شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۸

"مصالحه ملی"؛ فقط یک شعار و دیگر هیچ!

"مصالحه ملی"؛ فقط یک شعار و دیگر هیچ!
اخیرآ معلوم میشود که ایالات متحده بسیار در تلاش است تا از طریق نمایندهء افغان تبار خود اقای خلیلزاد بخاطر "خروج نسبتا آبرو...مندانه" به توافقاتی با طالبان برسند و میان طالبان ایکه طی این هژده سال در ارگ کابل در قدرت بوده اند و ان بخش طالبانیکه مستقر در پاکستان و محلاتی در افغانستان اند، زمینه های توافق و ساختن حکومت مشترک را سازماندهی نمایند. این در صورتی ممکن است که صلاحیت امور افغانستان مانند سالهای قبل از 2001 به پاکستان سپره شود. ولی این ره به صلح نمیبرد.
من در مورد نقش منفی خلیلزاد در پروسه صلح افغانستان قبلا نیز نوشته ام و در اینده نزدیک نیز چیزی خواهم نوشت.
آنانیکه به مسایل استراتیژیک، جنگ صلح، امنیت بین لمللی، بخصوص جنگهای نا منظم سروکار دارند؛ میدانند که صلح میان نیروهای متخاصم صورت میگیرد نه نیروهای دوست و متحد باهم.
ارگ نشینان کنونی کابل از آغاز تشکیل تنظیم طالبان و امارت طابان در کابل و تا اکنون همکاران، اعضا و یا سخنگویان و متحدین طالبان بوده اند و هنوز هم هستند. انها جنگ و اختلافی با هم ندارند تا برای صلحی با هم به توافق برسد.
امریکایی ها اگر واقعآ میخواهند به صلحی نسبی یی در افغانستان برسند و با آن بهانه پای خود را از باتلاق افغانستان بیرون کنند، باید صلح میان طالبان و ضد طالبان (جبهه متحد ضد طالبان قبلی، سازمانها و احزاب ضد جنگ و ضد بنیاد گرایی، نیروهای مدنی و زنان کشور که تقریبا همه دارای تفکر ضد طالبانی اند) را سازماندهی کنند و این دو نیروی متخاصم را بر سر میز مذاکر بنشانند.

https://www.facebook.com/permalink.php
نومبر14- 2018 و باز نشر  

جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۸

هرملتی باید روی پای خود بایستد!

"هر ملتی باید روی پای خود بایستد"!
====================
بیست و سه سال از مرگ رفیق ببرک کارمل گذشت.
اگر نخواهیم همه چیز را سفید و سیاه ببینیم ، باید اذعان کرد که کارمل یکی ازهوشیار ترین و مدبرترین سیاست مداران افغانستان و بزرگ شده با فرهنگ شهری بود. رژیم و حکومت زمان کارمل از نگاه ساختار اجتماعی، قومی و منطقوی از دموکراتیک ترین و وسیع البنیادترین رژیم در تاریخ افغانستان بود.
او را واقعآ میتوان "براندازندهء تسلسل نظام قبیله سالاری در افغانسان" * دانست.
دو انتقاد بر ایشان وارد میشود: یکی اینکه او دست نشانده روسها بود و دوم اینکه در زمان حاکمیت ایشان برخی روشنفکران نامدار کشور بنام مائوویست زندانی و اعدام شدند. کارمل هردو این اتهام را نمی پذیرفت.
او در مصاحبه خود با مصطفی دانش ژورنالیست وکارشناس مسایل خاور میانه چنین میگوید: "بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد." **
******************
من کارمل صاحب را بارها در جلسات کلان رسمی وبعضا چند نفری دیده ام؛ ولی فقط یکبار یک بیک باهم دیدار داشته ایم. در اواخر ماه حوت سال 1361 بود و من تازه به حزب پیوسته بودم.روزی نظر به هدایت خود رفیق کارمل با یک موتر رسمی مربوط به دارالانشای کمیته مرکزی از تعمیر کمیته مرکزی به دفتر ایشان در ارگ رفتم. وقتی رئیس دفتر شان مرا به دفتر ایشان رهنمایی کرد و داخل اتاق شدیم؛ رفیق کارمل از جای برخاستند و باهم روبوسی نمودیم. اوشان در مورد من معلومات کافی داشتند و از پیوستنم به حزب اظهار خوشی نمودند. با من چنان صمیمانه و خودمانی بودند؛ مثل آنکه من سالها عضو حزب یا از رهروان ایشان بوده باشم. زمانیکه از جاودان یاد شهید بدخشی و خاطرات خود حرف میزدند، شاهدم که بغض گلویشان را گرفت و اشک در چشمان شان حلقه زد.
یاد آن مرد فرزانه و سیاستگرمدبرجاودان و روح شان شاد باد!

----------
*- ببرک کارمل برانداز تسلسل قدرت قبيله سالاري در افغانستان- نوشتهء آذر
http://www.ariananet.com/modules.php…
**- خاطراتی از آخرین دیدار با ببرک کارمل- مصاحبه با مصطفی دانش
https://www.bbc.com/…/2009/12/091223_v_babrak_karmel_danesh…


سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۸

Our American Friends

Our American Friends;
Please, do not try to impose again your citizens as rulers of Afghanistan!
=============
...
It seems that the first-line American politicians who were not well aware of the facts of the Afghanistan society are still not well-versed in the depths of Afghanistan's realities.
If yesterday one could blame the ignorance of Americans on their lack of direct contact with Afghans on the ground and feeding of wrong information’s by some Afghan-Americans like Mr. Khalilzad, how would one can justify it now as they have been present in Afghanistan for the last 18 years?
*******
- The United States, following the advises by Khalilzad at the Bonn Conference (2001), deprived King Zahir Shah’s representative, Mr. Sirat of the right to became the next president of the country, who had received 11 out if 13 votes and was ahead of Hamid Karzai.
- In the Loya Jirga of constitution, Mr. Khalilzad and his team (Mr. Karzai, Ahmadzai, Ahadi, Jalali, and others) imposed a heavily centralized and individualized presidential system that was unprecedented in Afghanistan.
-They cheated on 2009th election, and declared the loser as a winner.
- The fraudulent election in 2014 which nobody including the previous Afghan administrators could not deny, unfortunately the US administration put the looser in the position of the presidency in the newly set ‘national unity government’ in Afghanistan. This is while Mr Ghani Ahmadzai had less than 30% of the vote and had rigged the election.
I believe that the Political memorandum of understanding between the two rival team was a great and unique solution to the country's emerging crisis. But it was clear that Mr. John Kerry according to the advise of Mr. Khalilzad put Ahmadzai at the head of the national unity government.
- It is true that the current government cannot survive without the financial and logistical support of the United States, even for a month, but this does not means that the US government or their ambassador has the right to determine the domestic and foreign policy of Afghanistan.
- In current presidential election(2019), it is very clear that Mr.Ghani Ahmadzai is the looser, But once again it seems that the US Administration and specially their ambassay In Kabul together with UNAMA trying to impose the looser as the winner and make Mr GHani for the second time the ruler of Afghanistan. If this happens, Afghanistan will enter a new dangerous and uncontrollable crisis stage.
******
Friendship with all countries and especially with the United States is vital for us, but the United States leadership should know that such on "imposing and dictating" policy is not in the interest of long term friendship between Afghanistan and the United States.
If you really believe in long term friendship between our two nations, please:
Do not try again to impose your citizens or security personals as rulers of Afghanistan!

امریکایی ها


امریکایی ها؛
لطفا، شهروندان خود را منحیث رهبران دولتی بر ما تحمیل نکنید!
********
از قراین چنین بر می آید که رهبران دست اول ایلات متحده امریکا بعد هژده سال حضور سیاسی و نظامی در افغانستان، هنوز هم از حقایق جامعهء افغانستان آگاهی درست ندارند و بر مبنای اطلاعات نادرست ایکه امریکائیان افغان تبار به ایشان ارائه میکنند؛ تصمیم میگیرند.
امریکا از کنفرانس بن تا تحمیل سیستم ریاستی درلویه جرگهء قانون اساسی گرفته، تا انتخابات 2009 و 2014 ریاست جمهوری همیشه تصامیم نادرست و در تضاد با ارادهء مردم افغانستان، رای مردم و اصول بنیادی دموکراسی اتخاذ نموده وهمیشه بازندگان را همچون برندگان دررهبری حکومت افغانستان تحمیل نموده اند.
مداخلات اخیر یونما و سفارت ایالات متحده در کابل و تصامیم زورگویانه و خلاف اصول کمیسیون انتخابات در روزهای اخیرنمایانگر این حقیقت است که بازمیخواهند مثل انتخابات قبلی تیم بازنده را برنده اعلام کنند.
رهبری ایالات متحده اگر واقعا علاقمند دوستی استراتیژیک میان دو ملت افغانستان و ایالات متحده است؛ باید به انتخابات و اراده و رآی مردم افغانستان احترام گذارند، درغیر آن افغانستان این بار وارد چنان بحران ی خواهد شد که کنترل آن از توان قوتهای بین المللی و امریکایی نیز بیرون خواهد بود.
این حالت نه به نفع امریکا است، نه به نفع افغانستان و نه به نفع صلح و ثبات در منطقه.
بهتر است دوستان امریکایی ما دقیق تر باندیشند و از تحمیل اتباع و وابستگان سازمانهای امنیتی خود، منحیث رهبران افغانستان پرهیز کنند.

چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۸

چرا روشنفکران پشتون خاموش اند؟

همه مکاتب فکری و سیاسی، از چپ ترینها تا راراست ترینها ( از مارکسیست ها گرفته تا ریالیستها وسوسیال دموکراتها ، لیبرالها و نیو لیبرالها و سایرین) ملت را اتحاد داوطلبانه ی مردم ای میدانند که دارای تاریخ مشترک، سرزمین ( جغرافیای تثبیت شده و شناخته شده بین المللی) مشترک، فرهنگ مشترک ( اسطوره ها و روزها تاریخی نیز شامل این بخش اند)، و منافع اقتصادی( بازار) مشترک داشته باشند و این پروسه با داشتن حاکمیت (دولت) مشترک تکمیل میگردد.
ما در طول تاریخ دو نوع پروسه ی دولت- ملت سازی را شاهد ...بوده ایم:
ملت سازی بر اساس تیوری اضمحلال یا اسیمیلاسیون که تا قرن نزدهم دوام کرد که در ان کشور های استعماری بالاجبار اقوام کوچکتر را در قوم خودی منحل و یا نابود می ساختند.
دوم ملت- سازی بر اساس تیوری همگرایی یا انتیگریشن و اتحاد داوطلبانه که ملتهای امروزی بر این اساس ساخته شده اند.
در افغانستان کنونی نیز انانیکه میخواهند به اساس تیوری اضمحلال ملت بسازند و همه اقوام را در قوم« خودی» منحل سازند کاملا در اشتباه اند.
ما راهی نداریم جز انکه یا همدیگر را با حق مساوی بپذیریم و به مشترکات بزرگ تاریخی خود بچسپیم که « کلان هویتهای» ما را می سازند و یا اینکه خدای نخواسته ازهم جدا شویم.
امیدوارم سیاسیون ما از عقل سلیم کار گیرند و کشور را وارد یک مرحله جدید بحرانی و انقطابات قومی و منطقوی نسازند.

Meer weergeven
Abdul Lalzad
چرا روشنفکران پشتون خاموش اند؟
=======================
با گام های که تیم کرزی- غنی به بهانه ملت سازی و تامین وحدت ملی در جهت یکه تازی، انحصار طلبی و تحمیل هویت ...قومی در شناسنامه ها بر میدارد، برعلاوه اینکه هیچ منفعتی برای قوم پشتون ندارد، کشور را به پرتگاه سقوط و جنگ قومی می کشاند…
مقوله مشهوری وجود دارد، «ملتی که بر ملت های دیگر ستم روا میدارد، خود نمی تواند آزاد باشد»! اگر این مقوله در هیچ نقطه دنیا صدق نه کند، در کشور ما مصداق عینی دارد…
حکومت بیش از ۲۵۰ ساله زمامداران پشتون در این قلمرو ها را در نظر بگیرید:
آیا دستاورد این حاکمیت برای مردم پشتون به جز از بیسوادی، بیکاری، فقر و جهل مرکب چه چیزی بوده است؟ آیا دوره کرزی - غنی چه چیزی به جز از انفجار و انتحار بر آن افزوده است؟ آیا سیاست های زمامداران چپ، راست و دموکرات پشتون که عمدتا کوبیدن بر طبل دیورند و بازی قومی بوده، به جز از ادامه قدرت خانوادگی خود شان، چه مفادی برای قوم پشتون داشته است؟
امروز که عصر انفجار علم و تکنالوژی، بیداری ملت ها و گسستن زنجیرهاست؛ میتوان یک هویت قومی را بالای اقوام دیگر «تحمیل» کرد؟ و ظاهرا حرف و سخن از دموکراسی و برابری حقوق شهروندی زد؟
سوال های که عمدتا در برابر روشنفکران غیرپشتون خلق می شود:
چرا روشنفکران پشتون خاموش اند؟ آیا قوم پشتون هیچ روشنفکری ندارد؟ آیا روشنفکران پشتون معنی و مفهوم دموکراسی و عدالت اجتماعی را نمی دانند؟ آیا تحمیل هویت پشتونی چه مفادی برای ایشان در درازمدت دارد؟ شاید کرزی- غنی بتوانند از طریق تهدید و عمدتا تطمیع، این برنامه را در کوتاه مدت تطبیق نمایند، اما آیا با درج این واژه در شناسنامه، همه «افغان» خواهند شد؟ آیا این موضوع آتش جنگ قومی را شعله ور نه خواهد ساخت؟ آیا آنها به زیست باهمی در درازمدت باور ندارند؟
آیا همه روشنفکران پشتون طالب مشرب و برتری طلب اند؟
چرا هیچ یک از آنها صدای خود را بلند نمی کند؟
آیا آنها نمی دانند که ملت با زور و تحمیل ساخته نمی شود؟
آیا آنها نمی دانند که با زور و تحمیل، وحدت ملی بوجود نمی آید؟
...
کسانی که نمی دانند، شاید تقصیری نداشته باشند…
ولی کسانیکه می دانند و خود را خاموش می گیرند، قابل بخشش نیستند!
فیسبوک مورخ: 13/11/2019

شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۸

انحصار قدرت قومی وتداوم بحران اجتماعی

انجنیر محمد عالم جمال

انحصار قدرت قومی وتداوم بحران اجتماعی
روشنفکر، سیاستگر و نهاد های سیاسی باید در هر مرحله شناخت واقعی و درک درست از ماهیت بن بستهای سیاسی و اجتماعی در کشور داشته باشند که مانع روند تکامل جامعه شده اند وباید با کار فرهنگی، آگاهیبخش، پیام رسانی ومبارزه سیاسی ــ مدنی موانع را از سر راه تکامل موزون آن بردارند وزمینه حرکتهای جمعی همه جوامع واقوام برادر را برای رسیدن به رستاخیز عدالت ملی وسیاسی فراهم بسازند. اگر روشنفکران،نهاد های مدنی وسیاسی وفرهنگی جامعه راه بیرون شدن از بن بست را نشان ندهند وهرکدام بر طبل اندیشه های ایدویولوژیک، گروهی، قومی، تباری، مذهبی و... پا بفشارند جامعه ازین مهلکه بحران اجتماعی وسیاسی بیرون نخواهد شد و بن بستها به مثابه گره کور همچنان لاینحل باقی خواهند ماند.
بن بستی که جامعه درین مرحله درگیر آنست، نه جنگ طبقاتی، نه جنگ مذهبی، نه جنگ بین کفر واسلام است، بلکه بحران اجتماعی، درگیریهای قومی، انشقاق وچند پارگی اجتماعی و فرهنگی است، که تمامی مفاهیم ومقولات ملی را زیر پرسش برده است و تمامی راه های همبستگی اجتماعی و سیاسی برای ایجاد روحیه ملی را لطمه شدیدی زده است. تا زمانیکه برای حل این بحران چاره اندیشی نکنیم راه شکل گیری مفاهیم ملی در کشور همچنان بسته خواهند ماند. کشور به اصلاحات ساختاری ونهادینه کردن در قانون اساسی ضرورت دارد، که حاکمیت فراگیر اجتماعی را شکل بگیرد، موزائیک زبانی وقومی کشور حفظ شود ومای ملت آیینه تمام نمایی باشد، که دران تمام جوامع واقوام و هویتهای فرهنگی، زبانی، تباری و... خود را بیبینند ودر زیر یک چتر با برابری، عدالت و برادری باهم رابطه برقرار کنند و همه خودرا شهروندان متساوی الحقوق بدانند و هیچکس بوی بیگانگی، حقارت، کهتر ومهتر بینی سیاسی واجتماعی را در روابطش با حاکمیت سیاسی و همچنان میان خود حس ودرک نکند. نظام سیاسی در کشور به نظام دموکراتیکی تبدیل شود، که حاکمیت توسط رای اکثریت مردم شکل بگیرد ونه قوم اکثریت خود خوانده و حقوق اساسی رای دهندگانی که در اقلیت قرار میگیرند نیز حفظ شود. جوهره یک دموکراسی واقعی اینست که حقوق بشری و سیاسی اپوزیسیون سیاسی و جریان حاکم وبر سر اقتدار به گونه موازی حفظ شود و دموکراسی از شکل وشمایل قوم اکثریت، دین اکثریت، مذهب، تعلق جنس، نژاد، تبار و... بیرون شود وبه ارزشهای متعالی بشری تکیه کند.
تجربۀ یک سده ای پسین و به ویژه دهه های پسین به خوبی اثبات کرده است، که تناقضات، ناسازگاریها، کشمکشهای قومی وزبانی، بحران اجتماعی وسیاسی در روابط جوامع واقوام برادر با یک دیگر، بی شرنوشتی ملی وسیاسی، دخالت قدرتهای بیرونی در امور داخلی کشور، نفوذ گروه های تروریستی و بی ثباتی سیاسی وامنیتی، بیشتر از همه به دو عامل اساسی تکیه داشته است: انحصار قدرت به گونه ای قومی و تلاش برای حذف دیگران از موزائیک قومی واجتماعی و درین راستا تصرف مالکیت غیر خودیها با زور قدرت سیاسی، لشکر حشری قومی وقبیله یی به اتکا و استمداد خارجی در مبارزه سیاسی با حریفان اجتماعی یکی از عوامل اساسی ومهم افتراق اجتماعی در کشور بوده است؛ مساله دوم، همان حاکمیتهای وابستۀ خارجی و استعماری بودن زیر بنای حاکمیت سیاسی در بیشتر از یک سده ای پسین بوده است و قدرتهای خارجی برای برآورده شدن منافع استعماری شان به نفاق اجتماعی دامن زده اند.
انحصار قدرت سیاسی ـ قومی و وابستگی این حاکمیتهای مزدور به قدرتهای استعماری وبیرونی دوعامل لازم وملزوم یک دیگر برای تشدید بحران اجتماعی وسیاسی در کشور بوده وتاکنون درین روال مسلط بر سرنوشت مردم با وجود فراز وفرود های بیشمار حاکمیتهای خاندانی، ایدویولوژیک و تکنوکراسی تحت حمایت امریکا، چندان تغییر کیفی و اساسی به وجود نیامده است. انحصار حاکمیت سیاسی به گونه ای قومی، مستلزم این امر بوده است، که در رقابتهای اجتماعی بر سر تصرف قدرت، حاکمان قبیله ای افغاننستان محتاج حمایت اقتصادی، پولی، تسلیحاتی ونظامی قدرتهای خارجی بوده اند، تا قدرت را از چنگ رقیبان اجتماعی بربایند و حفظ کنند و در برابر آن حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، استقلال، آزادی وحتی خاک کشور را به قدرتهای استعماری باج داده اند و زمانی هم برای سلطه وهژمونی قومی وقبیله یی با لای رقیبان اجتماعی وحریفان سیاسی مجبور بوده اند، باج چند سره به انگلیس، روس، آلمان و بعدها به امریکا وشوروی بدهند؛ قدرتهای استعماری هم ازین کشمکشهای خونین اجتماعی وقومی و حمایت از یک قوم وقبیله در برابر دیگران به تامین منافع استعماری خود در کشور ما پرداخته اند. بدینسان تا زمانیکه انحصار قدرت به گونه قومی و روند سیستماتیک حذف غیر خودیهااز عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هویتی متوقف نشود، مداخله خارجی در امور داخلی کشور پایان نمی یابد. جنگ قومی بر سر تصرف یک جانبه حاکمیت به شکل وشمایل قومی وقبیله ای خود عامل واضح واشکار مداخله ای خارجی و بحران رو به تزاید سیاسی واجتماعی در کشور است.
تاریخ دهه های اخیر کشور به طور روشن نشان میدهد، که فاشیزم وتمامیت خواهی در کشور با مداخله خارجی قوت گرفته و زمینه وبستر مناسب را برای گروه های تروریستی برخاسته از اسلام سلفی با تفکر ودین قبیله ای به وجود آورده است. وقتی جامعه در قرن 21 میلادی با تفکر وسیاست تداوم عبدالرحمنی توسط غنی احمدزی، حکومت مرکزی خشن یک قومی گلب الدین حکمتیارو بازگشت امارت قرون وسطایی طالبی با تفکر ودین قبیله ای با مداخله خارجی و میانجی گری خلیل زاد الگوی کردار ورفتار فاشیستی و قبیله ای مواجه است و دارد برنامه « دویمه سقوی» مو به مو در حال اجرایی شدن است، این خود نشان میدهد، که فاشیزم در کشور نتنها یک سیاست، بلکه مبنای اعتقادی وفکری هم دارد. وحاضر است از زمین وزمان و آسمان کمک بگیرد، تا حریفان اجتماعی را نابود کند و همه نمادهای یک قومی خود را صبغه ملی دهد. در چنین شرایطی جوامع واقوام که حتی از حاشیه وزواید قدرت ونقشهای تشریفاتی و سمبولیک در حال تصفیه شدن کامل قرار دارند، نیز برای حفظ وبقا باید به بیرون پناه ببرند و این در واقع ابعاد وسطح مداخله در امور داخلی کشور را از هر سمت وسویی افزایش میدهد و کشور از میدان رقابت قدرتهای بزرک به میدان رقابت منازعات منطقوی نیز کشانیده میشود.
تا زمانیکه روشنفکران، نهاد ها وساختار های سیاسی ومدنی در کشوربرای برداشتن انحصارقدرت به گونه ای قومی وقبیله یی، فاشیزم وتمامیت خواهی از حاکمیت ومرجعیت سیاسی راه چاره و درمان اساسی نیابند، مداخله خارجی در کشور کماکان ادامه خواهد داشت و در چنین هوا و فضای مسلط بر کشور دم زدن از استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، آزادی، دموکراسی، انتخابات و ازین حرفهای قلمبه وسلمبه، وراجی، هرزه گویی، طامات بافی و لاطایلات بیش نیستند. این گروه ها باید مبارزه شان را برای اصلاح بنیادی قانون اساسی در راستای نامتمرکز ساختن قدرت، تقسیم متوازن وعادلانه قدرت بین جواجع واقوام برادر، انتخابی بودن ارگانهای محلی قدرت دولتی و افزایش صلاحیت های نهاد های انتخابی در محلات و ایجاد یک حکومت فراگیر با قاعده وسیع اجتماعی متمرکز کنند. طرح تعدیل قانون اساسی باید در معرض رای پرسی همگانی قرار داده شود و نهاد های مدنی و سیاسی قادر شوند اصلاحات را با حد اکثری دخالت مردم حل وفصل کنند. در غیر آن راه گشوده شدن بن بست کنونی درمانی دیگری ندارد. روشنفکران و نهاد های سیاسی ومدنی باید براصلاح ساختار قدرت در قانون اساسی تمرکز کنند وبه جای تکیه بر زمامداران خیر خواه! به اصلاح اساسی نظام بپردازند، که دیگر ازان تمامیت خواهی، فاشیزم، تجزیه طلبی، سکتاریزم ومحل گرایی برنخیزد وتولد نشود.
عالم
29 اکتوبر 2019

سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۸

تیم "دولت ساز" یا تیم ملت کُش!



تیم "دولت ساز" یا تیم ملت کُش!
داکتر غنی باید جواب بگویند
================
اقای صالح معاون تیم" دولت ساز" مخالفین تیم خود را در صورت پیروزی به " تصفیهء حساب" تهدید میکنند.
اوشان نیروهای دفاعی و امنیتی کشور را در مقابل مردم قرار میدهند و مخالفین خود را به زندانی شدن، تیرباران شدن در
پولیگونها و انبارشدن اجساد شان در سردخانه های شفاخانه ها، تهدید میکنند.
من به عنوان یکی از زندانیان زمان حکومت طراز فاشیستی حفیظ الله امین با شنیدم و خواندن این خبر در ذهنم خاطرات تلخ  آن زمان زنده شد و قلبآ تکان خوردم.
 میترسم که اگر این تیم به پیروزی برسد و چنین کنند؛ عاقبت چه خواهد شد؟ شاید مردم بگویند که: "خدا همان کفن کش قبلی را بیامرزد!."
 آیا به راستی "تابوت سازی" جای" دولت سازی" را نخواهد گرفت؟
نه تنها آقای صالح، بلکه داکتر اشرف غنی احمدزی منحیث رهبر این تیم نیز نزد مردم جوابده به این حرفهای دیکتاتور منشانه و غیر مسئولانهء معاون خود، هستند.


دوشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۹۸

اتحاد همه نیروهای ضد تفکر طالبانی نیاز مبرم زمان است


افغانستان بزودی وارد مرحلهء حساسی و حتی خطرناکِ میگردد.
چه مذاکرات به اصطلاح صلح خلیلزاد با طالبان به نتیجه برسد و طالبان به قدرت برگردانیده شوند و چه این مذاکرات بی نتیجه باقی بماند و انتخابات ریاست مجمهوری صورت گیرد؛ در هردو حالت به اتحاد همه نیروهای ضدطالبانی ضرورت است.
مطابق سناریوی اولی اگر شاخهء نظامی طالبان به قدرت دولتی برگردانیده شوند؛ همان پروگرامهایی زمان امارت قبلی خود را عملی خواهند کرد. با این تفاوت که طالبان امروزی خشن تر و متعصب تر از طالبان دیروزی اند. چون طالب بچه های امروزی از کودکی با روحیهء خشونت، تعصب، بنیاد گرایی و روحیهء انتحاری در مدارس پاکستان تربیه شده اند. عملکرد طالبان در طول همین مدت ایکه با خلیلزاد در حال مذاکره اند گویای این حقیقت است. فقط حملات اخیر انها به شهر کندز و پلخمری و کشتار ده ها انسان بی گناه را پیش چشمان خود مجسم کنید !
در سناریوی دومی یعنی تدویر انتخابات ریاست جمهوری نیز اگر ائتلاف نیروهای متحد طالبانی (که مسلما چنین ائتلافی تا آخرین هفته نزدیک به انتخابات شکل خواهد گرفت) که معتقد به تکمیل فصل ناتمام سیاستهای عبدارحمن خانی اند، برنده شوند؛ خطرناک تر از طابان انتحاری اند.
طالبان کابل نشین و طالبان پاکستان نشین در پروگرامهای استراتیژیک باهم اصلا تفاوتی ندارند.
در هر دو حالت ضرور است تا همه نیروهای ضد تفکر طالبانی و همه آنانیکه به جمهوریت،عدالت ؛همزیستی، همگرایی، حق شهروندی و حقوق مدنی اعتقاد دارند؛ با هم متحد شوند و از فاجعهء طالبانیزه شدن سیاست، دولت و حاکمیت جلوگیری نمایند.
نیروهای ملی، ترقی پسند ، دادخواه و مقاومتگر،هم برای جنگ و صلح و هم برای انتخابات باید آمادگی های لازمه را داشته باشند.



چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۸

استقلال و گپهایی در رابطه به آن


استقلال و گپهایی در رابطه به آن
=====================
احمدزی و حواریون تمامیت خواه و ترایبلیستش از روز استقلال و نام امان الله شاه استفادهء ابزاری انتخاباتی می کنند.
این تیم شوونیست و قبیله گرا نه به استقلال ارزش ی قایل اند و نه به امان الله خان و دوستان استقلال طلبش حرمت ی دارند.
ایکاش، ما نه صد سال بلکه ده سال ی هم استقلال میداشتیم!...
من این یادداشت کوتاه را که چند سال قبل به همین مناسبت نوشته بودم؛ اینجا برای مطالعه دوستان دوباره می گذارم.

*******
استقلال و برخی حرفهایی در رابطه به آن
استقلال مال همهء مردم افغانستان است!
=====================
درین یک هفتهء اخیر که گفته میشود 28 اسد سالروز استقلال افغانستان از بریتانیا هست، نوشته های زیادی را در رابطه به استقلال کشور خواندم. از زاویه های گونگون و با بینش های متفاوت. ولی اکثرآ دیده میشود که در تجلیل و تحلیل ازین روز هم همان "انقطابهای قومی" مبنای نوشته ها اند.
بگذریم از اینکه درین مورد نیز اجماع وجود ندارد. زمانی این روز درنهم حوت تجلیل میشد، زمانی در ششم جوزا و زمانی هم در هفته اول ماه سنبله و در دو سه دههء اخیر هم در بیست و هشتم اسد. برخی ها هم بیست و چهارم حمل را روز استقلال می دانند، زمانیکه شاه امان الله خان با تشریفات رسمی و دپلوماتیک معمول، استقلال کشور را در حضور سفرا بخصوص سفیر بریتانیا رسمآ اعلام کرد.
ولی کمتر کسی به مسایل اساسی ذیل اشاره کرده:
- آیا گاهی افغانستان مستعمره (آنچنانیکه هند و برخی کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکایی) بوده اند؛ بوده است؟
- آیا استقلال سیاسی، بدون استقلال اقتصادی ممکن است؟
افغانستان از روز تشکیل اش در زمان امیر عبدالرحمن خان ( به استثنای سالهای اولین زمامداری امان الله خان و قسمآ سالهای اخیر حکومت محمد ظاهر خان ) تا اکنون همیشه یک کشور رانتی ووابسطه به کمکهای خارجی بوده است. کما اینکه از نقطه نظر سیاسی نیز به استثنای زمان شاه امان الله و دوران مقاومت و شاید هم دوران نه ماهه یی امیر حبیب الله کلکانی هرگزسیاست خارجی مستقل نداشته است.
- آیا ما امروز یک کشور مستقل هستیم؟ اگر هستیم چگونه؟ و اگر نیستیم چرا؟
- آیا در زمان کنونی که جهان بسوی "جهانی شدن " در حرکت است، میشود از استقلال به مفهوم دیروزی آن
سخن گفت؟
... و اما"استقلال"ما در آنزمان نیز ثمره مبارزات و مجاهدتهای همه مردمان، مناطق و اقوام افغانستان است که در رآس همه شهزاده یی جوانی بنام امان الله خان قرار داشت.
رژیم امانی از نگاه سیاسی مستقل ترین و از نگاه قومی فراگیر ترین رژیم سلطنتی در تاریخ افغانستان است. شاید از نگاه فراگیری قومی آنرا بتوان با رژیم ببرک کارمل مقایسه کرد؛ ولی فرموش نکنیم که رژیم امانی یک رژیم سلطنتی بود و رژیم زمان کارمل یک رژیم حزبی و جمهوری.
اگر ازبرخی اشتباهات امان الله خان که آنهم شاید قسمآ ناشی از کم تجربه گی و جوانی اش بوده باشد و قسما هم از سیاست گزاریهای نادرست نزدیکان "قوم گرا" یش، بگذریم؛ آن رژیم از دموکراتیک ترین و مترقی ترین رژیمهای شاهی در تاریخ افغانستان است.
آنچنانیکه نمیتوان ظاهر شاه را با پدر دیکتاتورش نادرخان مقایسه کرد، شاه امان الله را نیز نمیتوان با گذشتگانش و اقارب نزدیکش در زمان پادشاهی اش، عوضی گرفت.
یاد همه آنانیکه در راه راستقلال، آزادی، رفاه، ترقی و بهروزی کشور و مردم آن مبارزه، مجاهدت و تلاش نموده (چه دار فانی را ترک گفته اند و چه هنوز در قید حیات اند) گرامی باد!
و افتخار به جوانانیکه امروز داعیه داران دموکراسی، استقلال و ترقی کشور اند.
Meer weergeven
استقلال و برخی حرفهایی در رابطه به آن
استقلال مال همهء مردم افغانستان است!
=====================

طالبان فقط آدم کُشی را بلد اند!


طالبان فقط آدم کُشی را بلد اند!
وظیفهء رهبران حکومتی نیز صرف تقبیح کردن جنایات طالبان است.
=============
طالبان این برادران ناراضی کرزی- احمدزی باز به جنایت هولناک دیگری دست زدند....
طالبان با خاک و خون کشانیدن صدها کودک، زن و مرد بی گناه کشور که در یک محفل عروسی در هوتلی (دبی- کابل) در غرب کابل، گردهم آمده بودند؛ ثابت کردند که به هیچ ارزش دینی، وطنی، فرهنگی و اخلاقی پایبند، نیستند.
مسلمآ طالبان دست داشتن خود دراین جنایت را انکار خواهند کرد ومسئولیت را بر گردن سایر گروهای تروریستی بخصوص داعش خواهند انداخت؛ ولی آنانیکه به افغانستان و مسایل امنیتی حداقل شناسایی، ورود و تجربه دارند؛ به خوبی میدانند که:
بدون همکاری طالبان هیچ گروه تروریستی دیگر دست به چنین اقدامی زده نمیتواند.
همه گروه های تروریستی منطقه به شمول داعش، القاعده و گروه های اسلامی وابسته به کشورهای آسیای میانه، که در افغانستان حضور و فعالیت دارند؛ همه تحت حمایت و رهبری طالبان فعالیت میکنند.
عملکردهای یکی دو ماه اخیر طالبان باید درس خوبی باشد برای آنانیکه درفکررسیدن به توافق و یا صلح با طالبان اند.
مگر وظیفه حکومت و ارگانهای امنیتی آن تقبیح جنایت است یا جلوگیری از جنایت؟

20 اگست 2019
Afbeelding kan het volgende bevatten: buiten
20

کرزی و احمدزی طالب اند؟

اگر قضایا مطابق پلان ترامپ (خلیلزاد) پیش رود؛
به زودی شاید شاهد آن باشیم که:
برخی از تکنوکراتهای! برگشته از غرب، همه اعضای رهبری کنندهء تیم تمامیت خواهان ترایبلست به شمول دو رئیس جمهور قبلی (کرزی و احمدزی) در محضر عام و مطبوعات اعتراف کنند که:
طالب بودند و طالب هستند.

روحت شاد و یادت مدام باد، ای دوست!


روحت شاد و یادت مدام باد، ای دوست!
====================
شهادت دوست عزیز و دیرینه ام انحنیر صاحب امین سخت ناراحتم ساخت.
انجنیر امین در حادثهء تروریستی ایکه در دفتر روند سبز در منطقهء تایمنی شهر کابل رخ داد؛ شهید شد.
ما با هم از سالیان دور آشنا و دوست شده بودیم....
باری در اوخر سال 1369 که جهت انجام مذاکراتی با آمر صاحب به پنجشیر رفتم؛ او مرا تا قرارگاه پارنده پنجشیر و دوباره به کابل همراهی کرد.
آخرین بار انجنیر صاحب امین را دوسال قبل (تابستان سال 1396) در کابل دیدم. او چندین بار به دیدنم آمد و روزی هم مرا با یک دوست عزیز دیگرم که از بلجیم آمده بود؛ در باغ یک دوستش در پغمان پذیرایی کرد.
او انسان کم حرف ولی به تاریخ کشور و سیاستهای تبعیض گرایانه حاکمان افغانستان خوب وارد بود.
او با آنکه انجنیر بود ولی یک عمر را درکارهای اوپراتیفی و امنیتی گذرانیده بود و بیش ازهر شخصیت دیگری بر حوادث پشت پرده سیاسی سه دهه اخیر کشور وقوف داشت.
او از روابط وسیعی با شخصیتها و حلقات سیاسی دیروز و امروز کشور برخوردار بود.
یگانه خواهشی که در آخرین دیدار از او کردم این بود که باید یادداشتهای بیش از سه دهه فعالیتهای چریکی و سیاسی خود را قلمی سازد. وعده داد که چنین میکند. امیدوارم چنین کرده باشد.
انجنیر امین مرد باوقار، عیارمشرب، مهذب، متواضع و در دوستی خود بسیار پایبند و متعهد بود.
برای فرزندان و همه اعضای خانوادهء محترم و دوستانشان عرض تسلیت دارم.
جایش بهشت و یادش گرامی باد!

Meer weergeven
Afbeelding kan het volgende bevatten: 1 persoon 30/جولای /2019

حوادث دراماتیک ی را باید منتظر بود!

