پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۳

چگونه آدمهای عادی به شخصیتهای بزرگ تبدیل میشوند؟


چگونه آدمهای عادی به شخصیتهای بزرگ تبدیل میشوند؟

(مشورتی برای دکتور عبدالله و استاد محمد محقق)

*****

" اگر تکه تکه هم شوم از رای پاک مردم نمیگذرم." (دکتور عبدالله)

" اگر به اندازهء پکولم هم در وطن برایم جای پا باقی بماند؛ مقاومت میکنم ." (شهید احمدشاه مسعود)

" اگر تو یک لحظه بیشتر تحمل میکردی، من آخ  میگفتم و تو برنده بودی" ( ناپلیون بوناپارت)

********

1- چند دهه قبل در کتابی خوانده بودم که ناپلیون  را در دوره نوجوانی و در مکتب نظامی هم صنفی ای بود بسیار لایق که همیشه شاگرد ممتاز صنف بود ولی برعکس ناپلیون شاگرد قسما تنبلی بود. ولی در فرجام ناپلیون به قهرمان ملی فرانسه تبدیل شد و آن دوست وهم صنفی اش از یک افسر معمولی بالا تر نرفت. ان دو که تا پایان باهم دوست بودند روزی در اوج پیروزیهای ناپلیون باهم نشسته بودند، خوردند، نوشیدند و یاد گذشته های دوران مکتب شان را تازه کردند. دوستش از ناپلیون پرسید که چگونه شد که از تو یک شاگرد تنبل مکتب نظامی چنین یک سپه سالار لایق ساخته شد که در هیچ جنگی شکست نمیخوری؟ ناپلیون در جواب دوستش گفت که درینجا هیچ معجزه یی در کار نیست؛ فقط یک حقیقت ساده است. دوستش تعجب کرد و باز پرسید میتوانی آن حقیقت را برایم بگویی؟ ناپلیون دوستش را گفت که دهانت را باز کن و انگشت خود را در دهان دوستش گذاشت و دهن خود را نیز باز کرد و به دوستش گفت که انگشت ات را در دهن من بگذار. موافقت کردند که با پایان شمارش یک، دو، سه هریکی تا میتواند انگشت مقابل را زیر دندانهای خود پچق کند ( تا میتواند بگزد). هر دو با قوت تمام انگشت همدیگر را گزیدند. بعد چند لحظه یی پچق کردن دندانها دوست ناپلیون فریاد زد: " اخ انگشتم را قطع کردی!" هردو انگشت شان را از دهن همیگر بیرون کردند. بعدش ناپلیون خطاب به دوستش گفت: حالا دانستی که این راز در کجاست؟ دوستش جواب داد نه! ناپلیون برایش گفت: اگر تو یک لحظهء دیگر مقاومت میکردی و آخ نمیگفتی، آخ از من می بر آمد و تو برنده بودی. آخر من هم همچون تو یک آدم هستم و درد را احساس میکنم ولی کوشش دارم بیشتر از حریف خود مقاوم باشم. یعنی اینکه راز موفقیت ناپلیون در دلیری و روح مقاومت گرانهء او نهفته بود.

2- سالها قبل زمانیکه طالبان و القاعده (با حمایت مستقیم ارتش پاکستان و حلقاتی در جهان عرب و حمایت  غیر مستقیم اکثر کشورهای غربی به شمول آیالات متحده امریکا) افغانستان را اشغال کردند و برای مسعود جایی جز درهء پنچشیر چون خط اول جنگ و ولایت بدخشان منحیث عقب جبهه باقی نماند. همه کس فکر میکردند که بزودی کار مسعود ومقاومت وی در مقابل طالبان یک سره خواهد شد. این روحیه که مقاومت بیهوده است در میان یاران مسعود نیز رخنه کرده بود. او مردم محل و یاران خود را جمع کرد و خطاب به انان گفت: مقاومت در مقلبل دشمن یک امر داوطلبانه است. من هیچ یکی از شما را وادار نمیسازم که در پهلوی من باقی بمانید ولی من خودم اگر تنها هم بمانم و " به اندازهء پکولم برایم جای باقی بماند، مقاومت خواهم کرد." مردم و یارانش دیدند که فرمانده  مرگ را بر تسلیمی به دشمن رجحان میدهد، لذا در پهلوی او تا پای جان ایستادند و او بر دشمنی که صد بار از او نیرومند تر بود فایق آمد.

درینجا نیز هیچ معجزه و طلسمی در کار نبود. باز هم دلیری و روان مقاومت گرانهء مسعود و حمایت یاران و مردمش بود که او را به یک قهرمان اسطوره یی تبدیل کرد.

3- چند روز قبل دکتور عبدالله بعد از برملا شدن تقلبات افتضاح آمیز در پروسه انتخابات  در جمع هواخواهان خود و نیروهای "جنبش مقاومت ضد تقلب" گفت که: " اگر تکه، تکه هم شوم؛ از یک رای پاک مردم هم نمی گذرم." این کلمات ( اگر تکه تکه هم شوم...)، کلماتی معمولی زبان اند که شاید هر روز  توسط ده ها تن مورد استفاده قرار گیرند؛ ولی ادای این کلمات در دفاع از حق و رای مردم هم ارزش و هم قوت دیگری دارد. اگر دکتور عبدالله به همین کلماتیکه در خیمهء لویه جرگه در حضور هزاران تن از مدافعین جنبش ضد تقلب بر زبان راند صادق باشد و بر ان تا پایان پافشاری کند به یکی از شخصیت های تاثیر گزار در تاریخ پسین کشور تبدیل خواهند شد و اگر بر عکس آن عمل نماید منحیث یک آدم جبون و بی وفا به عهد برای همیشه سقوط خواهد کرد.

من باوجود آنکه با درنظر داشت عملکرد گذشتهء دکتور عبدالله  به دلیری و تدبیر دکتور عبدالله شک داشتم ولی عملکرد او در جریان انتخابات اخیر (بخصوص حفظ تعادل شخصی اش بعد توظئه انتحاری بر علیه وی و ابا ورزیدنش از اعلان حکومت موازی در خیمه لویه جرگه با وجود همه اصرارها و اخطارهای طرفدارانش) نشان داد که او دیگر آن آدم قبلی نیست بلکه حالا به شخصیتی تبدیل شده که از دلیری، خونسردی و تدبیر سیاسی کافی برخوردار است؛ ولی فردا را کسی نمیتواند پیش بین باشد. اگر دکتور عبدالله میخواهد ماندگار شود لازم است تا بر سر حرفهائیکه گفته است بایستد و آن اینکه  تا قطعه، قطعه شدن از رای پاک مردمش دفاع کند در غیر آن باید سقوط حتمی را بپذیرد.

همین تفسیر در مورد استاد محقق نیز صادق است. باوجود آنکه استاد محقق در موارد گونه گون ثابت نموده اند که از جرئت و استقامت بیشتری برخوردار اند و سیاستگری اند که نظریات و اعتقادات خود را راست و پوست کنده مطرح میکنند ولی این هم بسیار واضح است که ایشان بارها فریب مراجع قدرت را خورده اند. حالا زمان آنست که جرئت نمایند ومحکم سر قول خود بایستند و از تک تک رای مردم خود دفاع کنند.

انسان روزی به این دنیا می آید و روز دیگری ازین دنیا خواهد رفت وهیچ کسی ثروت و مال دنیا را با خود نخواهد برد، انچه از هر شخصی باقی میماند این است که چه نقش پایی از او در ساختار جامعه بخاطر عدالت و انسانیت باقی میماند.

در لحظهء کنونی چانس بزرگی برای دکتور عبدالله و استاد محقق میسر شده است تا خود را به شخصیتهای ماندگار تاریخی کشور تبدیل نمایند و آن اینست که تا پای جان از رای پاک رای دهندگان دفاع نمایند. از هیچ تهدیدی نهراسند وبه هیچ تطمیعی تسلیم نشوند. مقاوکت کنند و دلیرانه مقاومت کنند. رمز پیروزی همه شخصیتهای بزرگ فقط همین سه مسئله اند: تدبیر، دلیری و مقاومت.
م.سلطانپور
هفتم اسد 1393

هیچ نظری موجود نیست: