بدخشان،خار چشم دشمنان!
بدخشان سرزمین جنازه بر دوشان!
(بدخشانیان،باید از بدخشان دفاع
کنند)
*******
1- بدخشان که اکثرآ در طول تاریخ هویت مستقل
بخود را داشته، همیشه خار چشم مهاجمین بیرونی وحکومتهای تمامیت خواه داخلی بوده
است.
2- از گذشته های دورتر و شاهان و دیکتاتوران
قدیمی تر اگر بگذریم، حاکمیت نادرخان بیشترین قربانی را از روشنفکران و بزرگان
بدخشان گرفت.
3- حکومت امین- ترکی بیشترین قربانیهای خود را
از میان روشنفکران، بزرگان و مکتب رفتگان بدخشان انتخاب کرد.
4- در زمان حکومت اسلامی نیز جوانان بدخشان بیش
از هر ولایت دیگری در دفاع از آن نظام سرباختند. و همین اکنون نیزبخش بزرگی از
سربازان پولیس و اردوی افغانستان را جوانان بدخشی تشکیل میدهند و هر روز در دفاع
از سنگرهای خود در سراسر کشور بدست طالبان شهید میشوند. شاید تقدیر بر ما همین
گونه رفته باشد که همیشه جنازه بر دوش باشیم.
5- توطئهء انتقال جنگ به شمال و بخصوص بدخشان از
زمان کرزی تا اکنون ادامه دارد. حکومت دیروزی و امروزی افغانستان نه تنها جلو چنین
کاری را نخواهند گرفت بلکه در تسوید این سناریو نیز شاید شریک باشند.
6- درین شکی نیست که این یک پروژهء جنگ سالارانه
است و پلان و سناریوی آن در بیرون ریخته شده است، ولی این بدان معنا هم نیست که
"هیچ قوتی دم آنرا گرفته نتواند".
6- در فاجعهء خونین ولسوالی جرم همه مسئول اند،
از قومندانان محلی اردو و پولیس گرفته تا رهبری ولایت و شمول رهبری وزارت دفاع،
امنیت و داخله و راس دولت به شمول رئیس اجرائیه و رئیس جمهور. البته نباید نقش
مافیای محلی و منطقه را که تا اکنون کنترل معدن لاجورد کران و منجان را در دست
داشته است نیزکم بها داد.
7- گناه وکلای بدخشان نیز اگر معادل سایر مقامات
رهبری محلی و مرکزی نباشد، کمتر از آنها هم نیست ( البته نه همهء ایشان). برخی از
ایشان خود را مصرف زنده باد و مرده باد ساخته اند و برخی هم به کیسه پر کردنها.
چرا این وکیل صاحبان نتوانستند فاجعه را پیش بینی نمایند و حکوت را وادار به
اقدامات استحکامی در ولسوالیهای جرم و کران و منجان و وردوج نمایند. اگر میگویند
که کسی به حرف ایشان گوش نمیدهد و از دست ایشان کاری ساخته نیست چرا برسم اعتراض
از وکالت استعفا نمیدهند؟
8- بدخشان هرگز سرزمین تعصبات کور نبوده است و هیچ گاهی نیروهای
متعصب و بنیادگرا تسلط نداشته اند. دفاع و مقاوت سرسختانهء
مردم بدخشان در مقبل حکومت طالبان گویای این حقیقت است.معلوم است که انانیکه دست به چنین جنایت وحشتناک
زده اند با بدخشان و فرهنگ بدخشانی بیگانه اند. سربریدن سربازان اسیر در تاریخ
جنگها در گذر زمانه بی سابقه است و این جنایت لکهء ننگی است برای بدخشان و تاریخ
آن.
9- اگر برخی کشورهای عربی به سردمداری کشورهای
غربی و همکاری مستقیم حلقات نظامی گرپاکستان
کوشش دارند جنگ را توسط طالبان و داعشیان به شمال بخصوص بدخشان و مرزهای کشور های
اسیای میانه انتقال دهند؛ قدرتهای بزرگ منطقه نیزوجود دارند که ناگزیز اند بخاطر
منافع ملی خود در مقابل این "سفربری" بایستند. بدین حساب حکم این که کنترل
این جنگ و "سفر بری" به سرحدات شوروی قبلی نا ممکن است، تئوری بافی واحی
یی بیش نیست.
10- از قراین چنین معلوم میشود که هیچ کسی از
سردمداران حکومت کنونی بداد بدخشان نمیرسد. یگانه راهی که باقی میماند آنست که
مردم بدخشان با تنظیم نیروهای مردمی و داو طلب، خود از خانه و کاشانه، سرزمین و
هویت تاریخی خود دفاع کنند. در غیر آن اگر دشمن بر بدخشان مسلط شد هم جهادیون و هم
روشنفکران و بزرگان بدخشان به سرنوشت همین سربازان گرفتار خواهند آمد.
*****
- حادثهء بدخشان تنهاا یک فاحعه نیست بلکه جنایتی
هولناک برعلیه عزت و شرف انسانی و بشریت است.
- همه این جنایات، از آتش زدن یک دخترکابلی تا
سربریدنها همه زیر نام دفاع از اسلام و با گفتن نعرهء تکبیر و الله اکبر صورت میگیرد.آیا این اهانت به دین
اسلام نیست؟ اگر هست، آیا زمان آن نرسیده است که علمای دینی،خطیبان مساجد و در
مجموع شورای علمای افغانستان خط خود را از طالبان و شرکای ایشان جدا کنند؟
وحرف آخر اینکه:
دکتور عبدالله و تیمش باید بدانند که اگر بدخشان
سقوط کرد، پنجشیر نیز که متصل با بدخشان است نا امن خواهد شد و در نهایت بدست دشمن
خواهد افتید، سایر ولایات شمال نیز به چنین سرنوشتی دچار خواهندشد؛آنگاه ایشان با
کدام قوت و امکانات در پستهای فعلی باقی خواهد ماند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر