برگرفته شده از: سایت فراتر از مرزها
اسماعیل اکبردربوتۀ نقد
تاریخ همچو پنجـۀ نقاش چـیره دسـت تصـویرصـادقانه ای ازما کشیـد نی ا سـت
گــربد بودیم بد بکشـد گرکه نیک نیک ازچــهره هـا نقـاب تظـا هـرزدودنی اسـت
...
درسایت پیام وطن به نبشته ای ازآقای اسماعیل اکبرزیرسرخط« چپ اندیشان دربوتۀ نقد » برخورده وسراپا آنرا مرورنمودم. هرچند
ازمحتوای این نبشتۀ پراکنده سردرنیاوردم، که منظورنویسنده ازین مقاله چیست وچه رازناگفتۀ را که تا هنوزازذهن وبرداشت روشنفکران کشورمان پیرامون سیرحرکت جنبش چپ درافغانستان پنهان مانده؛ میخواهد ابرازنماید. ویا با نصایح فیلسوفانۀ شان خواستند راه نامکشوف گذاربه مد ینۀ فاضلۀ بیمارگونۀ خویش را کشف وپیش روی روشنفکران ازگونۀ مرموزخود، هموارنماید.
اینکه جنبش چپ افغانستان ودرکلیت هم چپ وهم راست، چه مسیرپرخم وپیچی را پیموده ودراین راه مسبب چه فاجعه های هولناک ودلخراشی گردیده اند؛ برهیچ اهل خرد وبینش سیاسی پنهان نمانده وروشنترازروشنی خورشید است. اما آنچه را که من میخواهم دراینجا خدمت بینشوران عزیزی که دایما زهرتلخ روشهای مالیا خولی روشنفکرنمایانی ازراه ورسم اسماعیل اکبررا خورده وهمیشه قربانی ژیستهای ریاکارانۀ افراد ابن الوقتی ازین دست گردیده اند، بیان نمایم؛ معرفی این موجود مزوری است، که تمام عمرخودرا صرف ریاکاری نموده وبا حرکات دروغین قلندرمآ بانه ای که آنهم برخاسته ازتربیت خیمه نشینی روستایی دارای عنصرفطری قبیلوی آنست، خاک برچشم پیرامونیان خود پاشیده وهرازگاهی که حرف رسالت روشنفکری وگذاربه یک تفاهم علمی- سیاسی به میان می آید، سماروق وارسبزگردیده با حرفهای ظاهراً فریبندۀ خویش تلاش ورزیده تا دردرون مجامعی که ازروی خیراندیشی میخواهند مسئولیتی را به انجام برسانند، راه پیدا نماید وزهرشوم نفاق افکنی خویش را بپاشد.
آقای اکبرخیلی با وقاهت وپررویی دیگران را به موعظه میکشد وجای جایی ازاندرزهای سودمند(؟!) خویش که جنبش چپ ازسربی مسئولیتی به آن توجه نه نموده ونتیجۀ تلخش را چشیده است، یاد آوری مینماید وگاهی هم خودرا تا سطح جامع الکمالات ومسئول کل ارتقا بخشیده وآگاهی های اطلاعاتی خودرا ازمراکزجهنمی واززبان دیگران بررخ روشنفکرجفا دیدۀ جامعۀ ما میکشد. اگرمن جای آن میبودم وذره ای غرورانسانی واخلاق شرقی که برمشروعیت آن خودش تآکید میورزد، میداشتم نه تنها درمجامع علمی، سیاسی وروشنفکری چهره نمایی نمیکردم، که گوشۀ عزلت گزیده خودم را ازچشم خلق الله پنهان مینمودم. ولی ناگزیری های ناشی ازتعهدات استخباراتی سبب میگردد، که انسان چهره بدل نموده وموریانه واربه درون محافل روشنگری بخزد.
آقای اکبریاد آوری نه نمود، که دراین مسیرپرازابهام واشتباه و گاهی هم خیانت ورزی، چه نقشی داشته وبه خون چقدرانسانهای پاک، وطن پرست وعاشقان راه ورسم آزادی وآزادگی وضونموده وعامل چه حوادث هولناکی بوده است؟
آقای اکبربه دهۀ دمکراسی میپردازد وتحلیل خویش را ازسال 1343 وتأسیس حزب دمکراتیک خلق وبعداً انشعاب آن به سه گروه دیگرتحت رهبری نورمحمد ترکی، ببرک کارمل ومحمد طاهربدخشی می آغازد وبعداً سلسلۀ بحث را به جریانات دیگری مانند پیروان ترند چین، ملی گرایان(ازدید آقای اکبر)، مساواتیها، کودتای ثوروزندانی شدن خودش وهمچنان جریانات اسلامی وبویژه یادی ازروشنفکران معتقد مسلمان زندانی درپلچرخی کشانیده وهمینگونه پیروزی مجاهدین ودرفرجام بازهم روی زمینه های تشکل روشنفکران ونقش آنها درجامعۀ افغانستان تأمل مینماید.
اما، ازخود وکارنامه های خود کمتریاد آوری نموده، فقط به اندرزهای حکیمانۀ خویش بسنده میکند. من دراینجا نمیخواهم روی کارنامه های دیگران واینکه چه نقشی را ازخود بجای گذاشتند، بحث نمایم. چون اکثریت گردانندگان ورهبران این جریانات زنده اند وخود بهترمیتوانند ازکارنامه وشاهکاریهای خود یاد آوری نمایند. ازجانب دیگردراینجا مجال آن نخواهد بود، که من روی نقاط ضعف ومثبت آنها بپیچم. آنچه را که دراین توضیح میخواهم خدمت روشنفکران وآگاهان سیاسی کشورخود بیان کنم، فقط معرفی کارنامه ها وشاهکاریهایی است، که این واعظ ریاکارباردیگردرچهرۀ دیگری وآنهم ازموضع یک مصلح بیان میدارد.
آقای اسماعیل اکبربرای نخستین باردرسالهای 1349 خورشیدی به جریان " محفل انتظار" به رهبری محمد طاهربدحشی، درمکتب حربیه (حربی شونحی) پیوسته ودرسال 1351 مادامیکه یک عده ازروشنفکران وابسته به این محفل: عبد الحفیظ آهنگرپورپنجشیری، حسام الدین رحمانقل تخاری، محیب الله بدخشی و... درتحت تأثیراندیشه های ارنستو چه گوارا رهبرانقلابی وآرمان گرای امریکای لاتین، مکتب حربیه را ترک نموده رهسپارکارتوده ی وانقلابی درمیان مردم میشوند، او نیزصنف یازدهم مکتب را ترک نموده همراه با اشخاص نامبرده راهی دیارتوده ها میشود.
اکبربا پشت کاری که درمطالعه وفراگیری دانش داشت، همراه با وجاهت حرفوی بودن وگذشت ازمنافع خودی وپیشگام شدن درقبول مخاطرات، ازشهرت خوبی درمیان محفل برخوردارگردیده وبه سرعت به قدمه های بالای تشکیلاتی رشد نمود.( گذشت زمان نشان داد، که این تلاشها دستوری ودرتبانی با مراکزاستخباراتی بوده است که درجای خود تذکارخواهد یافت ).
اکبردرسال 1353 خورشیدی زیرپوشش کاردرمیان کارگران فابریکۀ نفت وگازشبرغان با مشاورین ازبک زبان شوروی رابط برقرارنموده ازین طریق به شبکۀ سری ک. گی.ب درافغانستان می پیوندد. وازینجاست که مأ موریت او درضربه زدن به جریان "محفل انتظار" وجریانات دیگرضد شوروی بخصوص جریانات مائویستی سنگین ترمیشود. چون به همه آگاهان سیاسی که به موضوع ازدید پژوهشی وانتقادی مینگرند، مبرهن است، که " محفل انتظار" علی الرغم تبلیغات مخالفین این گروه، بیشترازهمه مایۀ نگرانی روسها بخاطرحساسیتهای تأثیرگذاری درمیان جمهوریهای آسیای میانه بود. نفوذ ویژۀ پیروان این گروه درارتش( نیروهای هوایی وزرهی )، که برای مشاورین نظامی روسی نیک معلوم بود ازیک جانب وازجانب دیگرقیام مسلحانۀ بیستم جوزای سال 1354 خورشیدی به رهبری مولا نا باعث فرد شمارۀ دوم"محفل انتظار" درولسوالی دروازبدخشان آنهم درهمسایگی تاجیکستان شوروی بیشترازپیش مایۀ درد سرروسها گردیده، توجه بیشترروسها را به این گروه معطوف داشته، سبب گردید تا آنها ازطرق مختلف( داخلی وخارجی ) درجهت وارد نمودن ضربۀ کاری وارد عمل شوند.
قیام مسلحانۀ دروازسبب گردید، که رهبران دست اول " محفل انتظار" به شمول رهبر محفل محد طاهربدخشی رهسپارزندان گردیدند. برخورد اندیشه ها وبازنگری پیرامون قیام مسلحانۀ درواز، اختلافات شدیدی را درمیان رهبران دست دوم بمیان آورد. برخی، قیام را عمل شتاب زده ارزیابی نموده با استدلالهای شفاهی با آن مخالفت میورزیدند وعدۀ دیگری بویژه عناصرحرفوی ومخفی گروه آنرا یک امتیازومنحصربه خود درمیان گروه های جانبدارمبارزۀ مسلحانه پنداشته، نه تنها ازآن با جدیت پشتیبانی مینمودند، که درپی تدارک وتداوم بی وقفۀ مبارزۀ مسلحانه بودند. گروه طرفدارتداوم مبارزۀ مسلحانه تلاش ورزیدند تا برای سروسامان بخشیدن وانسجام محفل وتعین رهبری وخط مشی جدید کنفرانسی را تدارک نمایند، که درنتیجه دربیستم عقرب سال 1355 خورشیدی، موفق گردیدند، که کنفرانس دوروزه ای را درولایت تخاربرگزارنمایند، که درتاریخ وجودی محفل انتظارمهمترین کنفرانس محسوب میگردد. ودرنتیجۀ این کنفرانس بود، که آقای اسماعیل اکبربرای نخستین باربه عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی محفل راه یافت.
ادامه دارد.
اینکه جنبش چپ افغانستان ودرکلیت هم چپ وهم راست، چه مسیرپرخم وپیچی را پیموده ودراین راه مسبب چه فاجعه های هولناک ودلخراشی گردیده اند؛ برهیچ اهل خرد وبینش سیاسی پنهان نمانده وروشنترازروشنی خورشید است. اما آنچه را که من میخواهم دراینجا خدمت بینشوران عزیزی که دایما زهرتلخ روشهای مالیا خولی روشنفکرنمایانی ازراه ورسم اسماعیل اکبررا خورده وهمیشه قربانی ژیستهای ریاکارانۀ افراد ابن الوقتی ازین دست گردیده اند، بیان نمایم؛ معرفی این موجود مزوری است، که تمام عمرخودرا صرف ریاکاری نموده وبا حرکات دروغین قلندرمآ بانه ای که آنهم برخاسته ازتربیت خیمه نشینی روستایی دارای عنصرفطری قبیلوی آنست، خاک برچشم پیرامونیان خود پاشیده وهرازگاهی که حرف رسالت روشنفکری وگذاربه یک تفاهم علمی- سیاسی به میان می آید، سماروق وارسبزگردیده با حرفهای ظاهراً فریبندۀ خویش تلاش ورزیده تا دردرون مجامعی که ازروی خیراندیشی میخواهند مسئولیتی را به انجام برسانند، راه پیدا نماید وزهرشوم نفاق افکنی خویش را بپاشد.
آقای اکبرخیلی با وقاهت وپررویی دیگران را به موعظه میکشد وجای جایی ازاندرزهای سودمند(؟!) خویش که جنبش چپ ازسربی مسئولیتی به آن توجه نه نموده ونتیجۀ تلخش را چشیده است، یاد آوری مینماید وگاهی هم خودرا تا سطح جامع الکمالات ومسئول کل ارتقا بخشیده وآگاهی های اطلاعاتی خودرا ازمراکزجهنمی واززبان دیگران بررخ روشنفکرجفا دیدۀ جامعۀ ما میکشد. اگرمن جای آن میبودم وذره ای غرورانسانی واخلاق شرقی که برمشروعیت آن خودش تآکید میورزد، میداشتم نه تنها درمجامع علمی، سیاسی وروشنفکری چهره نمایی نمیکردم، که گوشۀ عزلت گزیده خودم را ازچشم خلق الله پنهان مینمودم. ولی ناگزیری های ناشی ازتعهدات استخباراتی سبب میگردد، که انسان چهره بدل نموده وموریانه واربه درون محافل روشنگری بخزد.
آقای اکبریاد آوری نه نمود، که دراین مسیرپرازابهام واشتباه و گاهی هم خیانت ورزی، چه نقشی داشته وبه خون چقدرانسانهای پاک، وطن پرست وعاشقان راه ورسم آزادی وآزادگی وضونموده وعامل چه حوادث هولناکی بوده است؟
آقای اکبربه دهۀ دمکراسی میپردازد وتحلیل خویش را ازسال 1343 وتأسیس حزب دمکراتیک خلق وبعداً انشعاب آن به سه گروه دیگرتحت رهبری نورمحمد ترکی، ببرک کارمل ومحمد طاهربدخشی می آغازد وبعداً سلسلۀ بحث را به جریانات دیگری مانند پیروان ترند چین، ملی گرایان(ازدید آقای اکبر)، مساواتیها، کودتای ثوروزندانی شدن خودش وهمچنان جریانات اسلامی وبویژه یادی ازروشنفکران معتقد مسلمان زندانی درپلچرخی کشانیده وهمینگونه پیروزی مجاهدین ودرفرجام بازهم روی زمینه های تشکل روشنفکران ونقش آنها درجامعۀ افغانستان تأمل مینماید.
اما، ازخود وکارنامه های خود کمتریاد آوری نموده، فقط به اندرزهای حکیمانۀ خویش بسنده میکند. من دراینجا نمیخواهم روی کارنامه های دیگران واینکه چه نقشی را ازخود بجای گذاشتند، بحث نمایم. چون اکثریت گردانندگان ورهبران این جریانات زنده اند وخود بهترمیتوانند ازکارنامه وشاهکاریهای خود یاد آوری نمایند. ازجانب دیگردراینجا مجال آن نخواهد بود، که من روی نقاط ضعف ومثبت آنها بپیچم. آنچه را که دراین توضیح میخواهم خدمت روشنفکران وآگاهان سیاسی کشورخود بیان کنم، فقط معرفی کارنامه ها وشاهکاریهایی است، که این واعظ ریاکارباردیگردرچهرۀ دیگری وآنهم ازموضع یک مصلح بیان میدارد.
آقای اسماعیل اکبربرای نخستین باردرسالهای 1349 خورشیدی به جریان " محفل انتظار" به رهبری محمد طاهربدحشی، درمکتب حربیه (حربی شونحی) پیوسته ودرسال 1351 مادامیکه یک عده ازروشنفکران وابسته به این محفل: عبد الحفیظ آهنگرپورپنجشیری، حسام الدین رحمانقل تخاری، محیب الله بدخشی و... درتحت تأثیراندیشه های ارنستو چه گوارا رهبرانقلابی وآرمان گرای امریکای لاتین، مکتب حربیه را ترک نموده رهسپارکارتوده ی وانقلابی درمیان مردم میشوند، او نیزصنف یازدهم مکتب را ترک نموده همراه با اشخاص نامبرده راهی دیارتوده ها میشود.
اکبربا پشت کاری که درمطالعه وفراگیری دانش داشت، همراه با وجاهت حرفوی بودن وگذشت ازمنافع خودی وپیشگام شدن درقبول مخاطرات، ازشهرت خوبی درمیان محفل برخوردارگردیده وبه سرعت به قدمه های بالای تشکیلاتی رشد نمود.( گذشت زمان نشان داد، که این تلاشها دستوری ودرتبانی با مراکزاستخباراتی بوده است که درجای خود تذکارخواهد یافت ).
اکبردرسال 1353 خورشیدی زیرپوشش کاردرمیان کارگران فابریکۀ نفت وگازشبرغان با مشاورین ازبک زبان شوروی رابط برقرارنموده ازین طریق به شبکۀ سری ک. گی.ب درافغانستان می پیوندد. وازینجاست که مأ موریت او درضربه زدن به جریان "محفل انتظار" وجریانات دیگرضد شوروی بخصوص جریانات مائویستی سنگین ترمیشود. چون به همه آگاهان سیاسی که به موضوع ازدید پژوهشی وانتقادی مینگرند، مبرهن است، که " محفل انتظار" علی الرغم تبلیغات مخالفین این گروه، بیشترازهمه مایۀ نگرانی روسها بخاطرحساسیتهای تأثیرگذاری درمیان جمهوریهای آسیای میانه بود. نفوذ ویژۀ پیروان این گروه درارتش( نیروهای هوایی وزرهی )، که برای مشاورین نظامی روسی نیک معلوم بود ازیک جانب وازجانب دیگرقیام مسلحانۀ بیستم جوزای سال 1354 خورشیدی به رهبری مولا نا باعث فرد شمارۀ دوم"محفل انتظار" درولسوالی دروازبدخشان آنهم درهمسایگی تاجیکستان شوروی بیشترازپیش مایۀ درد سرروسها گردیده، توجه بیشترروسها را به این گروه معطوف داشته، سبب گردید تا آنها ازطرق مختلف( داخلی وخارجی ) درجهت وارد نمودن ضربۀ کاری وارد عمل شوند.
قیام مسلحانۀ دروازسبب گردید، که رهبران دست اول " محفل انتظار" به شمول رهبر محفل محد طاهربدخشی رهسپارزندان گردیدند. برخورد اندیشه ها وبازنگری پیرامون قیام مسلحانۀ درواز، اختلافات شدیدی را درمیان رهبران دست دوم بمیان آورد. برخی، قیام را عمل شتاب زده ارزیابی نموده با استدلالهای شفاهی با آن مخالفت میورزیدند وعدۀ دیگری بویژه عناصرحرفوی ومخفی گروه آنرا یک امتیازومنحصربه خود درمیان گروه های جانبدارمبارزۀ مسلحانه پنداشته، نه تنها ازآن با جدیت پشتیبانی مینمودند، که درپی تدارک وتداوم بی وقفۀ مبارزۀ مسلحانه بودند. گروه طرفدارتداوم مبارزۀ مسلحانه تلاش ورزیدند تا برای سروسامان بخشیدن وانسجام محفل وتعین رهبری وخط مشی جدید کنفرانسی را تدارک نمایند، که درنتیجه دربیستم عقرب سال 1355 خورشیدی، موفق گردیدند، که کنفرانس دوروزه ای را درولایت تخاربرگزارنمایند، که درتاریخ وجودی محفل انتظارمهمترین کنفرانس محسوب میگردد. ودرنتیجۀ این کنفرانس بود، که آقای اسماعیل اکبربرای نخستین باربه عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی محفل راه یافت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر