نویسنده: انجنیرمحمد عالم جمال
واژه
سازی ضرورت مبرم حفظ و تکامل زبان است
اخیرا
جناب حداد عادل رییس فرهنگستان زبان وادبیات پارسی ایران در یک همایش فرهنگی ایران
و افغانستان در ضمن سنخرانی شان گفت: « فرهنگستان زبان و ادبیات پارسی در طول
فعالیت خود توانسته است، بیش از 55 هزار معادل فارسی را برای واژه های خارجی پیدا
کند و ما آماده ایم این واژه هارا در اختیار حکومت افغانستان قرار دهیم...».
در پی این اظهارات، عده ی که بگونه فطری با زبان پارسی دری دشمنی داشته و مخالف هرگونه همکاری فرهنگی و ادبی در میان کشورهای پارسی زبان میباشند، بگونه آنی وهستریک واکنش نشان دادند و این پرسش را مطرح کردند که آیا پیدا کردن معادل دری برای واژه های خارجی ضروری است؟ و خود پاسخ دادند، که هیچگونه واژه سازی ومعادل سازی برای زبان دری ضروری نیست و زبان دری بی نیاز از معادل سازی برای واژه های خارجی است؟!
استدلال این فارسی ستیزان اینستکه جهان روز تاروز کوچک شده میرود، جوانان ما باید از واژه های خارجی استفاده کنندو آنهارا در زبان دری عینا بکار ببرند. ازینرو ما مخالف استفاده از واژه های فارسی معادل خارجی آنها،که تولید شده در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ایران اند، میباشیم؟! این مساله در کنار اینکه در ظاهر خیرخواهی! برای زبان دری پنداشته میشود، دشمنی آشکار با زبان پارسی دری است.
در واقع این قرار گرفتن در دفاع از زبان دری و محکوم کردن زبان پارسی و این اشک تمساح ریختن ها برای زبا ن بین القومی دری! در اصل برای برای برداشتن زبان دری ازین سرزمین مطرح میگردد و این دوستان زبان دری؟! خواهان تضعیف و مردن تدریجی این زبان بوده ومیباشند. ادبیات فارسی ستیزانه را این آقایان بگونه ی به خورد مردم میدهند، که بتواند رگ گلوی قومگرایان و فرهنگ ستیزان را به ارتعاش بیاورد و جامعه فارسی زبان افغانستان را در نوستالوژی ملی گرایی بیمار حفظ زبان دری غرق کند.
جناب دوکتور خالدی نیز ازین قماش اند، که احساسات فارسی ستیزی خود را در قالب دلسوزی به زبان دری بیان کرده است. بایدآقای خالدی بداند، که زبان پارسی، دری و تاجیکی همه یک زبان است، در سه لهجه وگویش کمی متفاوت از هم. هر ایرانی، افغانستانی و تاجیکستانی فارسی زبان، زبان همدگر را میداند. این زبان داشته ی پر ارج معنوی، فرهنگی و ادبی یک جغرافیه کلانتر از افغانستان است و به همه تعلق یکسان دارد و تمامی جوامع واقوام درین سرزمین، در رشد، شگوفایی و تکامل آن سهم شایسته داشته اند.
بنابرین فارسی زبانان میتوانند هم درین سه کشور و هم در سایر کشورها از تولیدات فرهنگی وادبی زبان پارسی دری بگونه ی مشترک، بدون هیچ قید وبندی برای تکامل زبان پارسی دری بعنوان زبان مشترک شان استفاده کنند و هیچ مانعی درین راه نباید بوجود آورده شود.
جناب داکتر خالدی، اگر فارسی زبانان افغانستان بعوض این 55 هزار واژه فارسی تولیدشده در فرهنگستان ایران، واژه های خارجی را در زبان دری بپذیرند و با پیشرفت دانشهای بشری در عرصه های سیاست، فرهنگ، فن آوری اطلاعات، صنعت، دارو شناسی، گیاه شناسی، طبابت وسایر بخشها، نیازمندی روز افزون به پذیرش واژه های خارجی بمیان میآید و باید واژه های بیشتر خارجی را همه ساله داخل زبان دری نماییم.
ما که نه از خود اختراع داریم و نه اکتشاف، نه فرآورده صنعتی و نه فن آوری معلوماتی و حتی نه کار ثمر بخشی در عرصه های دین، فرهنگ، ادبیات و هنر انجام داده ایم، و آنچه داشتیم در زیر تهاجمهای پیوسته قبیلوی نابود شده است، در واقع با پیشنهاد جناب شما چند سال بعد ما بعوض زبان دری یک زبان خارجی مرکب خواهیم داشت، که از همه کشور ها واژه گرفته است، آنوقت سرنوشت خود زبان دری چی میشود؟
اضافه بر آن زبان پارسی دری با تحمیل واژه های پشتو، که از پشتیبانی همه جانبه ی قدرت سیاسی ــ قومی، بعد از دوره ی امیر امان الله خان و به اساس پیش فرضیه های طرزی زیر نام مصطلحات ملی نیز گرفتار است، نمیتواند با این طرحهای دلسوزانه جناب خالدی برای زبان دری، تکامل چی، که حتا بقایش را حفظ کند و به حیات خلوت و ساده اش هم ادامه دهد. بدون هیچ شبه ی چنین ترحم اگر خوشبین باشیم زبان دری را بیک زبان گفتاری محلی تبدیل خواهد کرد، آنهم در صورتیکه برای گویندگانش در دفتر و دیوان ودبیرستان و دانشکده ودانشگاه جریمه ی نقدی و مجازات اخراج از کار وضع نشود.
هرزبان و ازجمله زبان پارسی دری با پذیرش بی قاعده واژه از زبان های دیگر، در صورتیکه از خود باروری در عرصه واژه سازی واصلاح دستور زبان نداشته باشد و خود را متناسب با دستآوردهای بشری در تمامی عرصه های گوناگون همآهنگ نکند و از طریق واژه سازی نیاز گویندگان خود را برآورده نسازد و از پاسخ به نیاز زمانی ناتوان باشد، بزودی میمیرد و از صحنه روزگار حذف میشود.
گویشهای قدیمی ما ازین جهت جای شان را خالی کردند، که نتوانستند نیاز عصر خود را پاسخ دهند و یا در اثر هجوم استعمار فرهنگی ونداشتن زمینه برای استفاده از واژه های خود، عمدتن در عرصه های دین، فرهنگ وادبیات و دانش های رو جلو بشری، خشکیدند و جای خود را به زبانهای دیگر خالی کردند و ازین لحاظ هم است که پیشنهاد جناب خالدی بیش ازینکه دلسوزی برای زبان دری باشد، دشمنی برای خشکاندن ونابود کردن آنست.
زبان را اگر از واژه سازی و معادل سازی واژه های زبانهای خارجی محروم کنیم و اگر هر چند سالی بتعداد 55 هزار واژه خارجی بزبان اضافه شود و واژه های کشور های گوناگونی، که صاحب تولید فناوری اطلاعات، فراورده های صنعتی در عرصه های مختلف دانش بشری اند مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، جاپانی، چینایی و...، در زبان دری وارد شوند و در داخل هم یک گویش محلی سردمداران سیاسی بر آن تحمیل شود، جز اینکه تابوت این زبان مانند سایر ارزشهای فرهنگی، هنری، تاریخی و تمدنی این سرزمین در دل خاک مدفون شود، انتظاری دیگری نباید داشته باشیم.
اگر چند سال بعد با تطبیق فرمایش جناب خالدی یک فارسی زبان افغانستانی یک صفحه بنویسد، به احتمال بسیار قوی بیش ازیک یا دو واژه ی فارسی دری نخواهد داشت و بقیه اش همه واژه های خارجی خواهند بود. بدین لحاظ است، که استعمار فرهنگی ایران؟! و فارسی ستیزی و دشمنی با یک میراث مشترک حوزه ی تمدنی ما ویک زبان را سه زبان تعریف کردن معنا پیدا میکند و در قالب شیفتگی به زبان دری، بنیاد آنرا بر می اندازند.
مگر زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هندی و... ، واژه نمیسازند؟ وقتی هر اختراع و اکتشاف، فنآوری و فرآورده صنعتی خود را بزبان خود نام میگذارند در واقع دستگاه وازه سازی زبان، که همه ساله صدها واژه جدید را بزبان تزریق میکند، پیوسته واژه میسازد. همیگونه در عرصه دانش، سیاست، فرهنگ، هنر و ادبیات و از نظر دستور زبان اصلاحات پیوسته درین زبانها صورت میگیرد. هیچکدام این زبانها زبان ضد سال پیش نیستند.
خوب ما که نتنها صاحب فرهنگستان زبان دری در کشور خود نیستیم، که برای زبان دری جناب خالدی واژه بسازد، بل حاکمیت سیاسی بطور پیوسته واژه های زبان پشتو را در عرصه های مختلف برآن تحمیل میکند، چگونه میتوانیم زبان دری را بگفته شما بحیث زبان رابطه بین مردم حفظ و تکامل دهیم و از تولیدات فرهنگی وادبی ایران بی نیاز بسازیم؟ بعوض این همه پارسی ستیزی ومحکوم کردنهای احساساتی و قومگرایانه چه پیشنهاد سازنده ی برای حفظ و تکامل زبان دری دارید؟
ایجادفرهنگستان برای زبان وادبیات پارسی دری یک مساله مهم برای حفظ و تکامل زبان پارسی دری است. ما باید اضافه بر تولید واژه های جدید، معادل تمام واژه های خارجی را بسازیم و آنرا به اختیار مردم بگذاریم، این مردم اند، که کدام واژه را می پذیرند و آنرا به قرارداد اجتماعی تبدیل میکنند و کدام یک را نمی پذیرندو پذیرش واژه های جدیددر گفتار و نوشتار کار مردم است، هر واژه که مقبولیت اجتماعی یافت، بدون شک به واژه مورد استفاده زبان مبدل میگردد.حفظ و تکامل زبان بدون واژه سازی، سچه سازی و اصلاح دستور زبان، کاری است ناممکن وغیر عملی.
اگر خود ما اضافه برینکه واژه نسازیم و واژه های دیگر را بر زبان دری تحمیل کنیم و مانع استفاده از تولیدات و واژه سازی کشورهای پارسی زبان شویم، بدینگونه ما زبان را در جهار دیواری زندانی میکنیم تا ببوسد. در حالیکه خود جناب خالدی هم قبول دارند، که زبان پارسی دری ازین جغرافیه برخاسته وبعد ها به ایران برده شده است، که کاملن راست هم میگوید. پس چرا کار خلاق و سازنده را برای زبانی، که مالکیت آنرا دعوا داریم از جانب هر مجمع وکشوری که باشد، رد میکنیم؟! پس معلوم است، برخلاف اشک تمساح ریختن برای زبان دری، دلهره و نگرانی جناب خالدی از بقا و تکامل زبان پارسی دری است.
باید اضافه کنم که این به این معنا نیست، که ما بجای واژه های خالص و ناب لهجه ی پارسی دری مناطق مختلف کشور، واژه های ایرانی را بپذیریم، باید اصالت لهجه و واژه های ناب محلی ما حفظ شود و زبان پارسی دری افغانستان آنچه را ندارد وام بیگیرد و نه اینکه آنچه دارد دور بی اندازد و از دیگران قرض کند. این دادو گرفت در تمامی زبانهای دنیا امریست معمولی. ما واژه های چندین هزار ساله داریم، که میتوانیم برای غنا و بار وری بیشتر زبان پارسی دری آنهارا به ایران و تاجیکستان ودیگر پارسی زبانان وام دهیم. نباید دیوار سیاسی وقلمرو سیاسی را بر مرزهای فرهنگی وتمدنی و ادبی تحمیل کنیم، اینکار پیش از همه بزیان افغانستان است، که زمینه تکامل یک ارزش معنوی، فرهنگی و تاریخی این سرزمین را می خشکاند.
در بخش دیگر جناب خالدی با وجود مخالفت با هر چی و هرکی رنگ وبوی ایرانی و فارسی دارد، اما نقل قول طولانی و بی لزوم از جناب استاد ملایری آورده است. یعنی اگر ایرانی هم بتواند عطش فارسی ستیزی، ایرانی ستیزی را فرو بنشاند و در راستای منافع قومی تمام شود، ولو از همان ایران مورد نفرت باشد، بازهم جناب خالدی و همفکرانش حاضر به قبول و نقل قول از آنها میباشند.
اما جناب خالدی بدون ذکر نام اثر و صفحه های آن که یکی از الزامات سند ومدرک آوردن است، از جناب ملایری، نقل قول کرده، و لی امانت داری را رعایت نکرده است و نه هم به مقایسه تمام منابع و ماخذ پرداخته است. زبان پارسی دری از خانواده زبانهای هند وایرانی، ریشه اش بزبان هند واروپایی میرسد. در سرزمین باستانی ما ادبیات ویدی و ادبیات اویستایی همزمان در شمال و جنوب هندوکش رواج داشت( کهزاد، تاریخ ادبیات افغانستان، سال 1330 صفحه 5 ) و زبان فارسی دری ریشه اصلی اش بزبان اویستایی میرسد.
کمله فارسی برخلاف نقل قول طولانی جناب خالدی از ملایری، که گویا ایرانی ها زبان دری را در سرزمین ایران، فارسی نامیدند و این کلمه هم از هخامنشی گرفته شده است، کذب و جعل آشکار است. کمله فارسی، یا پارتی از نام قبیله پارت، پارتی و پرثوی گرفته شده است، که یک قبیله خراسانی و بین هرات و شمال افغانستان کنونی تا حوزه خزر زندگی داشتند. زبان پرثوی یا پارتی خراسانی قدیمتر از پهلوی ساسانی است و در واقع پهلوی ساسانی خود تاثیر فراوان از پرثوی ، یا پارتی خراسانی برداشته است ( کهزاد، زبان وادب پرثوی، بخش ششم صفحه 48 ).
پرثوه یکی از قبایل آریایی باختری بود و بعد از مهاجرت از باختر در میان هریرود و سواحل جنوبی خزر، که یکی از ولایات جنوبی پارتیا یا پرشید معروف بود، متوطن شدند. ارساس بلخی مؤسس سلاله پرثوه میباشد، که بعد از سقوط یونانی ها زمام امور را بدست گرفتند و بعدن سلطنت خود را به غرب ایران کنونی منتقل کردند( همان جا صفحه 49 ) شاخه دوم این سلاله در حوزه ی ارغنداب، هیرمند زابل و کابل جابجا بودند و سلطنت محلی را تا مدت های طولانی ادامه دادند( همهاجا 49 ــ 50 ).
بنا برین نام زبان پارسی نیز از همین پرثوی یا قبیله پارتی گرفته شده و با جعل کاری خالدی یا ملایری هیچ ارتباطی به ماد، هخامنشی، صفوی و افشار ندارد ( صفحه های 49 ــ 54 تاریخ ادبیات افغانستان کهزاد) . این زبان هنگام اقتدار سیاسی قبیله ی پارت زبان رسمی بود و از قرن سوم قبل از میلاد تا قرن سوم میلادی در بخشهای مهم آسیای میانه، افغانستان و ایران رواج داشت.
آثار مانی اکثرن به پرثوی پارتی و رسم الخط سریانی نوشته شده وآثار بدست آمده از خرابه های تورفان همین اکنون موجود است. ( همانجا صفحه 51 ). رسم الخط این زبان در افغانستان و آسیای میانه، الفبای خروشتتی بود. پهلوی ساسانی یا پارسیک درواقع اثر بسیار زیاد از پرثوی یا پارتی خراسانی پذیرفته بود.
یکی از نمونه های این زبان « ایا تکار زریران » است، که در ابتدا شعر بوده و دقیقی بلخی درر واقع آنرا بشعر پارسی دری، بر گردانده است، که بعدن ضم شاهنامه، فردوسی شاعر حماسه سرای زبان پارسی دری شده است. این اثر بعدن به زبان پهلوی ساسانی برگردان شد و هنوز باقی است( همانجا 50 ــ 54 ). تمام دانشمندان ایران اتفاق نظر دارند، که زبان پارسی دری از شرق ایران زمین و آسیای میانه برخاسته است( ذبیح اله صفا، تاریخ ادبیات ایران صفحه 29 ).
اینکه جناب خالدی میفرمایند زبان دری از پشتو و ترکی و هندی غنی شده است، هیچگونه همخوانی با واقعیت نداشته وندارد. زیرا زبان پشتو تا قرن هفدهم میلادی صرف یک گویش شفاهی محلی بوده است و اولین اثر مکتوب زبان پشتو همان « خیر البیان » پیر روشان است، که خود مؤلف هم نه پشتون بلکه از اورمری های پاکستان کنونی بود( میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحه های 50 ــ 53 ).
جناب خالدی زبان هخامنشیان را عیلامی میداند ولی هیچگونه سند ومدرکی هم مبنی بر عیلامی بودن زبان هخامنشیان اراییه نمیکند. چنین برخورد احساساتی و زبان تحکم در باره زبان و دانشهای بشری، خود قابل پرسش است. از هخامنشیان صدها کتیبه وسنگ نوشته ها بر جای مانده است، که نمونه های فراوانی در داخل و بیرون ایران هم اکنون وجود دارد و همه زبان شناسان به اتفاق زبان هخامنشیان را آنچه امروز فارسی کهن نام گرفته است، میدانند، که الفبای این زبان آرامی بود.
پایان
عالم
16 دسامبر 2016
در پی این اظهارات، عده ی که بگونه فطری با زبان پارسی دری دشمنی داشته و مخالف هرگونه همکاری فرهنگی و ادبی در میان کشورهای پارسی زبان میباشند، بگونه آنی وهستریک واکنش نشان دادند و این پرسش را مطرح کردند که آیا پیدا کردن معادل دری برای واژه های خارجی ضروری است؟ و خود پاسخ دادند، که هیچگونه واژه سازی ومعادل سازی برای زبان دری ضروری نیست و زبان دری بی نیاز از معادل سازی برای واژه های خارجی است؟!
استدلال این فارسی ستیزان اینستکه جهان روز تاروز کوچک شده میرود، جوانان ما باید از واژه های خارجی استفاده کنندو آنهارا در زبان دری عینا بکار ببرند. ازینرو ما مخالف استفاده از واژه های فارسی معادل خارجی آنها،که تولید شده در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ایران اند، میباشیم؟! این مساله در کنار اینکه در ظاهر خیرخواهی! برای زبان دری پنداشته میشود، دشمنی آشکار با زبان پارسی دری است.
در واقع این قرار گرفتن در دفاع از زبان دری و محکوم کردن زبان پارسی و این اشک تمساح ریختن ها برای زبا ن بین القومی دری! در اصل برای برای برداشتن زبان دری ازین سرزمین مطرح میگردد و این دوستان زبان دری؟! خواهان تضعیف و مردن تدریجی این زبان بوده ومیباشند. ادبیات فارسی ستیزانه را این آقایان بگونه ی به خورد مردم میدهند، که بتواند رگ گلوی قومگرایان و فرهنگ ستیزان را به ارتعاش بیاورد و جامعه فارسی زبان افغانستان را در نوستالوژی ملی گرایی بیمار حفظ زبان دری غرق کند.
جناب دوکتور خالدی نیز ازین قماش اند، که احساسات فارسی ستیزی خود را در قالب دلسوزی به زبان دری بیان کرده است. بایدآقای خالدی بداند، که زبان پارسی، دری و تاجیکی همه یک زبان است، در سه لهجه وگویش کمی متفاوت از هم. هر ایرانی، افغانستانی و تاجیکستانی فارسی زبان، زبان همدگر را میداند. این زبان داشته ی پر ارج معنوی، فرهنگی و ادبی یک جغرافیه کلانتر از افغانستان است و به همه تعلق یکسان دارد و تمامی جوامع واقوام درین سرزمین، در رشد، شگوفایی و تکامل آن سهم شایسته داشته اند.
بنابرین فارسی زبانان میتوانند هم درین سه کشور و هم در سایر کشورها از تولیدات فرهنگی وادبی زبان پارسی دری بگونه ی مشترک، بدون هیچ قید وبندی برای تکامل زبان پارسی دری بعنوان زبان مشترک شان استفاده کنند و هیچ مانعی درین راه نباید بوجود آورده شود.
جناب داکتر خالدی، اگر فارسی زبانان افغانستان بعوض این 55 هزار واژه فارسی تولیدشده در فرهنگستان ایران، واژه های خارجی را در زبان دری بپذیرند و با پیشرفت دانشهای بشری در عرصه های سیاست، فرهنگ، فن آوری اطلاعات، صنعت، دارو شناسی، گیاه شناسی، طبابت وسایر بخشها، نیازمندی روز افزون به پذیرش واژه های خارجی بمیان میآید و باید واژه های بیشتر خارجی را همه ساله داخل زبان دری نماییم.
ما که نه از خود اختراع داریم و نه اکتشاف، نه فرآورده صنعتی و نه فن آوری معلوماتی و حتی نه کار ثمر بخشی در عرصه های دین، فرهنگ، ادبیات و هنر انجام داده ایم، و آنچه داشتیم در زیر تهاجمهای پیوسته قبیلوی نابود شده است، در واقع با پیشنهاد جناب شما چند سال بعد ما بعوض زبان دری یک زبان خارجی مرکب خواهیم داشت، که از همه کشور ها واژه گرفته است، آنوقت سرنوشت خود زبان دری چی میشود؟
اضافه بر آن زبان پارسی دری با تحمیل واژه های پشتو، که از پشتیبانی همه جانبه ی قدرت سیاسی ــ قومی، بعد از دوره ی امیر امان الله خان و به اساس پیش فرضیه های طرزی زیر نام مصطلحات ملی نیز گرفتار است، نمیتواند با این طرحهای دلسوزانه جناب خالدی برای زبان دری، تکامل چی، که حتا بقایش را حفظ کند و به حیات خلوت و ساده اش هم ادامه دهد. بدون هیچ شبه ی چنین ترحم اگر خوشبین باشیم زبان دری را بیک زبان گفتاری محلی تبدیل خواهد کرد، آنهم در صورتیکه برای گویندگانش در دفتر و دیوان ودبیرستان و دانشکده ودانشگاه جریمه ی نقدی و مجازات اخراج از کار وضع نشود.
هرزبان و ازجمله زبان پارسی دری با پذیرش بی قاعده واژه از زبان های دیگر، در صورتیکه از خود باروری در عرصه واژه سازی واصلاح دستور زبان نداشته باشد و خود را متناسب با دستآوردهای بشری در تمامی عرصه های گوناگون همآهنگ نکند و از طریق واژه سازی نیاز گویندگان خود را برآورده نسازد و از پاسخ به نیاز زمانی ناتوان باشد، بزودی میمیرد و از صحنه روزگار حذف میشود.
گویشهای قدیمی ما ازین جهت جای شان را خالی کردند، که نتوانستند نیاز عصر خود را پاسخ دهند و یا در اثر هجوم استعمار فرهنگی ونداشتن زمینه برای استفاده از واژه های خود، عمدتن در عرصه های دین، فرهنگ وادبیات و دانش های رو جلو بشری، خشکیدند و جای خود را به زبانهای دیگر خالی کردند و ازین لحاظ هم است که پیشنهاد جناب خالدی بیش ازینکه دلسوزی برای زبان دری باشد، دشمنی برای خشکاندن ونابود کردن آنست.
زبان را اگر از واژه سازی و معادل سازی واژه های زبانهای خارجی محروم کنیم و اگر هر چند سالی بتعداد 55 هزار واژه خارجی بزبان اضافه شود و واژه های کشور های گوناگونی، که صاحب تولید فناوری اطلاعات، فراورده های صنعتی در عرصه های مختلف دانش بشری اند مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، جاپانی، چینایی و...، در زبان دری وارد شوند و در داخل هم یک گویش محلی سردمداران سیاسی بر آن تحمیل شود، جز اینکه تابوت این زبان مانند سایر ارزشهای فرهنگی، هنری، تاریخی و تمدنی این سرزمین در دل خاک مدفون شود، انتظاری دیگری نباید داشته باشیم.
اگر چند سال بعد با تطبیق فرمایش جناب خالدی یک فارسی زبان افغانستانی یک صفحه بنویسد، به احتمال بسیار قوی بیش ازیک یا دو واژه ی فارسی دری نخواهد داشت و بقیه اش همه واژه های خارجی خواهند بود. بدین لحاظ است، که استعمار فرهنگی ایران؟! و فارسی ستیزی و دشمنی با یک میراث مشترک حوزه ی تمدنی ما ویک زبان را سه زبان تعریف کردن معنا پیدا میکند و در قالب شیفتگی به زبان دری، بنیاد آنرا بر می اندازند.
مگر زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هندی و... ، واژه نمیسازند؟ وقتی هر اختراع و اکتشاف، فنآوری و فرآورده صنعتی خود را بزبان خود نام میگذارند در واقع دستگاه وازه سازی زبان، که همه ساله صدها واژه جدید را بزبان تزریق میکند، پیوسته واژه میسازد. همیگونه در عرصه دانش، سیاست، فرهنگ، هنر و ادبیات و از نظر دستور زبان اصلاحات پیوسته درین زبانها صورت میگیرد. هیچکدام این زبانها زبان ضد سال پیش نیستند.
خوب ما که نتنها صاحب فرهنگستان زبان دری در کشور خود نیستیم، که برای زبان دری جناب خالدی واژه بسازد، بل حاکمیت سیاسی بطور پیوسته واژه های زبان پشتو را در عرصه های مختلف برآن تحمیل میکند، چگونه میتوانیم زبان دری را بگفته شما بحیث زبان رابطه بین مردم حفظ و تکامل دهیم و از تولیدات فرهنگی وادبی ایران بی نیاز بسازیم؟ بعوض این همه پارسی ستیزی ومحکوم کردنهای احساساتی و قومگرایانه چه پیشنهاد سازنده ی برای حفظ و تکامل زبان دری دارید؟
ایجادفرهنگستان برای زبان وادبیات پارسی دری یک مساله مهم برای حفظ و تکامل زبان پارسی دری است. ما باید اضافه بر تولید واژه های جدید، معادل تمام واژه های خارجی را بسازیم و آنرا به اختیار مردم بگذاریم، این مردم اند، که کدام واژه را می پذیرند و آنرا به قرارداد اجتماعی تبدیل میکنند و کدام یک را نمی پذیرندو پذیرش واژه های جدیددر گفتار و نوشتار کار مردم است، هر واژه که مقبولیت اجتماعی یافت، بدون شک به واژه مورد استفاده زبان مبدل میگردد.حفظ و تکامل زبان بدون واژه سازی، سچه سازی و اصلاح دستور زبان، کاری است ناممکن وغیر عملی.
اگر خود ما اضافه برینکه واژه نسازیم و واژه های دیگر را بر زبان دری تحمیل کنیم و مانع استفاده از تولیدات و واژه سازی کشورهای پارسی زبان شویم، بدینگونه ما زبان را در جهار دیواری زندانی میکنیم تا ببوسد. در حالیکه خود جناب خالدی هم قبول دارند، که زبان پارسی دری ازین جغرافیه برخاسته وبعد ها به ایران برده شده است، که کاملن راست هم میگوید. پس چرا کار خلاق و سازنده را برای زبانی، که مالکیت آنرا دعوا داریم از جانب هر مجمع وکشوری که باشد، رد میکنیم؟! پس معلوم است، برخلاف اشک تمساح ریختن برای زبان دری، دلهره و نگرانی جناب خالدی از بقا و تکامل زبان پارسی دری است.
باید اضافه کنم که این به این معنا نیست، که ما بجای واژه های خالص و ناب لهجه ی پارسی دری مناطق مختلف کشور، واژه های ایرانی را بپذیریم، باید اصالت لهجه و واژه های ناب محلی ما حفظ شود و زبان پارسی دری افغانستان آنچه را ندارد وام بیگیرد و نه اینکه آنچه دارد دور بی اندازد و از دیگران قرض کند. این دادو گرفت در تمامی زبانهای دنیا امریست معمولی. ما واژه های چندین هزار ساله داریم، که میتوانیم برای غنا و بار وری بیشتر زبان پارسی دری آنهارا به ایران و تاجیکستان ودیگر پارسی زبانان وام دهیم. نباید دیوار سیاسی وقلمرو سیاسی را بر مرزهای فرهنگی وتمدنی و ادبی تحمیل کنیم، اینکار پیش از همه بزیان افغانستان است، که زمینه تکامل یک ارزش معنوی، فرهنگی و تاریخی این سرزمین را می خشکاند.
در بخش دیگر جناب خالدی با وجود مخالفت با هر چی و هرکی رنگ وبوی ایرانی و فارسی دارد، اما نقل قول طولانی و بی لزوم از جناب استاد ملایری آورده است. یعنی اگر ایرانی هم بتواند عطش فارسی ستیزی، ایرانی ستیزی را فرو بنشاند و در راستای منافع قومی تمام شود، ولو از همان ایران مورد نفرت باشد، بازهم جناب خالدی و همفکرانش حاضر به قبول و نقل قول از آنها میباشند.
اما جناب خالدی بدون ذکر نام اثر و صفحه های آن که یکی از الزامات سند ومدرک آوردن است، از جناب ملایری، نقل قول کرده، و لی امانت داری را رعایت نکرده است و نه هم به مقایسه تمام منابع و ماخذ پرداخته است. زبان پارسی دری از خانواده زبانهای هند وایرانی، ریشه اش بزبان هند واروپایی میرسد. در سرزمین باستانی ما ادبیات ویدی و ادبیات اویستایی همزمان در شمال و جنوب هندوکش رواج داشت( کهزاد، تاریخ ادبیات افغانستان، سال 1330 صفحه 5 ) و زبان فارسی دری ریشه اصلی اش بزبان اویستایی میرسد.
