شنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۶

ایالات متحدهء امریکا در افغانستان نادرست سیاست میکند


ع.م.اسکندری

ایالات متحدهء امریکا در افغانستان نادرست سیاست میکند!
================================
ازقراین چنین معلوم میشود که سیاستگران دست اول امریکایی که در گذشته از واقعیتهای جامعهء افغانستان آگاهی درست نداشتند؛ هنوز هم خوب به عمق حقایق افغانستان پی نبرده اند.
اگر دیروز را بتوان برعدم حضور امریکایی ها طی قرنها در افغانستان و مشورهء غلط مشاورین افغان تبار ایشان و در رآس آقای خلیلزاد تعبیر کرد؛ امروز بعد از هفده سال حضور مستقیم را، چه؟
رهبری ایالات متحده ایا میداند که؟:
- امریکا به مشورهء قوم محورانهء آقای خلیلزاد در کنفرانس بن (سال 2001) نمایندهء شاه آقای سیرت را که از سیزده رای یازده رای را بُرده بود؛ پَس زَد وآقای کرزی یک شخص گمنام ( در انزمان) را طور نامعقول منحیث رئیس اداره موقت افغانستان برگزید.
- در لویه جرگهء قانون اساسی، یک سیستم ریاستی متمرکز و فرد محور را که در تاریخ افغانستان سابقه نداشت به مشورتِ آقای خلیلزاد و تیمش ( آقایون کرزی، احمدزی، احدی، جلالی و سایرین ) بر لویه جرگهء قانون اساسی  تحمیل نمودند.  
- در اتنخابات سال 2009 تقلب نمودند، و بازُنده را بَرنده ساختند.
- تقلبات در انتخابات 2014 را که هیچ کسی آنرا انکار کرده نمیتواند و رهبران دیروزی حکومتی بدان شهادت داده اند، ولی امریکاییها باز به مشورهء همین تیم تقلبکار کسی را که انتخابات را بُرده بود دَور زدند و انی را که بیش از 30% آرا را نداشت تحت عنوان حکومت وحدت ملی در رآس حاکمیت نشاندند.
- من باور دارم که تفاهم نامه سیاسی میان دوتیم اصلاحات و همگرایی و تحول و تداوم یک دست آورد بزرگ و یگانه راه حل برای بیرون کشیدن کشور از بحرانات بعدی بود. ولی آیا ممکن بود که آن تیم تقلب کار بدون حمایت حلقات تمامیت خواه افغان تبار امریکایی آن توافقنامه را اینگونه دُور بیندازند و به مسخره بگیرند؟

من بیانیهء آقای جان بس سفیر امریکا در کابل را خواندم.
ازین بیانیه که در تقابل صریح با حرفهای آقای پنس معاون رئیس جمهور امریکا و حتی صحبتهای شخص آقای ترامپ رئیس جمهور امریکا در رابطه به سیاستهای آن کشور در آسیا و منطقه قرار دارد؛ چند سوال در ذهن من منحیث شاگرد روابط بین المللی، نظم جهانی و امنیت بین المللی مطرح شد:
- آیا آقای سفیر یک دپلومات حرفوی اند یا یک کارمند قونسلی؟
- آیا ایشان نمایندهء یک کشور مستقل در کشور مستقل دیگری هستند و یا گورنر یک ایالت از ایالات متحدهء امریکا؟
- آیا میدانند که مداخلهء مستقیم در امور کشور مقیم برای سفرا مجاز نیست؟
- آیا ایشان شخصآ از واقعیتهای جامعهء افغانستان چیزی میدانند؟
- آقا! مشکل افغانستان بر سر افراد نیست؛ بلکه برسر دونگاه است. یکی میخواهد دولت تک قومی و متمرکز بسازد و دیگران میخواهند دولت ملی، به اشتراک همه اقوام بر بنیاد حق شهروندی و غیر متمرکز بسازند. یکی میخواهد همه صلاحیتها در دست یک فرد باشد و دیگران میخواهند همه ارگانهای قدرت دولتی از محلات تا مرکز انتخابی توسط مردم باشند.
- کوشش نکنید اتباع خود را منحیث حاکمان بر مردم افغانستان تحمیل کنید!
- کوشش نکنید میان  عدالت خواهان و مقاومت گران دیروز اختلاف باندازید که سودی برایتان نخواهد داشت. کسی بخواهد یا نخواهد مقاومتگران دیروز با همه شکررنجیهایی که بالاثر مداخلات وتحریکات تیم تمامیت خواهان میان شان ایجاد شده است؛ باز زبان مشترک خود را خواهند یافت و در یک راه خواهند رفت، روح همه شهدا وبخصوص سالار شهدای کشور احمد شاه مسعود آنانرا به اتحاد وامیدارد و فرامیخواند.
- این درست است که حکومت کنونی بدون حمایت مالی و لوژیستیکی ایلات متحده متاسفانه شش هفته دوام (قرار گفتهء آقای اشرف غنی احمدزی شش ماه) نمی کند؛ ولی این بمعنای آن نباید باشد که سفیر ایالات متحده حق دارد سیاست داخلی و خارجی افغانستان را تعیین کند.
- ما به دوستی با همه کشورها بخصوص با ایالات متحدهء امریکا نیاز حیاتی داریم. ولی رهبری ایالات متحده باید بدانند که چنین سیاست "تحمیل گرانه" در دور نما به نفع دوستی میان افغانستان و ایالات متحده نیست.

پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۶

قانون اساسی یک وثیقهء ملی است؛


قانون اساسی قرارداد اجتماعی یی است که میان مردم وحکومت داوطلبانه و آگاهانه بسته میشود. متاسفانه گروپ تمامیت خواهان و در رآس همهء آنان آقای زلمی خلیل زاد سفیر افغان تبار آنوقت ایالات متحدهء امریکا در کابل قانون اساسی موافق به آرزوهای تمامیت خواهانه خود را بر لویه جرگهء قانون اساسی سال2004 (23 قوس تا 14 جدی سال 1382خورشیدی) تحمیل کردند وحتی به گفتهء برخی از آگاهان به جعل برخی از مواد تصویب  شده درقانون اساسی نیز پرداختند.
اکنون که بعد حدود یک ونیم دهه بازدر هفتهء تجلیل از قانون اساسی قرار داریم؛ ابتکار دوستان در"کانون اصلاحات" که طی سیمیناری تحت عنوان "بمناسبت هفتهء قانون اساسی؛ ازضرورت تعدیل تا تجلیل نمادین" قانون اساسی کشور و ضرورت تعدیل آنرا به بررسی گرفتند؛ باعث آن شد تا این یادداشت را بنویسم.
من در سال 2003 قبل از آنکه لویه جرگه قانون اساسی دایر گردد، نظریات خود را در مورد مسودهء قانون اساسی نوشته بودم.
درذیل لینک دو نوشتهء قبلی خود را میگذارم.
برای دوستانیکه با این مسایل سروکار دارند؛ سرزدن به انها شاید خالی از مفاد نباشد.

نظام جمهوری يا امپرا طوری؟!

 قانون اساسی:
               وثيقهء ملی يا طوماری برای مشروعيت ديکتاتوری!

سه‌شنبه، دی ۱۹، ۱۳۹۶

اورا قهرمان ملی قبول نکنید!


او را "قهرمان ملی!" قبول نکنید!
*********************
هیچ آدمی را همگان تایید نمیکنند؛ حتی پیغمبران را!
مسعود نیز از بندگان خدا درین کرهء خاکی است.
اورا "قهرمان ملی!" قبول نکنید! ولی او قهرمان مردمش است، او قهرمان تمام این حوزهء تمدنی است.
او را همهء جهانیان چون مرد عمل، تقوا، جوانمردی و قهرمان جنگهای پارتیزانی می شناسند.
او بعد از مائو تسه دون دومین تیوری ساز و عمل پرداز جنگهای نا منظم یا (ایریگولر وارفییر) است. همین اکنون در اکثر دانشگاها تیوریهای جنگهای پارتیزانی او در پهلوی نظریات مائو درکانتکست مسایل امنیتی،  استرایژی و جنگهای نامنظم تدریس میگردند.
تواضع و خاکساری او به "مهتما" می ماند، بی کینه گی و همه پذیری اش به "ماندیلا"، پایداری ، مقاوت و ناوابستگی اش به عمو"هو" و و دلیری وازخودگذری اش به "چه".
ولی او را قبل ازهرچیز دیگری باید عیارمرد "باختر زمین" خطاب کرد .
آیا کسی به جوانمردی مسعود شک دارد؟
دشنام نامردان به آدرس آن جوانمرد، چیزی از شخصیت اش کم نخواهد کرد.
*******
من بیش از ده سال پیش هم در محفل یاد بودآن سرفراز مرد؛ چنین گفته بودم:
آنرا در لینک ذیل بخوانید؛ چون کاپی یا باز نویسی کردن نتوانستم:



او را "قهرمان ملی!" قبول نکنید!
*********************
هیچ آدمی را همگان تایید نمیکنند؛ حتی پیغمبران را!
مسعود نیز از بندگان خدا درین کرهء خاکی است.
اورا "قهرمان ملی!" قبول نکنید! ولی او قهرمان مردمش است، او قهرمان تمام این حوزهء تمدنی است.
او را همهء جهانیان چون مرد عمل، تقوا، جوانمردی و قهرمان جنگهای پارتیزانی می شناسند.
او بعد از مائو تسه دون دومین تیوری ساز و عمل پرداز جنگهای نا منظم یا (ایریگولر وارفییر) است. همین اکنون در اکثر دانشگاها تیوریهای جنگهای پارتیزانی او در پهلوی نظریات مائو درکانتکست مسایل امنیتی،  استرایژی و جنگهای نامنظم تدریس میگردند.
تواضع و خاکساری او به "مهتما" می ماند، بی کینه گی و همه پذیری اش به "ماندیلا"، پایداری ، مقاوت و ناوابستگی اش به عمو"هو" و و دلیری وازخودگذری اش به "چه".
ولی او را قبل ازهرچیز دیگری باید عیارمرد "باختر زمین" خطاب کرد .
آیا کسی به جوانمردی مسعود شک دارد؟
دشنام نامردان به آدرس آن جوانمرد، چیزی از شخصیت اش کم نخواهد کرد.
*******
من بیش از ده سال پیش هم در محفل یاد بودآن سرفراز مرد؛ چنین گفته بودم:
آنرا در لینک ذیل بخوانید؛ چون کاپی یا باز نویسی کردن نتوانستم:





پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۹۶

با تمامیت خواهی به جایی نمی رسید!

ع.م.اسکندری


با تمامیت خواهی به جایی نمی رسید!
*******************************

توزیع شناسنامه های الکترونیک و درج هویت "افغان" باز هنگامه ساز شده است. با آنکه همه میدانند که در شرایط جنگی کنونی توزیع شناسنامه ها در اطراف کشور بخصوص در مناطق قبایلی و پشتون نشین کشوراصلا عملی نیست.
چرا؟ و مسئله در کجاست؟
افغانستان با جغرافیای کنونی یک کشور طبیعی نیست. بلکه در اثر توافق دو امپراطوری بزرگ قرن نزدهم یعنی بریتانیای کبیر و روسیهء تزاری شکل گرفته است که در عمل یک منطقهء حایل میان ساحهء نفوذ دو امپراطوری و مقطوعهء کوچکی از خراسان قبلی است.
دومین خصوصیت دیگر این کشور دراین است که متشکل از اقلیت های قومی و تباری است؛ که بیش از بیست قوم و صدها قبیله در آن زندگی میکنند.
 یعنی که افغانستان کشور اقلیت هاست:
- هیچ یکی از اقوام ساکن کشور اکثریت بیش از پنجاه در صد نفوس را نمی سازد.
- بدنه اصلی اکثر اقوام بزرگ باشندهء افغانستان در بیرون از مرزهای افغانستان سکونت دارند.
در افغانستان از زمان موجودیت آن منحیث یک جغرافیای مستقل، جدال همیشه بر سر نحوهء "ملت سازی" درین کشور  بوده است.
 ایلیت شوونیست پشتون  یا همان پشتونیستها از زمان عبدالرحمن تا اکنون در پی آن بوده اند که تا بر بنیاد تیوری اضمحلال یا ادغام و حتی محوسایر هویتها در هویت پشتونی ملت واحد "افغان" را بسازند؛ ولی ایلیت سایر اقوام و بعضا برخی از روشنفکران  ترقی پسند پشتون در صدد آنند تا ملت سازی در افغانستان بر بنیاد تیوری همگرایی، همدیگر پذیری و کثرت فرهنگی آنچنانیکه در اکثر کشورهای کنونی شکل گرفته است؛ شکل بگیرد.

تقریبآ همه نخبه گان تمامیت خواه پشتون زمانیکه بحث علمی برسر هویت قومی خود دارند، همه استدلال میکنند که پشتون و افغان یک قوم واحد است که چنین نیزهست؛ ولی زمانیکه بحث سیاسی میکنند و از "وحدت ملی" حرف میزنند، همه باشندگان افغانستان را افغان خطاب میکنند. ولی منظور شان از افغان همان پشتون و ازافغانستان همان پشتونستان است. در پهلوی سایر عوامل یک عامل اساسی مخالفت روشنفکران غیر پشتون در مقابل کلمهء "افغان" همین تبلیغات پشتونیستهاست که طی یک و نیم دههء اخیر براه انداخته اند.

من مخالف داشتن حق حاکمیت مستقل برای پشتونها در منطقه نیستم. بلکه هم پشتونها و هم بلوچها حق دارند کشورهای مستقل خود را داشته باشند. ولی از افغانستان کنونی چه بدین نام یاد شود یا بنام خراسان، آریانا و یا هرنام دیگری نمیتوان پشتونستان یا تاجیکستان یا ازبیکستان یا بلوچستان ساخت.
تمامیت خواهان باید بدانند که زمان یکسان سازی هویتها گذشته است. خواسته زمان ما پذیرش تکثرفرهنگی، قومی و زبانی است.
 کما اینکه:
 هیچ قومی قادر نیست قوم دیگری را درین جغرافیا محو و بابود سازد.
شوونیستهای تمامیت خواه شاید نمیدانند که حتی با درج کلمهء "افغان" در شناسنامه هم نمی توانند از افغانستان یک کشور تک قومی و تک هویتی یا "پشتونستان" بسازند.
اصرار بر تحمیل هویت خودی بر دیگران نه تنها که یک کار اخلاقی نیست، بلکه باعث جنگهای قومی و در نهایت باعث از هم پاشیدن جغرافیای کنونی کشور میگردد؛ که  به نفع هیچ یکی از اقوام باشندهء افغانستان کنونی نیست.
حرف آخر اینکه:
با تمامیت خواهی بجایی نمیرسید.
ما راهی دیگری جز همدیگر پذیری بر بنیاد حق شهروندی و احترام به تکثر فرهنگی و قومی کشور نداریم.