگاه و بیدار این جامعه می دانند که مبارزات و پیکار این
جریان، برگ زرینی در تاریخ مبارزات عدالت خواهی افغانستان می باشد که چشم پوشیدن از
مبارزات آن و یا تحریف کردن مبارزات این جریان، جفای بسیار نابخشودنی در حق هزاران
شهید راه عدالت و آزادی می باشد. هرچند که رهبران فداکار این جریان به ابدیت
پیوستند اما اندیشه و آرزوهای آنها در قامت آزاده مردان دیگر و در تفکر و آرزوهای
نسل جدید ادامه دارد که در شرایط موجود کنگره ملی وارث اندیشه و تفکر این جریان می
باشد. اینجانب لطیف پدرام که رهبری کنگره ملی را بر عهده دارم، از آغاز ورود در
کابل تا همین حالا که نمایندگی مردم بدخشان را در پارلمان به عهده دارم، افتخار می
کنم که به عنوان شاگرد کوچک شهید بدخشی ، شهید باعث وحفیظ دره یی سخن گوی و مدافع
آرزوها و آرمانهای این جریان بوده ام. همانگونه که همگان می دانند تا حالا نظرات
مشخص و صریح در مورد تحولات و مسایل جاری در افغانستان داشته ام که از آن جمله:
ایجاد جبهه ضد امپریالیستی ضد امریکایی، ضد سرمایه داری، ایجا نظام فدرال برای حل
اختلافات اقوام و هم ایجاد یک ساختار دموکراتیک برای تمام مردم افغانستان، به رسمیت
شناختن خط دیورند ( گرچه کار شناسایی این خط قبلا تمام شده است و لی یک بار دیگر من
بر شناخت مجدد آن تاکید می کنم)، می باشند.
جناب مارشال! چه بگویم برای
شما!
بازهم اگر با همه این توضیحات، این مسایل را نمی فهمید و یا نمی خواهید
بدانید، من با صراحت تمام برای شما می گویم که من باتوجه به ارزشهایی که دوستان ما
در پای آن تا مرز شهادت پیش رفتند، من یک ستمی بودم، هستم و خواهم بود. این بیت
زیبا ازشعر لاهوتی را که مصداق حال من است برای شما همینجا مینویسم.
هرکس به
طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند
عیبی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند
و السلام
عبداللطیف
پدرام رهبر کنگره ملی افغانستان