یکشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۶


جنگسالار کبیر احمد شاه درانی-ملتانی


دوصدو شصت سال در جهنم اولادۀ احمد شاه

(این مقاله را اهداء به بانیان افغانستان نوین میکنم که با مقاومت بینظیر تاریخ ساز و قربانی های افتخار آفرین شان نگذاشتند سر زمین مقدس اجدادی مان بدست اولاده ناخلف احمد شاه درانی- ملتانی به صوبه پنجم پاکستان تبدیل شود). پروفیسر سید هاشمیان

سنگ بنای دولت معاصر افغانستان بر اساس نژاد پرستی قبیلوی، خشونت طلبی، وحشت گرایی ، لشکر کشی، تاراج، غارت، نسل کشی، کوچاندن اجباری، فرهنگ ستیزی ، تمدن ستیزی، ناموس ستیزی و لوطیگری بدست جنگسالار کبیر احمد شاه درانی- ملتانی در دو صد و شصت سال قبل گذاشته شد. یگانه دست آورد احمد شاه درانی درطول زمامداری اش تاراج ، ویرانگری و قتل عام مردم مظلوم هندوستان و ایجاد پایه های لرزان امپراتوری وحشتی بود که توسط میراثخواران وی تا اشغال کامل هندوستان توسط استعمار انگلیس در سده نزدهم تداوم یافت.
واقعیت تلخ اینست که با ظهور قبایل وحشی در صحنه خراسان در سده هژدهم نه تنها هندوستان بدست احمد شاه تاراج، قتل عام و ویران شد، بل جان، مال و ناموس مردم خراسان نیز در امن باقی نه ماند. و سر انجام با آوردن قوت های استعمارگر انگلیس توسط نواسه وی شاه شجاع در سر زمین مقدس خراسان، خراسان و خراسانیان نام و نشان تاریخی خود را از دست داده و در حدود جغرافیایی سیاسی جدید بنام افغانستان هویت تصنعی یافتند.
خدا شاهد است در دوصد و شصت سال اخیر نه تنها خواب آرام از چشمان مردم افغانستان پرید، بل جان ،مال و ناموس مردم این سر زمین نیز توسط احمد شاه ملتانی و اولاده وی مصوون نمانده و ریشه های تاریخ پنج هزارساله ما نیز برچیده شد. در نتیجه در آوایل سده بیست و یکم افغانستان به فقیر ترین، بی آبروترین و وحشتی ترین مردم در جهان شهرت یافته است.
بدین تر تیب تاریخ معاصر افغانستان سیاه ترین صفحات تاریخ پنج هزار ساله مانرا تشکیل میدهد که در ٢٦٠ سال گذشته مردم ما در جهنم احمد شاه درانی و اولاده وی سوختند و هنوز می سوزند.
پایان حکمروایی اولاده احمد شاه پس از دوصد و شصت سال
اخیراً یک تعداد فاشیستان قبیلوی با برگذاری کنفرانسی در آلمان و نگارش مقالات و مصاحبه های بی مقدار یادی از" دوصدو شصت سالگی بنیادگذاری دولت معاصر افغانستان توسط احمد شاه" نمودند. یاد آوری از دولت معاصر در شرایطی صورت میگیرد که اولاده احمد شاه ملتانی بیش از هر وقت دیگر غرق در مزدوری، وطنفروشی، دهشت افگنی، قاچاق بری، هیروئین فروشی، گروگان گیری، تخریب زیربناهای فرهنگی و اقتصادی و مصروف غارت کمک های باداران خارجی خود می باشند.
هدف از یاد آوری تاریخ معاصر افغانستان توسط اولاده احمد شاه قبل از همه ناشی از دو نگرانی است: نخست عدم گردنکشی میلیت های غیر پشتون از امر و نهی قبیله سالاران به شیوه گذشته. و دوم ترس از نابودی ناشی از بحران هویت و درون ساختاری قبیلوی است.
به این تر تیب قبیله سالاران میخواهند برای تسلیت خویش نشان دهند که هنوز آنها فرمانروایان و صاحبان افغانستان هستند و هنوز از میراثهای احمد شاه سود میبرند. .این در حالیست که افغانستان نوین محصول مقاومت دادخواهانه وقربانیهای میهنپرستان و فرزندان بومی و اصیل این سرزمین در مقابل اشغالگران خارجی سرخ و تروریسم قبیلوی-طالبی لشکر سیاه آی اس آی بوده است که امروز کشوری بنام افغانستان در نقشه جهان وجود دارد. به بیان دیگر افغانستان نوین ثمره قربانی ها و مقاومت میلیت های استبدادزده است که نه تنها از سلطه استبداد "ریشتنی بچیان " احمد شاه درانی – ملتانی نجات یافتند ، بل از تبدیل شدن سر زمین پاک ما به صوبه پنجم پاکستان نیز رهایی یافت .
به یک سخن درحال حاضر اولاده احمدشاه در سمت وسوی وحشت و مخالف حرکت تاریخ با آهنگ پرشتابی درحال حرکت است. عاقلانه فکر کرد با وحشتگرایی وتجارت مواد مخدر ومزدوری هرگز نه میتوان دولتی ملی ساخت. سدهء بیست ویکم درواقع پایان تاریخ سلطهء وحشت 260 سالهء اولاد احمد شاه در افغانستان نوین وبر سرنوشت مردم به پا خاسته آن است.
درمیان حلقه ء فاشیست مشربان قبیله پرست که اخیرا تاریخ 260 ساله ء حاکمیت احمدشاه واولادهء اورا جشن گرفته اند یکی هم اعظم سیستانی بارکزی میباشد در زمینه کجروشیهای سیاسی اخلاقی وتفکر برتری جویانه ء نژادی او میتوان بسیار نوشت این مسایل در زمان دیگر وشرایط دیگری ارزیابی میشود . ولی درحال حاضر به بخشهای از مقالت او که زیر عنوان : " زمینه های سیاسی اقتصادی واجتماعی ظهور افغانستان معاصر " درسایت نژاد پرستان جرمن آن لاین انتشاریافته میتوان اندکی درنگ وتوجه کرد .
مقاله های هزل آمیز شاغلی خلیل الله معروفی به خواند ن نمی ارزد، ازین جهت ارزش به تحلیل و ارزیابی را ندارد. پیرامون صحبت تلویزیونی آغای نگارگر مائویست دوآتشه قبیلی ولی طالب طلب کنونی و هم چنان قبیله پرستان دیگر مثل آغای حبیب الله رفیع ، حسن کاکر و ویس ناصری دلقک ارتجاع ودیگر همتایان ایشان که به دعوت سازمان افغان ملت به المان آمده بودند به علت نبود وقت کافی صرفنظر میشود.
ولی در مورد مقاله سیستانی باید گفت وی برای اینکه اثبات کرده باشد خراسان و خراسانیان هویت و تمایت ارضی خویش را تا پیش از ایجاد به اصطلاح دولت معاصر افغانستان توسط احمد شاه از دست داده بودند و در زیر یوغ رژیم های وحشی از چنگیز گرفته تا تیمور لنگ، بابریان هند، صفوییان ایران و شیبانیان آسیای میانه جان، مال، ناموس شان مورد تجاوز قرار میگرفت، از زبان مورخین مختلف وضعیت آن وقت را حکایت میکند.

وی از جوینی که هجوم چنگیزیان را در چهار کلمه خلاصه نموده است یعنی:"آمدند و کندند و سوختند و بردند" حکایت میکند و همچنان در مورد" سرداران چنگيزی همه ساکنان شهرها را بدون استثنا از دم تيغ میگذراندند»، درجه وحشت چنگیزیان را توضیح می دهد.
پرسش اساسی اینست که اگر چنگیزیان کشور های مغلوب را"آمدند و کندند و سوختند و بردند" و" سرداران چنگيزی همه ساکنان شهرها را بدون استثنا از دم تيغ میگذراندند»، ولی "آمدن و کندن و سوختن و بردن" احمد شاه درانی و سر داران بارکزایی و سدوزایی و غلجایی ها را که در سر زمین خراسان و افغانستان کنونی در٢٦٠ سال گذشته انجام دادند چگونه میتوان توجیهه نمود؟ آیا "آمدن و کندن و سوختن و بردن" لشکر آی اس آی بنام طالبان این" ریشتینی بچیان" احمد شاه درانی در شمالی، هرات، مزار، بامیان و در سرتا سر کشور با روش چنگیزیان چه تفاوت دارد؟ در حال حاضر کی ها در دوطرف سرحد دیورند مصروف" آمدن و کندن و سوختن و بردن" هستند؟
واقعیت اینست که فرهنگ جنگسالاری، قطاع الطریقی و غارت گری یکی از خصلت های ذاتی و تاریخی قبایل پشتون و حتا تفکر حاکم در میان تحصیل کرده گان آن در زمان کنونی است. سیستانی بحیث کاندید اکادمیسین کاذب و فاشیست اندیش مانند روستار تره کی نژاد پرست یکی از برحسته ترین سمبول آیدیولوگ های مرتجع قبیله است. وی حتا در سده بیست و یکم هویت ملی و افتخارات پشتونها را در ویران گری، لشکر کشی، تاراج، نسل کشی و اشغال هندوستان و کشور های همسایه می بیند نه در انکشاف و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی و نه در بیرون بر آمدن از لاک های قبیلوی و بی فرهنگی تاریخی. چنانچه وی می نویسد:" به راستی اين احمدشاه بابا بود که برای ما هويت ملی و تاريخی و سياسی بخشيد، ورنه ملت ما در زير چکمه های استبداد شاهان و سلاطين بيگانه هند يا ايران و ماوراءالنهر، هويت ملی خود را از دست ميداد. احمدشاه بابا، جز سعادت و سر بلندی و استقلال مردم افغانستان آرزویی نداشت و با تحمل رنج سفرهای طولانی و قبول خطرات گونه گون حياتی و حيثيتی، به عنوان يک رهبر و پيشوای فدا کار و شجاع افغان و فاتح ميدانهای نبرد های سرنوشت ساز، برای افغانها افتخار آفريد."
اما سیستانی هفده بار لشکر کشی احمد شاه درانی در هند را که مانند چنیگزیان"آمدند و کندند و سوختند و بردند" آنرا افتخارات بزرگ می داند. از الفنستون مورخ انگلیس چنین نقل قول میکند:" احمدشاه خرد مندانه، اساس يک امپراتورى بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب خراسان تا سر هند و از آمو تا درياى هند گسترش داشت و اين همه را يا با انعقاد پيمان به دست آورده بود و يا عملا"(به زور شمشير) تصرف کرده بود"
احمد شاه و اولاده او هند را چنان غارت، تخریب و قتل عام نمودند که مردم هندوستان از ترس قبایل وحشی خود را به استعمارگران انگلیس تسلیم نمودند. اما امروز هندوستان با چشیدن طعم تلخ وحشت متجاوزین گوناگون، و همچنان فراگرفتن علوم و دانش عصری در پرتو دموکراسی به یکی از بزرگترین قدرت های منطقوی مبدل شده است. این در حالیست که اولاده احمد شاه وحشی تر ا از سده هژدهم نزدهم و بیستم شده و در آغاز سده بیست و یکم غرق در تروریسم، قاچاق مواد مخدر، فرهنگ ستیزی، جنایت، خیانت ، مزدور و محتاج در دروازه پاکستانی ها ، ایرانی ها، روسها، چینایی ها ،غربی ها و حتا سازمان القاعده و تروریسم جهانی شده اند.

بدون شک احمد شاه بزرگترین خدمت را برای انگلیسها در تاریخ نموده است. الفنستون حق دارد که از خدمت تاریخی احمد شاه این جنگسالار تمدن بر انداز در منطقه ما به نفع استعمار گران انگلیس ستایش کند.

یکی از جنایات تاریخی احمد شاه در کنار قتل عام و غارت هندوستان، صد هزار برده از اسیران مطلوم هندوستان که به جرم دفاع از وطنشان مقاومت نموده بودند به قند هار پایتخت خراسان آنوقت آورد و در بازار برد گان بفروش رسانید. امروز اولادهای آن بردگان بعد از دوصدو شصت سال در میان قبایل مختلف پشتون غلجایی و درانی جذب شده و هویت پشتونی یافته اند. درحال حاضر بسیاری « زی های دو آتشه» خون بردگی دارند.

واقعیت اینست که در روزگار ما و در سده بیست و یکم گروه طالبا ن به مثابه بازوی نیرومند وفرمان بردار اسامه بن لادن تروریسزم جهانی چنان افغانستان را از تخریب زیرساخت های فرهنگی و اقتصادی آن گرفته تا نسل کشی و به سر زمین تمدن ستیز، زن ستیز، تریاک فروش و تروریست پرور در سطح جهان مشهور ساختند که مردم استبداد زده افغانستان بخاطر نجات شان مانند مردم هند سده نزدهم، بعد از حوادث خونین سپتمبر 2001 در آمریکا به قوت های غربی خود را تسلیم نمودند. و در شش سال گذشته بخاطر حفظ جان، مال و ناموس شان از دست وحشیان قبایلی-طالبی هر نوع توهین، امر و نهی ناتو و قوت های غربی را تحمل کردند، مگر نه بازگشت طاعون طالبان ظلمت را.

در بخشی دیگری مقاله خویش سیستانی می نویسد:"اگر از دوران استیلای مغولان و تیموریان بر کشور بگذریم، و به دوران دونیم قرنۀ تجزیۀ کشور نظر اندازیم، میتوان گفت که در تمام دورۀ تجزیه میان همسایه گان ترک تبار، مردم افغانستان مثل گندم در میان دو سنگ آسیاب خورد و خمیرشده اند و جان و مال و عِرض و حرمت و آبروی شان پیوسته مورد زورمندان کوچ نشین قرار گرفته است."
جالب است که سیستانی صحبت از" تجاوز و اجحاف زورمندان کوچ نشین" میکند و اما در مورد کوچ نشین های عشایر بدوی پشتون(اوغان) که بلاهای مختلف را بر سر مردم بومی خراسان و افغانستان آوردند، اصلاٌ منکر است.
سیستانی کوچ نشین ! آیا پشتونها تازه ترین قبایل مهاجم و کوچ نشین در سر زمین خراسان نیستند؟ این در حالیست که تا هنوز زادگاه تاریخی و نژادی قبایل پشتون یا اوغان زیر سوال قراردارند، آنها گاهی خود را یهود معرفی مینمایند و گاهی آریایی. واقعیت اینست که زادگاه اصلی قبایل پشتون، نه آریانا است و نه خراسان. آنها از قرن سیزدهم به بعد پس از حمله خانمانسوز چنگیز که در نتیجه آن اکثریت مردم بومی خراسان قتل عام شدند، به خراسان هجوم آورده و جای چنگیزیان را در جنوب کشور پُر نمودند. ازین رو پشتونها از لحاظ تاریخی خود قبایل مهاجم، اشغالگر و غیر بومی هستند و تا هنوز از آنطرف سلسله کوه های سلیمان برای اشغال سر زمین های دیگران تا دریای آمو به کمک پاکستانیها ، انگلیسها وآمریکاییها و تروریسم جهانی در تلا ش هستند.
جابجایی ناقلین و کوچدادن مردم بومی در ٢٦٠ سال گذشته در کابل و اطراف کابل، شمال و غرب افغانستان و هم چنان مانفیست دویمه سقاوی در صدر تلاشهای اشغالگرانه قبایل به کمک استعمار گران جدید قرار دارد. بناً نه احمد شاه ملتانی از افغانستان است و نه افغانستان سر زمین اجدادی احمد شاه است. وی مانند هر مهاجم ، مهاجر و کوچ نشین بحیث بیگانه در افغانستان حکومت کرده است.
تخریب سیستماتیک افغانستان توسط اولاده احمد شاه نمایانگر این است که میراثخوران وی افغانستان را ازته دل وطن خود نمی شمارند و بحیث کشور اشغال شده مانند چنگیزیان" می آیند ومی کنند ومی سوزانند و می برند".

آیا قبایل پشتون کوچ نشین، خیمه نشین وفرهنگ ستیز نیستند؟ امروز همه اقوام کوچی بشمول مغلها زندگی بادیه نشین را ترک گفته اند و در زندگی مدنی بسر می بردند. درحالیکه در سده بیست و یکم یکی از افتخارات قبایل پشتون کوچی گری است. در چند سده اخیر آیا این کوچی ها نبودند که پیوسته به جان، ناموس و زمین و علفچر مردمان بومی با پشتیبانی حکومات قبیله سالار از مردم جزیه میگیرند. در تازه ترین موارد غصب و اشغال خانه و کاشانه ، مزرعه و علفچر های مردم بهسود توسط کوچیان مسلح در تحت حمایت دولت کرزی با بادیه نشیان چنگیز در هشت صد سال قبل چه تفاوت دارد؟
سیستانی در مورد کله منار های بابر شاه چنین می نویسد:"بابر هر پیروزی را با سر بریدنها و برپا کردن کله منارهایی از جمجمۀ مخالفان وغارت اقوام مغلوب جشن میگرفت و در کتاب خاطرات خود ثبت میکرد تا یادگار افتخارآمیز برای بازمانده گانش باشد، چنان که این روش را در لشکرکشی هایش بر قبایل پشتون از کابل تا ننگرهار و از آنجا تا سوات و باجور و دیره جات و غزنی و کلات و مقر بدون استثنا به کار گرفت و آن سنت را به بازمانده گانش به ارث گذاشت"
سیستانی فاشیست ،کور خود وبینای دیگران است. ازتاج التواریخ امیر عبدالر حمان ازکله منارهای میران بدخشان ، شینوار و نسل کشی وجمجمه منارهای هزاره گان با چشما ن بسته عبور میکند با یک مقایسه ساده میتوان به این واقعیتهای تلخ تاریخ دست یافت ،که جنایات جنگی بابرهزاران بار سبکتر از جنا یات جنگی وکارنامه های سیاه عبدا لرحما ن خان است که به کمک انگلیسها جمجمۀ مردم افغانستان بویژه با نسل کشی هزاره ها ، و میر های بدخشان کله منار ساخته بود و در کتاب خویش تاج التواریخ به وارثان تاج و تختش به یادگار گذاشته است.
آیا جنایات نادر غدار، هاشم خان و محمد گل خان مومند و نسل کشی در شمالی و تجاوز به جان، مال و ناموس مردم پروان توسط قبایل وحشی جاجی، منگل، مومند و .... دوطرف سرحد کمتر از جنایات چنگیز خان هستند؟
واقعیت اینست جنایاتی را که احمد شاه و اولاده نا خلف وی در٢٦٠ سال اخیر نموده اند، بالاتر از جنایات چنگیز، تیمور و بابر ، صفوی ها، انگلیسها، روسها و ناتو است.
سیستانی بعد از معرفی مظالم متجاوزین کشور های همسایه به اصل مطلب یعنی نقش احمد شاه در بنیان گذاری ٢٦٠ سال قبل دولت معاصر افغانستان پرداخته و چنین مینگارد:"... از میان مردم قندهار زعیمی جوان، دراک و هوشیاری به نام احمدخان ابدالی سر برآورد، و بر خرابه زار خراسان که از شش قرن قبل دیگر نام و حدود و ثغور خود را از دست داده بود، کشوری به نام افغانستان بنیاد گذاشت که مردم ما حاکم بر سرنوشت خود شدند و از بی هویتی نجات یافتند و صاحب نام و نشان و عزت از دست داده خود گردیدند. و اینک از آن روز و آن سال ٢٦٠ سال میگذرد که افغانستان در صف ملل آزاد جهان قراردارد و جایش در نقشۀ جهان چون مشت آهنینی مشخص است."
سیستانی بی هویت! با آن همه لشکر کشی های قدرت های منطقوی حدود و ثغور خراسان تاریخی نه از دست رفته بود و نه خراسانی ها بی هویت شده بودند. بر عکس خراسان نه تنها هویت تاریخی خود را بدست قبایل وحشی تر از چنگیز در٢٦٠ سال اخیر از دست داد، بلکه حدود و ثغور آن در نتیجهء معا ملات پشت پردهء اولاده احمد شاه با استعمار انگریز محدود به مرزهای کنونی شده است. به عبارت دیگر در ٢٦٠ سال گذشته ما هرگز حاکم بر سرنوشت خود نشدیم، بلکه اولاده احمد شاه با دعوت قوت های خارجی همواره افتخارات و خاک و فرهنگ افغانستان را به خارجیان فروخته اند . چنانچه نام خراسان و حدود جغرافیای آن توسط اولاده احمد شاه ملتانی به انگلیسها فروخته شد و انگلیسها نام افغان و افغانستان را بحیث هویت تصنعی و اجباری بر سر هویت تاریخی ما گذاشتند. از آن به بعد ما در بحران هویت زندگی میکنیم.
در حال حاضر افغانستان در اشغال وحشت طالبان، مافیای قبیلوی در تحت رهبری حامد کرزی و قوت های خارجی ناتو دست و پا میزند و در دنیا بحیث کشور تریاک فروش، نیمه وحشی گدا و بی فرهنگ شهرت دارد و همه این «افتخارات!» محصول احمد شاه و "ریشتینی بچیان " وی شده است. پس سیستانی بارکزایی شما از کدام « حدود و ثغور»، «حاکم بر سرنوشت»،« نجات از بی هویتی»،« نام و نشان و عزت» حرف میزنید؟ و جالب تر از همه شما حرف از ایجاد افغانستان بر « خرابه زار خراسان میزنید». آیا در٢٦٠ سال گذشته احمد شاه و اولاده اش به جز از غارت، قطاع الطریقی، قاچاق بری، جنگ و ویرانگری و تخریب تمام زیربناهای اقتصادی و فرهنگی و افتخارات تاریخی ما تا تخریب مجسمه های بودا و تاراج موزیم ملی و فروش آثار تاریخی افغانستان در صوبه سرحد زادگاه تاریخی و پدری احمد شاه ملتانی چه دست آورد اقتصادی و فرهنگی در افغانستان دارند؟
برخلاف تبلیغات میان تهی شاغلی سیستانی سر زمین خراسان را قبایل وحشی پشتون تا آن حدی ویران نموده اند که در تاریخ ویرانگری های چنگیز دیده نشده بود. اگر چنگیزخان و یا تیمور لنگ خراسان را تخریب نمودند ، ولی اولاد های آنها در آبادانی خراسان کوشیدند و مرحم برزخم های خونین مردم بومی گذاشتند. بطور مثال تاج محل بنای باشکوه ویکی ازچند شگفتیهای انگشت شمار تاریخ هندوستان وجهان دردورا ن امپراتوران ترکتبار آبادشد یا دردوران سلطنت احمدشاه ووارثان زنباره ووطنفروش ایشان ؟
اما اولاده احمد شاه تا حال فرهنگ جنگسالاری و تمدن سوزی وی را ادامه داده و هنوز از غارت و تخریب افغانستان دست برنداشته اند و هرگز از جنایات اجداد و بابا های شان درس عبرت نگرفته اند. و هنوز هم وحشیان قبیلوی مصروف ویرانی افغانستان در دو سوی قبایل سرحد دیورند هستند. طالبان این "ریشتنی بچیان" احمد شاه درانی نمونه برجسته از جنایت، بی فرهنگی، وحشت و وطنفروشی در دهه های اخیر افغانستان هستند که هرگز در تاریخ افغانستان و جهان دیده نشده است.
در حال حاضر فرزندان ناخلف احمد شاه در دولت کرزی در تحت حمایه غرب تمام کمک های جامعه جهانی را دزدیدند و مصروف غارت افغانستان هستند و هرگز دل شان به حال این کشور نمی سوزد. یکی از برجسته ترین نمونه آن می توان از بابای قبیله ظاهر شاه نام برد که تا آخرین لحظات مرگش مصروف عیاشی و فروش جایداد و انتقال پولها به خارج از کشور بود.
سیستانی در مورد وطنپرستی احمد شاه ملتانی می نویسد:" هرگز به وطن خود خيانت نکرد و هموطنان خود را خوار و حقير نشمرد. هرگز خود را بالاتر و بيشتر از هموطنان خود به حساب نگرفت."
واقعیت اینست که زادگاه احمد شاه قندهار و یا خراسان نبود وی در ملتان هندوستان( پاکستان امروز) تولد یافته بود همانگونه گلبدین حکمتیار به سود آی اس آی نقش خدمتگزارانه ایفا میکند. احمد شاه ملتانی نیز تا روزیکه نادر افشار زنده بود در بار وی در ناز و نعمت زندگی مینمود. ازینرو وی کدام احساس وطنپرستی و غرور نسبت به خراسان نداشت. قتل نادر افشار ،موضع احمد شاه را در دربار ایرانیان متزلز ل ساخت . ازینرو با استفاده از خلاء قدرت در خراسان ، به قندهار نزد قبیله ابدالی آمد و نام قبیلهء ابدالی را به درانی تبدیل کرد ازهمین جهت احمدشاه پس از نهادن تاج فقیرانه خوشه ء گندم به خاطر قتل عام و غارت داراییها محصول عرق ریزی های مردم هند ، به هندوستان لشکرکشی را آغاز کرد. وی در طول بیست و پنج سال حکم روایی خود نه درتحکیم پایه های یک دولت ملی در خراسان خدمت کرد ونه یک سنگ را روی سنگ برای آبادانی خراسان نه نهاد. بر خلاف بعد از مرگش میراثهای زیادی خانمان سوز از جمله اولاده و نواسه و کواسه های عیاش، زنباره و خون خوار و وطنفروش را بجا گذاشت.
تاریخ شاهد است احمد شاه درانی بانی تعصب، تبعیض نژادی و تفوق طلبی قبیلوی در سر زمین خراسان است. تا قبل از احمد شاه مردم خراسان میان خویش در طول تاریخ در فضای دوستی و همزیستی زندگی می نمودند. اما به مجرد ظهور قبایل وحشی تازه به دوران رسیده ، مردم خراسان به دو نوع تبعه یعنی قبایل ممتاز و باج گیر و اقوام غیر پشتون یعنی باج ده و اسیر تقسیم شدند. در اقوام باجگیر قبایل درانی و در میان قبایل درانی قبیله سدوزایی که احمد شاه متعلق به آن بود از امتیازات خاص برخوردار می شدند. بعد از درانیها قبایل رقیب تاریخی آنان قبایل غلجایی بود که به آنها درتقسیم غنایم ومناصب دولتی نقش درجه دوم را قایل می شد.
اما اقوام غیر پشتون بحیث اقوام ستم کش و مظلوم بار تمام جمع آوری عسکر و دادن باج بنام مالیات در بد ترین موقعیت قرار گرفتند که حتا در زمان چنگیز، صفوی هاف بابریها و تیموری ها سابقه نداشت.

احمد شاه درانی اولین کسی است که رواج تاریخ زده پشتونوالی را در میان قبایل پشتون بجای شریعت اسلامی اساس محاکم قضا قرارداد. مطابق به رواج پشتونوالی هر پشتون مجبور به تابعیت از شریعت اسلامی نبوده و بحیث اقوام امتیاز طلب شناخته می شدند. در نتیجه در یک کشور دو قانون حاکم شد، قانون امتیاز طلبی برای پشتونها و قانون محکومیت برای اقوام غیر پشتون. هیچ محکمه افغانستان صلاحیت مجازات قبایل پشتون و گرفتن حق مردم مظلوم غیر پشتون را نداشت. در نتیجه هر پشتون اختیار غارت و تجاوز به جان، مال و ناموس غیر پشتون را داشتند وجای برای دادخواهی اصلاً وجود نداشت. واین درحالیست که سیستانی درمورد مالیات و باج به کشورهای همسایه و جنگیزیها ده ها ارقام ارائه میکند ولی تجاوز به جان، مال ناموس و گرفتن جزیه از مردم غیر پشتون را نادیده میگیرد. وی با بی حیایی قبیلوی می نویسد که گویا احمد شاه می خواست :« هیچ بیگانه یی برآنها ستم روا ندارد و محصول دسترنج شان را به نام حواله و بروات و دیگر عوارض مالیاتی از جیب شان خالی نکنند و برعرض و ناموس و هستی شان بی حرمتی و توهین صورت نگیرد.»

این یک حقیقت انکار ناپزیر است که تجاوز به ناموس و غارت مال و قتل جان مردم غیر پشتون از زمان احمد شاه تا به امروز به یک فرهنگ تبدیل شده است. همه از جنایات ناقلین قبایل در شمال افغانستان آگاهی دارند. از میان ده ها جنایات محمد گل خان مومند و دیگر جنایت کاران قبیله می توان از ناقلین اسحق زایی ها به عنوان مثال نام برد. جنایات کمالدین اسحق زایی را که دهقنان ازبک سرپل را زنده زنده درخرمن آتش سوخته بود هرگر دولت قبیله سالار به پای میز عدالت نکشید.

در تازه ترین موارد تجاوز و غارت و اشغال خانه و کاشانه و علفچر های مردم بهسود توسط کوچی های مسلح در تحت حمایت دولت کرزی و یا کشتار و قتل عام مردم جوزجان توسط جمعه خان همدرو والی جوزجان را می توان نام برد که دولت کرزی بخاطر تعلق آنها به قبایل، مجازات نه نموده و در عوض مکافات و امتیازات می دهد.
در حال حاضر کرزی و دیگر میراث خوران احمد شاه نه تنها قانون اساسی افغانستان را دست کاری کردند و حتا در تطبیق همین قوانین دست کاری شده خود شان نه احترام قایل اند و نه خود را مجبور به تطبیق آن می بینند. زیرا سنگ بنای قانون جنگل و بی عدالتی را احمد شاه گذاشته بود که در ٢٦٠ سال گذشته توسط میراث خوران وی بحیث یک سنت حاکم تبدیل شده است.
بسیاری قبیله سالاران مانند سیستانی تا هنوز هم در خواب٢٦٠ سال گذشته غرق هستند. وی حتا با گستاخی در مقاله اخیرش اخطار میدهد که باید به احمد شاه احترام بگذارید در غیر آن پشتونها "سخت ناراحت خواهند شد"
"افغانها باور دارند که احمدشاه بابا، يکى از شخصيت هاى بزرگ و نيکنام سياسى کشور ما است و در تاريخ افغانستان معاصر، مقام ارجمندى دارد. و سخت ناراحت خواهند شد اگر بدانند که کسى او را تخريب يا تحقير کرده و به چشم کم به او ديده است.
پس احمد شاه بابا را بايد احترام گذاشت، و از او به خاطر خدمات مهم سياسی اش سپاسگزار بود و به فرزندان وطن درس سپاسگزاری از مردان بزرگ و شخصيت های ملی را آموخت ."
سیستانی واژه افغانها را که هدفش پشتون است، بکار میبرد.واقعاً پشتونها نه تنها از بی احترامی و حتا نقد بر هیچ فرد قبیله شان از شاه شجاع درانی گرفته تا احمد شاه درانی و از گلبدین خروتی گرفته تا ملا عمر غلجایی را تحمل نمی توانند. به بیان دیگر پشتونها یگانه مردمی در جهان هستند که میان وطنپرست و وطنفروش، جنایت کار و شریف قبیله خویش تفاوت قایل نیستد. هرکی پشتون است ولو هر قدر بدنام و جنایتکار و خاین و وطنفرو ش هم باشد در زیر سایه پشتونولی فرزند پُر افتخار قبیله شناخته میشوند.
اولاده احمد شاه تمام ارزشها و افتخارات تاریخی، فرهنگی و شخصیت های تاریخ ساز و هویت ساز ما که سراسر تاریخ پنج هزار ساله ما سر شار است و شهرت جهانی دارند مانند مولوی، ابن سینا، رودکی، فردوسی، سنایی... و یا شیر مردان و قهرمانان تاریخ ما نظیر ابو مسلم خراسانی، یعقوی لیث صفار و صد ها تن دیگر را از حوزه فرهنگ و هویت ما بیرون کشیده به همسایگان ما فروخته اند. ولی بد نام ترین و وطنفروش ترین افراد قبیله خویش را بنام بابا، نیکه، انا و غیره برای ما معرفی مینمایند. ازینرو هیچ نوع ارزش و منافع مشترک میان اولاده احمد شاه و اقوام غیر پشتون وجود ندارد که بتوان در یک سر زمین مشترک دولت- ملت را ساخت. از همین جهت است که هر قانون تحمیلی قبیله نه تنها در دل و دماغ مردم ما چنگ نمی زند ، بل روزتاروز واکنشهای آگاهانه اجتماعی ملی و مذهبی ازجمله نفرت، خصومت و مبارزهء ملی علیه امتیازطلبی قبیلوی شدت میگیرد.
اولاده احمد شاه ملتانی امروز بیش از هر وقت دیگر در بحران هویت و وحشت زندگی میکنند. هیروئین فروشی، تروریسم، ناموس ستیزی، قاچاق، آدم ربایی و صد ها جنایات بشری به حرفه شان مبدل شده است. آیا میتوان با تولیدهیروئین ، دهشت افگنی، آدم ربایی،قاچاق دولت ساخت؟
سیستانی فاشیست! احمد شاه ملتانی نه تنها مورد احترام ما نخواهد بود، بلکه بزرگترین جنگسالار و جنایتکار تاریخی و قاتل میلیونها هندو و مسلمان و هم چنان اولاد های ناخلف وی مورد نفرت تاریخ و فرهنگ ما قرار خواهند داشت. ازینرو احمد شاه نه تنها ارزش احترام را ندارد، و هیچ نیروی قادر نخواهد بودکه بیش ازین قاتلین مردم ما را بر ما بحیث بابای ما تحمیل نمایند.
توصیه به اولاده احمد شاه
اولاده وحشی ، بی فرهنگ و و بی هویت احمد شاه که امروز غرق در وحشت و مزدوری بدست شریر ترین قدرتهای استعماری عصر هستند، فکر میکنند می توانند با وحشت افگنی، گروگان گیری، قاچاق مواد مخدر، فرهنگ ستیزی صرف در پنای تروریسم جهانی و ابرقدرت های منطقوی و جهانی خود را از بحران هویت و زوال نجات خواهند داد و آرمانهای بابای جنگ سالار کبیر خویش احمد شاه درانی- ملتانی را تحقق خواهند بخشید. اما بد بختی اولاده احمد شاه از بیسواد گرفته تا باسواد از سیاست پوه گرفته تا اکادمیسین در این است که آنها واقعیت های سده بیست و یکم را با عینک سده هژدهم که احمد شاه ملتانی زندگی میکرد نگاه میکنند و فکر میکنند در سایه میراث های نامیمون بابا های خویش از بابا احمد شاه تا ظاهر شاه به رستگاری میرسند.
واقعیت اینست که نه احمد شاه ملتانی و نه ظاهر شاه دیره دونی می توانند اولاده وحشی و و بی هویت خویش را از بحران هویت و زوال نجات دهند. یگانه چیزیکه اولاده آنها را از بی هویتی نجات داده می تواند تغییر ارزشهای بدوی قبیلوی ، بر آمدن از لاک های قبیلوی و ترک فرهنگ جنگسالاری، خشونت، قاچاق بری، گروگانگیری و ترک سنت شاه شجاعی یعنی دعوت قوت های خارجی برای تحکیم حاکمیت ننگین شان است. به عبارت دیگر راه نجات اولاه احمد شاه تغییر ارزشهای عشیروی بدوی و بجای آن رو آوردن به فرهنگ همزیستی، انسانیت، عدالت و دموکراسی همراه با کاروان تمدن بشری است.

مردم آزاده، سرفراز و بافرهنگ افغانستان ! دشمن تاریخی و مسبب سیاه روزی هایت و ابزار دست استعمار کلاسیک و نوین را یعنی بزرگترین جنایت کار و جنگ سالار کبیر احمد شاه درانی و اولاده ناخلف و خاک فروش وی را خوب بشناس . وی و اولاده ناخلفش ارزش احترام و بابا گفتن را ندارند. احمدشاه و ظاهر شاه بابا هایی قبایل وحشی و یهودی های فراری هست نه بابا های ما آریاییهای متمدن، خراسانی های آزاده و شهروندان افغانستان نوین و مقاومت گران تاریخ ساز.
افغانستانی ها به آن فرزندان آزاده وتاریخ ساز خویش افتخار میکنند که در دشوار ترین لحظات تاریخ سرزمین نیا کان شان میگفتند« تا به اندازه یک کلاه برای نجات وطنم جا ی داشته باشم، هرگز دست از مقاومت» در برابر خاک فروشان و لشکر سیاه آی اس آی نخواهم کشید. پس افغانستانی آزاده اگر مقاومت سر فرازانه، جسورانه و تاریخ سازانه فرزندان تو که سر انجام در راه نجات وطن خود را قربان کردند، نمی بود، اولاده ناخلف احمد شاه درانی-ملتانی خاک مقدس ما را دست بسته به آی اس آی و تروریسم بین المللی فروخته بودند. به حق تاریخ سازان واقعی شما هستید و شما سزاوار احترام نه تنها در افغانستان بل در سطح جهان هستید.
اما امروز باری دیگر اولاده مزدور احمد شاه ملتانی دست از سرت بر نداشته اند و هنوز مشغول توطئه، امتیاز طلبی و مزدوری به دشمنانت هستند. امروزباری دیگر به پا برخیز از سرزمینت ،هویت و غرورت مثل گذشته دفاع کن و از نبرد شیرمردان و قهرمانانت بیاموز!

ننگ بر احمد شاه ملتانی تمدن بر انداز و اولاده بی هویت و وطنفروش وی!


۲ نظر:

Unknown گفت...

برادر کوته فکر بسیار رنج بردم که
چند سطر مقاله حمقانه تو ره
خواندم کوشش کن اول خود ره بشناسی
تاریخ ره بفهمی در این صورت احمق شده هیچ وقت از تاریخ افغانستان بزرگ برداشت احمقانه نم نی
زنده باد نام و نشان فاتح بزرگ حضرت احمدشا ابدالی(رحمت اله علیه) ذ

Unknown گفت...

برادر کوته فکر بسیار رنج بردم که
چند سطر مقاله حمقانه تو ره
خواندم کوشش کن اول خود ره بشناسی
تاریخ ره بفهمی در این صورت احمق شده هیچ وقت از تاریخ افغانستان بزرگ برداشت احمقانه نم نی
زنده باد نام و نشان فاتح بزرگ حضرت احمدشا ابدالی(رحمت اله علیه) ذ