حوادث دراماتیک ی را باید منتظر بود!
====================
افغانستان سرزمین "عجایب" است.
درین کشور وقایع کمتر قابل پیش بینی اند.
تجربه نشان داده که درین سرزمین اکثرآ حوادث بزرگ برعکس پیشبینی های متخصصین و پلانهای مراجع تصمیم گیرنده، رُخ داده اند....
همین اکنون افغانستان در مرحلهء حساسی قرار دارد:
- از یکسو مذاکرات امریکا (بخوانید خلیلزاد) با طالبان به مراحل حساس خود رسیده است.
هدف این مذاکرات واضحآ سپردن قدرت به طالبان است.
- از سویی هم کمپاین و رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری شروع شده است.
- از جانبی هم موفقیت های طالبان در تسخیر مناطق بیشتر در شمال کشور بخصوص در بدخشان و اطراف پنجشیر، زنگ خطری است برای بازماندگان "مقاومت" وهمه آنانیکه مخالف طالبانی شدن سیاست ونظام دولتی در کشور هستند.
من احساس میکنم که حوادث دراماتیک و غیر قابل پیش بینی یی شاید اتفاق بیافتد.

حرفهای این دو آدم "بیمار" را جدی نگیرید!


حرفهای این دو آدم "بیمار" را جدی نگیرید!
=====================
ترامپ: نمی‌خواهم ده میلیون نفر را بکشم. افغانستان ممکن است از صفحه روزگار محو شود.
ارگ: "ملت افغانستان به هیچ قدرت خارجی اجازه تعیین سرنوشت خویش را نداده و نخواهد داد."
...
سخنان غیر مسئولانه و بیمارگونهء ترامپ ننگی است برای مردم ایالات متحده و همه جهان ایکه ادعای دموکراسی و پابندی به حقوق بشری را دارند.
و اما در مورد ارگ افغانستان:
آیا دولتی که همیشه با پول خیرات خارجیها زنده بوده است؛ میتواند دولت مستقل باشد؟
مگر سرنوشت افغانستان را از زمان تشکیل آن یعنی حکومت امیر عبدالرحمن تا اکنون، مردم افغانستان تعیین کرده اند یا قدرتهای خارجی؟
===
مسئول این بی حرمتی ترامپ نیست؛ بلکه همین تیم تمامیت خواه و ترایبلیستها و طالبان ارگ نشین برهبری عنی احمدزی، حامد کرزی و... در راس نماینده خاص آقای زلمی خلیلزاد است.
اینها بودند که طالبان را برادر خواندند، هویت سیاسی دادند، قباحت زدایی کردند و دارند در حاکمیت ابقا میکنند.
Meer weergeven

دیدار با دکتور رحیمی


امروز، دوست عزیزم دکتور مجیب الرحمن رحیمی لطف نموده و به دیدنم آمده بودند.
چند ساعتی باهم نشستیم؛ تبادل نظر و رازدِل کردیم.
از لطف برادرانه ی شان سپاس گزارم.
٭٭٭٭٭
پ.ن: نفر سوم درین عکسها، پسرارشدم علی عبدالله اسکندری است.

7جولای 2019

یاد داشت فیس بوکی دکتور رحیمی بعد این دیدار در صفحه خودشان
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
در سفرم به لندن روز یکشنبه ۱۶ سرطان ۱۳۹۸ به زیارت آقای عبدالمجید اسکندری به شهر لیستر بریتانیا رفتم. او را بعد از مدت طولانی و یک دور سخت و پرچالش مبارزه و مجادله با مریضی در منزلش ملاقات کردم. از من به عنوان یکی از اعضای پرافتخار این خانواده استقبال کرد.
مثل همیش با روحیه و استوار بود؛ انگار هیچ اتفاقی نیفتیده باشد. مثل همیش از مبارزه و ادامه‌ی کار هدفمند برای تحقق عدالت و آزادی گفت و وعده سپرد که بعد از طی معایینات باردیگر به کابل برگردد و در ...انتخابات پیش‌رو باهم برای پیروزی کارکنیم.
سال‌ها است آقای اسکندری را می‌شناسم و با هم محشوریم. همیش از توصیه‌ها، راهنمودها و حرف‌های حکیمانه‌ی این پیرخردمند آموخته‌ام و از هیچ خیر و نصیحتی برایم دریغ نکرده است.
من با پوزش از تأخیر برای خبرگیری با توجه به مصروفیت‌ها و مشغولیت‌هایم سلام‌های رییس اجراییه کشور و اعضای کانون اصلاحات را به آقای اسکندری وسیله شدم و یک جلد کتاب مباحث جدل‌برانگیز را برایش اهداء کردم.
از میزبانی و صفا و صمیمت خانواده‌ی محترم اسکندری تشکر می‌کنم و برای این بزرگ اندیشه، خرد، فرهنگ و مبارزه آرزوی صحت و سلامتی دارم.





Afbeelding kan het volgende bevatten: Abdul Majid Eskandary en Mujib Rahimi, zittende mensen en pak
Afbeelding kan het volgende bevatten: 3 mensen, inclusief Abdul Majid Eskandary, zittende mensen, tafel, eten en binnen
Afbeelding kan het volgende bevatten: 3 mensen, inclusief Abdul Majid Eskandary en Mujib Rahimi, zittende mensen
Afbeelding kan het volgende bevatten: 3 mensen, inclusief Abdul Majid Eskandary en Mujib Rahimi, staande mensen, plant, pak, boom en buiten


در مارش دادخواهی از قربابیان و گروگانان شاهراه کندز- بدخشان

در مارش دادخواهی از قربابیان و گروگانان شاهراه کندز- بدخشان.
===≠========≠========≠=≠=====
همراه با پرتو نادری شاعر نامدار و شناخته زبان فارسی وبرای من مهمتر ا...ز همه اینکه افتخار دوستی با ایشان را دارم.
...و عین الدین بهادری جوان دانشمند ایکه استعداد بزرگ شدن را دارد.
عین الدین بهادری‌ مربوط به یکی از خانواده های بزرگ نامدار خواهان درواز بدخشان است.
من از کودکی با این خانواده محترم اشنایی دارم. بخصوص با کلانهای خانواده حاجی صاحب میرزا بهادر خان، عصمت الله خان، میرزا امیر خان و دیگران.
با شهید عین الدین و شهید جلال الدین دوست، رفیق، برادر و هم سنگر بودیم.
حاجی صاحب بهادر خان یکی از چهار - پنج تن محدود از بزرگان درواز بود که در خانه ما محرم بود و به اصطلاح بدون تق تق وارد خانه میشد.
بیاد دارم که یک سال زمستان حاجی صاحب با برادرن و خدمت گاران شان بخاطر کدام دعوای حقوقی ایکه داشتند در نسی مرکز ولسوالی درواز تمام زمستان در خانه ما بودند. برادران حاجی صاحب و خدمت گاران شان در مهمان خانه بیرون از حویلی زندگی میکردند ولی خود حاجی صاحب در داخل خانه با ما بودند.
***************************
برای پرتو عزیزم طول عمر و قلم رسا میخواهم.
و برای بهادری عزیز این جوان با استعداد طول عمر و توفیق میخواهم تا روزی قادر شود جای پدرکلان را پر کند؛ کلانی و رهبری مردمش را بردوش گیرد.
باور دارم که عین الدین بهادری این توان، استعداد، فهم و پیشینه ی خانوادگی را دارد.
اول جولای 2016 و بازنشر 2019
Meer weergeven

جنگ و شکست طالبان یگانه راه حل است!


جنگ و شکست طالبان یگانه راه حل است!
======================
با آنکه آقای خلیلزاد از پیشرفت مذاکرات صلح با طالبان می لافند؛ امروز دهم ماه سرطان 1398 طالبان با حمله بر مرکز شهرکابل و کشتار و زخمی ساختن کابلیان بی گناه جنایت دیگری را ثبت تاریخ زندگی خود کردند.
تجربهء نزدیک به سه دهه گویای این حقایق است که:
با طالبان نه صلح ممکن است، نه اتحاد و نه ائتلاف....
طالبان باید شکستانده شوند و این فقط با جنگ ممکن است.
طالبان شاید بتوانند با متحدین و مشاورین قبلی خود یعنی تیم خلیلزاد، کرزی و احمدزی کنار بیایند؛ ولی کنار آمدن ایشان با مخالفین خود و مردم افغانستان ممکن نیست.
حتی اگر خلیزاد و شرکا موفق شوند همه قدرت و حاکمیت را هم به طالبان تسلیم دهند؛ هنوز هم به افغانستان صلح نخواهد آمد و جنگ طولانی تری میان طالبان و نیروهای ضد طالبانی یعنی اکثریت مطلق مردم افغانستان شعله ور خواهد ماند.
*******

آقای ستیز خیلی هم درست فرموده اند؛ به قول ایشان:
" اگر امریکا پارتنر استراتژیک دولت افغانستان است، در آن‌صورت باید تصامیم زیر را اتخاذ نماید:
۱. پس از حمله‌ی مرگ‌بار امروز خلیل‌زاد را به واشنگتن بطلبد و طی اعلامیه‌ای مذاکرات را با این گروه تروریستی به تعلیق درآورد.
۲. حمله‌ی امروز به مقر وزارت دفاع نزدیک‌ترین هم‌پیمان استراتژیک پنتاگون راه‌اندازی شده است. بر بنیاد پیمان استراتژیک، امریکا مسوولیت دارد تا در شناسایی عاملین آن همکاری نماید. مذاکره با قاتلینی که سبب این جنایت شده اند، برخلاف پیمان امنیتی بوده و جنایات ضد بشری را مشروعیت می‌دهد. امریکا باید برنامه‌ی «صلح» را که با جنایت‌ علیه بشریت هم‌نوا باشد، متوقف سازد.
۴. چون مسوولیت حمله را طالبان به عهده گرفته‌اند، رهبران سیاسی آنان عاملین فکری این جنایت شمرده می‌شوند. مذاکرات با این گروه وحشی، به معنای به‌رسمیت شناسی این عمل تبه‌کارانه به حساب می‌آید. امریکا باید از قطر، سعودی و امارات بطلبد تا مصئویت حقوقی و مدنی رهبران گروه‌های طالبان در این کشور ها ملغا نمایند.
۵. چون اکثر قربانیان جنایت امروز افراد غیر نظامی هستند، این عمل وحشیانه «جنایت علیه بشریت» تفسیر می‌شود. امریکا باید تحریم‌های سیاسی و اقتصادی را بر این گروه وحشی راه‌اندازی کند.
در غیر آن چه بهتر که امریکا پیمان امنیتی‌اش را با دولت افغانستان به حالت تعلیق درآورد."

پیروزی آقای "رحمانی" مبارک باد!


پیروزی آقای "رحمانی" مبارک باد!
*********
آقای رحمانی در هفدهمین دور پارلمان افغانستان نه برای یک بار بلکه برای چندمین بار منحیث رئیس ولسی جرگه انتخاب شدند.
تجربه این دور انتخاب رئیس پارلمان نشان داد که:...
- تمامیت خواهان و برتری طلبان قومی روبه شکست اند.
- عام مردم به برتری طلبان و ترایبلیستها رای نمیدهند.
- اگر تقلب کاری و زورگویی در میان نباشد، تمامیت خواهان در هر انتخاباتی بازنده خواهند بود.
آقای رحمانی باید بدانند که :
- این پیروزی صرف نتیجهء امکانات پولی آنها نیست؛
بلکه نتیجهء کار جمعی یی است که در گذشته چه در پارلملان و چه در بیرون از پارلمان صورت گرفته و نتیجتآ جنبش ضد تمامیتخواهی ایجاد شده است.
- این پیروزی نتیجهء همبستگی یی است که میان همه اقوام افغانستان و نمایندگان ایشان در پارلمان ایجاد شده است.
- درست است که رئیس پارلمان یک نفر است ولی رهبری پارلمان کار جمعی و تیمی است.
- با آنکه سیاست با اقتصاد رابطهء تنگاتنگ دارد؛ ولی سیاست دکانداری و حتی تجارت نیست.
امیدوارم آقای رحمانی که خوشبختانه پیشینهء خوب شخصی و خانوادگی درعدالتخواهی، ترقی پسندی و مقاومت گری دارند؛ قدر این همبستگی را بدانند و مسئولیتهای خود را درین مقام پرمسئولیت و مهم و در راس قوای مقننهء کشور بخوبی ادا نمایند.

اول جولای 2019