سیاست ابقای مجدد طالبان در حاکمیت از اولین
روزهای حملهء قوت های امریکایی به افغانستان و سقوط رژیم طالبان که به همکاری جبهه
مقاومت ضد طالبان تحقق یافت، آغاز گردید.
رهبران تمامیت خواهان قوم
گرا که در زمان حاکمیت طالبان با ایشان همکاری داشتند و در مطبوعات بین المللی از
حاکمیت طالبانی تحت بهانه "منافع ملی" حمایت میکردند، به سرکردگی خلیل
زاد پروگرام قباحت زدایی و پروژهء ابقای طالبان را آغاز کردند.
اولا کوشیدند تا طالبان را
به تند رو و میانه روتقسم کنند، بعدش هم آنها را "برادران نا راضی"ارگ برای انتقال قدرت به طالبان آمادگی
میگیرد خود خواندند و بالاخره با "مخالف سیاسی" خواندن به آنها اعتبار
بیشتر بخشیدند. کما اینکه رهبری ایالات متحده امریکارا نیز قناعت دادند و زمینه
رهایی هزاران تروریست طالب را از زندانها مساعد ساختند.
با آنکه به حرفهای احساساتی
آقای محمد اشرف غنی به مشکل میتوان باورکرد، چون اوشان چند هفته قبل زیر تاثیر
فضای عمومی از جنایت طالبان در کابل و سخنان رهبری امریکا در رابطه به طالبان، از
شکست دادن قطعی آنها در میدانهای نبرد سخن میگفت؛ ولی هنوز خون ان شهدای کابل خشک
ناشده حالا در کنفرانس پروسه کابل چنان نقشهء راه بخاطر صلح با طالبان را مطرح
میکند که آز آن بوی تسلیم دادن کامل حاکمیت به طالبان به مشام میرسد.
در اینکه میان آقای غنی و
تیم مربوطه اش با طالبان مشکلی وجود ندارد، حرفی نیست. ولی مصالحه میان مخالفین
صورت میگیرد نه میان دوستان و متحدین. البته تسلیمی مسئلهء دیگری است.
برای مصالحه با طالبان چند
پیش شرط ضرور است:
- اول و مهم تر از همه اینکه:ایاطالبان
از نظر فکری آنقدر تغییر نموده اند که دیگر امارت اسلامی نخواهند و به حقوق زنان،
اقوام و مذاهب احترام کنند و ائتلاف با دیگر نیروها را دریک حکومت واحد بپذیرند؟
- ایا نیمهء حکومت کنونی
(سپیدار نشینان) و نیروهای بازمانده از جبههء مقاومت ضد طالبان به چنین طرحی موافق
اند؟
- ایا محلات و اقوامیکه در
ز مان حاکمیت طالبان قتل عام شدند و از باغها و مزارع شان "سرزمینهای
سوخته" ساختند؛ به چنین صلحی تن خواهند داد؟
- قضیه افغانستان اکنون یک
معضله منطقوی و جهانی است. در حالیکه همین اکنون طالبان به چند دسته وابسته با
پاکستان، ایران، روسیه و... تقسیم شده اند؛ آیا در رابطه صلح با طالبان اجماع (اجماع
ملی که اصلا وجود ندارد) منطقوی و بین المللی وجود دارد؟
ازین نقشهء راه ایکه آقای
غنی طرح نموده اند نمیتوان یک صلح آبرومندانه و با اعتبار را نتظار داشت. شاید بیشر
ناشی از ضرورت برای انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در سالهای آیند باشد.
متاسفانه همه چیز را در
افغانستان قومی ساخته اند، آقای احمدزی نیزمسلما به خود حق میدهد تا نیروهای
وابسته به قوم خود یعنی غلجیها را بدون در نظر داشت اعتقادات فکری سیاسی شان در محور خود داشته باشند.
ولی معلوم است که چنین
سیاست ناکام است و به سراب می انجامد.
*******
من دوسال قبل در همین رابطه
نوشتهء داشتم تحت عنوان افغانستان: جنگ و صلح و سیاست ابقای طالبان، که در سایتها
و روزنامه های ماندگار و ارمان ملی هم نشر گردیده بود؛ که دران به بخشهای
استراتیژیک مسئله مصالحه ملی پرداخته شده است. در ذیل لینک آنرا برای دوستان ایکه
علاقمند بررسی مسایل مصالحه و جنگ و صلح در افغانستان اند، می گذارم.