پنجشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۸

خلیلزاد هنوز هم "ایلا دادنی" نیست !


خلیلزاد هنوز هم "ایلا دادنی" نیست !
==================
خلیلزاد امروز(2020-02-18) بعد از اعلام موضع گیری تیم ثبات همگرایی با دوکتور عبدالله و رهبری آن تیم دیدارو گفتگو نمود.
امر مسلم این است که سازمانده اصلی همه این بحران ها از کنفرانس بن 2001 تا اکنون همین عالیجناب اند، وخواهند کوشید تا با فریب، نیرنگ و حتی تهدید مقاومتگران در مقابل تقلبات انتخاباتی را وادار به قبول تصامیم کمسیون نا مستقل انتخابات وپذیرش رهبری آقای اشرف غنی احمدزی نموده و "سیاست گام بگام" خود را عملی نمایند.
...
اگر تیم ثیات و همگرایی که از حمایت بالای مردمی، احزاب سیاسی و نیروهای مسلح کشور برخورداراست؛ فریب حرفهای او را نخورند؛از تهدیدات او نهراسند، مقاومت و دلیری را پیشه کنند؛ نه تنها رشته های بافته شدهء دو دههء اقای خلیلزاد پنبه خواهد شد؛ بلکه امریکا ناگزیراست تا به خواسته های تیم ثبات و همگرایی تمکین کند.
باور باید داشت که: "دخلکو زور دخدای زور دی"!

خروج نا آبرومندانه!


خروج نا آبرومندانه!
==========
اینکه امریکائیان دیر یا زود افغانستان را ترک خواهند گفت؛ برای من جای بحث ندارد. ولی توقع برآن بود که آنها با در نظرداشت وضع جهان، منطقه و شناختی که طی نیم قرن اخیر بخصوص با حضور مستقیم نظامی و سیاسی خود طی دو دهه اخیر در افغانستان داشتند؛ باید آبرمندانه از افغانستان خارج می شدند/شوند.
خروج آبرومندانه معنایش آن بود که امریکائیها بعد خود باید یک دولت با ثبات، متحد، دموکراتیک و دوست خود را بجا میگذاشتند.
توافقات اخیرامریکابا طالبان(که آنهارا قبلا ...دشمن و تروریست میخواندند) وبازی مضحک ایراکه توسط کمیسیون انتخابات افغانستان براه انداخته اند؛ نمایانگر آنست که کوشش دارند قدرت را به تحریک متحدء طالبانی (حکومتی مشترک از طالبان مستقر در پاکستان و طالبان ارگ نشین درکابل) بسپارند و بعدا نیروهای خود را قسما یا کلآ بیرن کنند.
در چنین حالتی نیروهای مخالف طالبانی راه دیگری جز مقاومت و تشکیل حکومت در"مناطق خودی" نخواهند داشت.
ایلات متحده اگر میخواهد در افغانستان صلح بیاید؛ مسلما میدانند که این صلح باید میان طالبان و نیروهای ضد طالبانی صورت گیرد؛ نه میان شورای کویته و ارگ کابل یا به قول مشهور، میان "طالبان ارگی و طالبان مرگی"!
چنین سیاستِ جنگ داخلی را تشدید خواهد کرد و زمینه ساز تجزیهء افغانستان خواهد شد.
...و در فرجام چنین خروجی نا آبرومندانه خواهد بود!

دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۸

آقای جو بایدن راست میگویند!


آقای جو بایدن راست میگویند!

(1)

امریکا به افغانستان بخاطر دولت- ملت سازی نیامده بود. امریکا بخاطر منافع خود به افغانستان لشکر کشید؛ نه بخاطر دولت سازی (ملت سازی را بگذاریم بجایش) و حتی تامین امنیت در افغانستان.

امریکایی ها به بهانهء مبارزه با تروریزم (طالبان و القاعده) وارد افغانستان شدند. اما دیری نگذشت که آنها، آن تروریستان را دوست خواندند و اکنون دارند انها را دوباره به قدرت برمیگردانند.

آیا کسی قبول کرده میتواند که امریکا و همه متحدین غربی آن قادر نبودند که طی این قریب به بیست سال یک گروه شورشی را را شکست دهند؟

هرگروه شورشی به پایگاه، عقب جبهه و اکمالات نیاز دارد.

آیا طالبان بدون حمایت مالی و لوژیستیکی کشورهای عربی و پاکستان میتوانستند تا حال جنگ را ادامه دهند؟

آیا رهبران پاکستان، سعودی، امارات و قطر جرآت آن را داشتند و دارند که بدون اجازه امریکا طالبان را حمایت و اکمالات کنند؟

اینکه در افغانستان ملتی وجود ندارد؛ باشد بجایش، درینجا همین اکنون دولتی هم به مفهوم واقعی کلمه موجود نیست.





آقای جو بایدن راست میگوید!؟

(2)


{آقای بایدن در یک مناظره تلویزیونی با سایر داوطلبان نامزدی حزب دموکرات گفت: "درباره افغانستان باید بگویم، من کاملا مخالف ایده ملت‌سازی در این کشور بودم...ممکن نیست که آن کشور متحد شود، هیچ امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود." وی در همین خصوص اضافه کرد که اما شاید بتوان با اقداماتی از انجام حملات بیشتر از خاک افغانستان جلوگیری کرد.} به نقل ازبی بی سی

*****

بایدن راست میگوید که امریکا برای دولت- ملت سازی به افغانستان نه آمده است.این تنها حرف بایدن نیست بلکه همه رهبران امریکایی بارها به صراحت گفته اند.

 نادرست درحرفهای او این است که میگوید: افغانستان نمیتواند متحد شود.

 آقا! افغانستان میتوانست و میتواند متحد شود؛ بشرط آنکه شما میگذاشتید تا مردم افغانستان خود در مورد خود وکشور خود تصمیم بگیرند؛ نه شما!

شما با تحمیل وابستگان و اتباع متعصب و ترایبلیست خود بر رهبری افغانستان؛ کشور را بدین حال و روز و تا سرحد انفجار و پارچه شدن، رسانیده اید.

...و اما واقعیتهای افغانستان چنین اند :


افغانستان کشور(منطقه) حایل.

افغانستان بالاثر توافق دو امپراطوری بزرگ قرن هژده ( روسیه و بریتانیا) منحیث یک کشور یا منطقه هایل ایجاد گردید.


در افغانستان پروسه ملت سازی تکوین نیافته است.

در تاریخ کشور دو، سه بارموقعیتها و فرصت هایی پیش آمد که میشد، بسوی ملت سازی پیش رفت؛ ولی متاسفانه آن فرصتها به هدر رفت.



افغانستانکشوراقلیتهای قومی 

هیچ قومی اکثریت نیست.حتی کشورهای فدراسیونی و کانفدراسیونی چون بلجیم، سویس و بریتانیا هم، چنین نیستند و در هر یکی ازین کشورها یکی ازاتنی های باشنده اکثریت نفوس آن کشورها را می سازند.

با تاسف ما تا کنون احصائیه گیری دقیق نفوس خود راهم نداریم.


افغانستان کشور پاره اقوام 

جالب تر از همه این است که بدنه اصلی اکثراقوام بزرگ تر افغانستان در بیرون از کشور زندگی دارند؛ مثلا ازبیکها، بلوچها، پشتونها، تاجیکها، ترکمنها و برخی دیگر.

این خصوصیت درهیچ کشور دیگر دنیا وجود ندارند.


 در کشوری با این خصوصیات هرگز حاکمیت تک قومی ممکن نیست.

آنانیکه به تحمیل حاکمیت "قوم خودی" می اندیشند؛ در فرجام باعث ازهم پاشیدگی وحتی تجزیهء کشور خواهند شد.


برای حفظ این جغرافیه (نه بیشتر و نه کمتراز آنچه بمیراث مانده) به دوعامل اساسی نیاز است:

- سیاست خارجی متوازن و معقول:

افغانستان باید به ستاتوس حایل، بیطرفی وغیر نظامی بودن خود برگردد.

- سیاست داخلی عادلانه:

عدالت بدون دموکراسی، تقسیم ثروت و قدرت میان اتنیها و مناطق، مرکز و محلات کشور و در نهایت رسیدن به حق شهروندی ممکن نیست.

برای سیدن به عدالت و ساختن "دولت- ملت"، تامین دموکراسی و حق شهروندی در کشوری با خصوصیات افغانستان، به نظر من راهی جز غیر متمرکزسازی قدرت وایجاد یک نظام جمهوری دموکراتیک فدرال وجود ندارد.