کمله فارسی برخلاف نقل قول طولانی جناب خالدی از ملایری، که گویا ایرانی ها زبان دری را در سرزمین ایران، فارسی نامیدند و این کلمه هم از هخامنشی گرفته شده است، کذب و جعل آشکار است. کمله فارسی، یا پارتی از نام قبیله پارت، پارتی و پرثوی گرفته شده است، که یک قبیله خراسانی و بین هرات و شمال افغانستان کنونی تا حوزه خزر زندگی داشتند. زبان پرثوی یا پارتی خراسانی قدیمتر از پهلوی ساسانی است و در واقع پهلوی ساسانی خود تاثیر فراوان از پرثوی ، یا پارتی خراسانی برداشته است ( کهزاد، زبان وادب پرثوی، بخش ششم صفحه 48 ).
پرثوه یکی از قبایل آریایی باختری بود و بعد از مهاجرت از باختر در میان هریرود و سواحل جنوبی خزر، که یکی از ولایات جنوبی پارتیا یا پرشید معروف بود، متوطن شدند. ارساس بلخی مؤسس سلاله پرثوه میباشد، که بعد از سقوط یونانی ها زمام امور را بدست گرفتند و بعدن سلطنت خود را به غرب ایران کنونی منتقل کردند( همان جا صفحه 49 ) شاخه دوم این سلاله در حوزه ی ارغنداب، هیرمند زابل و کابل جابجا بودند و سلطنت محلی را تا مدت های طولانی ادامه دادند( همهاجا 49 ــ 50 ).
بنا برین نام زبان پارسی نیز از همین پرثوی یا قبیله پارتی گرفته شده و با جعل کاری خالدی یا ملایری هیچ ارتباطی به ماد، هخامنشی، صفوی و افشار ندارد ( صفحه های 49 ــ 54 تاریخ ادبیات افغانستان کهزاد) . این زبان هنگام اقتدار سیاسی قبیله ی پارت زبان رسمی بود و از قرن سوم قبل از میلاد تا قرن سوم میلادی در بخشهای مهم آسیای میانه، افغانستان و ایران رواج داشت.
آثار مانی اکثرن به پرثوی پارتی و رسم الخط سریانی نوشته شده وآثار بدست آمده از خرابه های تورفان همین اکنون موجود است. ( همانجا صفحه 51 ). رسم الخط این زبان در افغانستان و آسیای میانه، الفبای خروشتتی بود. پهلوی ساسانی یا پارسیک درواقع اثر بسیار زیاد از پرثوی یا پارتی خراسانی پذیرفته بود.
یکی از نمونه های این زبان « ایا تکار زریران » است، که در ابتدا شعر بوده و دقیقی بلخی درر واقع آنرا بشعر پارسی دری، بر گردانده است، که بعدن ضم شاهنامه، فردوسی شاعر حماسه سرای زبان پارسی دری شده است. این اثر بعدن به زبان پهلوی ساسانی برگردان شد و هنوز باقی است( همانجا 50 ــ 54 ). تمام دانشمندان ایران اتفاق نظر دارند، که زبان پارسی دری از شرق ایران زمین و آسیای میانه برخاسته است( ذبیح اله صفا، تاریخ ادبیات ایران صفحه 29 ).
اینکه جناب خالدی میفرمایند زبان دری از پشتو و ترکی و هندی غنی شده است، هیچگونه همخوانی با واقعیت نداشته وندارد. زیرا زبان پشتو تا قرن هفدهم میلادی صرف یک گویش شفاهی محلی بوده است و اولین اثر مکتوب زبان پشتو همان « خیر البیان » پیر روشان است، که خود مؤلف هم نه پشتون بلکه از اورمری های پاکستان کنونی بود( میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحه های 50 ــ 53 ).
جناب خالدی زبان هخامنشیان را عیلامی میداند ولی هیچگونه سند ومدرکی هم مبنی بر عیلامی بودن زبان هخامنشیان اراییه نمیکند. چنین برخورد احساساتی و زبان تحکم در باره زبان و دانشهای بشری، خود قابل پرسش است. از هخامنشیان صدها کتیبه وسنگ نوشته ها بر جای مانده است، که نمونه های فراوانی در داخل و بیرون ایران هم اکنون وجود دارد و همه زبان شناسان به اتفاق زبان هخامنشیان را آنچه امروز فارسی کهن نام گرفته است، میدانند، که الفبای این زبان آرامی بود.
پایان
عالم
16 دسامبر 2016