ح. آذری
ادامۀ مطلب
" محمد اسماعیل اکبردربوتۀ نقد"
نقش اسماعیلاکبرازکنفرانس 20 عقرب 1355 تا قیام مسلحانۀ سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان (سفزا) در26اسد سال 1357 درولایت بدخشان وتخاربه رهبری خودش.
آنچه که درمشرب " محفل انتظار" برای نویسندۀ این خامه درخوراهمیت بوده وامروزمبرمیت آن بیشترازپیش متبارزگردیده است، درجنب داعیۀ حمایت ازبرابری حقوق ملی وشهروندی، عدم گزینش نگرش تک ساحتی درزمینۀ آموزش وفراگیری دانش علمی ازهرطیف فکری وموضعگیری های ملی وبین المللی است. زیرا انسانهای تک نگر، درچنبرۀ تنگ آموزشهای متحجرباقی مانده، هرگزقادربه دریافت حقیقت راستین- که منحصربه نگرش خاصی نبوده- نمیباشند. دراین محفل اصول معین فکری وشیوۀ خاص آموزش، خلاف جریانات چپ وراست دیگر، رایج وحاکم نبود. وابسته گان محفل انتظارحق داشتند، که نظرات واندیشه های رایج دینی وغیردینی آن روزگاررا بدون تعصب بخوانند ودرحد بلوغ فکری وقدرت دریافت خویش مورد سنجش وارزیابی قراردهند.
این گونه موضع گیریها هرچند برای بروزاستعداد های خوابیده وظهورچهره های علمی وفرهیختۀ فرهنگی وروشنفکری امری است مهم وضروری. اما برای جریانات سیاسی- تشکیلاتی، درعدم موجودیت اصولی که محورهای عمدۀ سیاسی- عقیدتی را نشانه رفته باشد، یقیناً مشکیل زا بوده ودربسا موارد سبب بروزاختلافات سیاسی وعقیدتی گردیده، انشعابات پیهمی را دربرداشته است ومحفل انتظاریکی ازنمونه های بارزی است که درنتیجۀ رشد اندیشه های سیاسی- عقیدتی نا همگون، این تجربۀ تلخ را به آزمون گرفت.
شکل گیری اندیشه های سیاسی- عقیدتی وفلسفی گوناگون آنهم درنبود یک رهبری منسجم وتشکیلات گستردۀ سیاسی، ازجملۀ مهمترین موارد زمینه سازاختلافات درون سازمانی دربرهۀ خاص زمانی ناشی ازبحران قیام مسلحانۀ 1354 دروازبود، که راه را برای تشبث عناصروعوامل بیگانۀ درکمین نشسته، درجهت تشدید وتعمیق اختلافات داخلی هموارساخت.
کنفرانس بیستم عقرب 1355 درنبود رهبران دست اول "محفل انتظار" (محمد طاهربدخشی، مولانا بحرالدین باعث، عبد الحفیظ آهنگرپور، دولت محمد حکیم شفق، محمد اسحق کاوه ومحمد بشیربغلانی، که درزندان دهمزنگ زندانی بودند) تدویریافته، مهمترین محورهای که مورد بحث قرارگرفته بود عبارتند از:
کاردرراستای تأمین وحدت سیاسی- عقیدتی، برنامۀ منظم تربیت کادرهای سیاسی درمرکزوکادرهای نظامی برای پیگیری مبارزات پارتیزانی درروستاها ومناطق سوق الجیشی، ترک وظایف دولتی ومخفی شدن رهبران بطورکل، تأکید مجدد برموضعگیری مستقل سیاسی- عقیدتی. یکی از موضوعات بحث انگیزدیگری که مشاجرات جدی را درپی داشت، این بود که درادبیات مورد استفادۀ سازمانی، سازمان سیاسی- نظامی گفته شود یا نظامی- سیاسی. دراین کنفرانس هرچند رهبران زندانی ازجمله محمد طاهربدخشی بحیث منشی عمومی ومولانا باعث منشی اول وافراد دیگردرهیئت اجرائیه برگزیده شدند. اما دربیرون عمدتاً افراد حرفوی ومخفی دررأس رهبری قرارگرفتند. دراین کنفرانس قربان محمد پساکوهی فرد شماره سوم محفل انتظارویکی ازپیشگامان بخش مخفی وحرفوی بحیث سرپرست سازمان برگزیده شد.
برگزیدن پساکوهی بحیث سرپرست، ظهورالله ظهوری ومحمد رفیع خوست فرنگی ازبنیان گذاران محفل انتظاردرسمتهای عل البدل کمیتۀ مرکزی وفیصلۀ مخفی شدن رهبران، بیش ازپیش مایۀ نگرانی محافظه کران داخل سازمان گردیده، آنها نیزدرپی کارشکنی وتشدید اختلافات برآمده، با پخش یک اعلامیۀ جعلی ازنام رهبری سازمان وتعین مجازات اخراج شش ماهه، یک ماهه وبیست روزه برای پساکوهی، انجینرحسن واسماعیل اکبرازجمله موارد مهم دیگری بود، که روند اختلافات وبحران درون سازمانی را دربسترجدایی هموارترساخت.
بعد ازپخش اعلامیۀ متذکره موضع گیریها مشخص گردیده، هردو جناح درمسیرجذب افراد مورد باور خود دست بکارگردیدند. درچنین وضعیت متشنج شدۀ درون سازمانی بود، که محمد طاهربدخشی، محمد اسحق کاوه ومحمد بشیربغلانی اززندان دهمزنگ رها گردیده وافراد دیگربه زندانهای ابد، طویل المدت محکوم گردیدند. برائت افراد سه گانه اززندان ومحکوم گردیدن دیگران به زندانهای طولانی مدت، مهمل دیگری گردید، که افراد درکمین نشسته، ازجمله اسماعیل اکبرازآن استفادۀ اعظمی نموده توانست که شخصیت ومحبوبیت بدخشی را بعنوان رهبرزیرسوال قرارداده، کاوه وبغلانی را بحیث چهره های مشکوک درذهن دیگران بکوبد.
بعد ازرهایی بدخشی اززندان، هردوجناح درگیربرای توجیه مشروعیت موضع خودی نزد اومراجعه نموده ابرازنظرمینمودند. هرچند بدخشی درابتدا ی رهایی اززندان برای رهروان خویش اعلام نمود که تا شش ماه حق هیچگونه مداخله درامورسازمانی برای خودم نمیدهم. اما فشارجناحین سبب گردید که دست بیطرفی برداشته درجهت حل اختلافات سازمانی اقدام نماید. اولین اقدام بدخشی تدویریک کنفرانس انتصابی درماه سرطان 1356 خورشیدی زیرنام" کنفرانس اقناعی" بود. دراین کنفرانس که بعد ازانشعاب سازمان بد وبخش، مشروعیت کسب نموده وجانشین کنفرانس انتخابی تخاراعلام گردید؛ عمدتاً کسانی دعوت گردیده بودند، که طرف دعوای جناح تند روبوده وازابتدای تدویرآن آنها به شکلی ازاشکال آنرا رد مینمودند. مرگ نا بهنگام قربان محمد پساکوهی بعد ازعملیات بینی وزرق پنسیلین دراوایل سنبلۀ 1356 که درانتخاب ومعرفی دکتورمعالج آن آقای بغلانی نقش داشت، شک وتردید های دیگری برانگیخته، انشعاب را به یک امرقطعی ودرمان ناپذیرمبدل نمود. بعد ازمرگ پساکوهی بود، که آقای اکبردررأس جناح مخالف وتند رو قرارگرفته بعد ازمشاجرات تند وپرخاشگرانه وحتاکی همدیگر، در15 سنبلۀ سال 1356 " محفل انتظار" بعد ازیک دهه حضورفعال درصحنۀ سیاسی کشور، بدو بخش منشعب گردید. ناگفته نباید گذاشت که بعد ازانشعاب، رایزنیهای زیادی درجهت وحدت مجدد صورت گرفت، که ازجمله تلاشهای دانشجویان کابل درخوریاد آوری میباشد. ایشان با مراجعه به اسماعیل اکبرخواستند که زمینۀ گفتگوی مستقیم با جناح مخالف به رهبری بدخشی را فراهم نمایند. اکبریک فهرست 22 ماده یی را بدست آنها داد وگفت بادرنظرداشت این مواد حاضرم که مستقیم گفتگونمایم. وقتی مطالب پیشکش شده خدمت بدخشی ارایه گردید با خشنودی پذیرفته وعده داد، که نتیجه را به روزچهارشنبه برایتان ابلاغ میکنم. وقتی روزچهارشنبه هیچگونه اطلاعی به میانجیان نرسید، یکی ازآن جمع گفت فردا روزپنجشنبه درمحل تعین شده حاضرباشید تا پیام بدخشی را برایتان بیاورم. روزموعود فرارسید وقاصد به محل با چهرۀ گرفته وناراحت حاضرگردیده گفت: بدخشی خیلی ناراحت بود وگفت کارازکارگذشته این طرف حاضرنیستند که با روحیۀ موادات فرستاده شده ازجانب اکبررودررو صحبت نمایند وآنچه را که درنشست جمعی ما صورت گرفت وبمن نتیجه را دادند دراین یادداشت تذکرگردیده است. حامل پیام ازکیسۀ خویش یادداشتی را بیرون نموده به اکبرارایه داد، که دارای این محتوا بود:
1- ما اکبررا به صفت یک فرد عادی وعاری ازهرگونه مسئولیت تشکیلاتی میشناسیم.
2- درنامۀ فرستادۀ شما هشت بارکلمۀ ما بکاررفته است. این ما کیانند؟
3- ما کنفرانس تخاروفیصله های آنرا به رسمیت نمیشناسیم واکبربا قبول روحیۀ کنفرانس سرطان وبحیث یک عنصرعادی با ما حق دارد صحبت کند.
اسماعیل اکبرکه بمثابۀ یک چهرۀ قابل توجه دررأس جناح مخالف بدخشی قرارداشت، با استفاده اززندانی بودن مولانا باعث، خودرا ادامه دهندۀ راه باعث اعلام نموده درپی تحکیم مواضع خویش برآمد. همینگونه برخی ازعوامل مشکوک ونفوذی دیگرروسها، دوربدخشی حلقه زدند، تابادست بازتری درمسیرتعین شده درهردو جناح دست به کارشوند.( البته عوامل نفوذی روسها درجناح شهید بدخشی نیزدرجای خود معرفی خواهند شد).
اکبربا استفاده ازحالت روانی افرادی که ازبی برنامگی ونداشتن خط مشخص سیاسی رنج میبردند، درپی تهیۀ شعارها وبرنامۀ مشخص شد. اوبا نویشتن " مشخصات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی جامعۀ افغانستان " که عمدتاً برگرفته شده ازتاریخ غباربود، سرگرمیهای ویژۀ را برای هواداران خویش تهیه نمود. اما به بهانۀ اینکه مورد پیگرد پولیس مخفی دولت داود خان است، ازتماس با باعث خودداری میورزید. این عمل اکبروگاهی هم ابرازاین عقیده که« درشرایط کنونی درزیرفشاردولت نمی توانیم تشکیلاتی را به این کمیت حفظ کنیم، اگربمن اجازه بدهید ازمیان این افراد کسانی را که دارای استعداد برتراند برای کادرسازی برای فردای کشورجدا نموده تحت تربیت سیاسی بگیریم ودیگران را بشکلی جواب بدهیم»، آهسته آهسته شک وتردید هایی را نسبت بخود ایجاد نمود. روش شک برانگیز اکبرودرجریان قرارگرفتن مولانا باعث سبب شد، که باعث درراستای تحکیم موضع خویش فعال ترگردد. کاربجایی رسید که افراد وعناصروابسته به هردو بخش ازگوشه وکنارکشوربسوی کابل سفرنموده میخواستند درزندان دهمزنگ ازنزدیک موضع اورا بدانند. او با نوشتن" درلزوم مبارزه علیه سکتاریزم" مواضع خویش را مشخص نمود. او میگفت: آنچه را که من به شما میگویم شاید دیگران هم به شما عین مسایل را بگویند، اما گذشت زمان است که صداقت هرکس را نسبت به امرمبارزه وآرمانش روشن میسازد. شما هیچ کسی را مورد تخریب قرارندهید، شاید روزی همه درکنارهمدیگرقراربگیریم. رسالت شما فقط مبارزه درراه برآوردن آرمانهای مردمی است.
بهرصورت اسماعیل اکبردرخارج اززندان بادست بازتری عمل نموده درمسیرتعین شدۀ خویش که هما نا فروپاشی محفل انتظاروضربه وارد نمودن درهمه بخشهای این جریان بود، بی رقیب پیش میرفت. پیروزی کود تای ثور1357 وحضورمستقیم روسها درافغانستان سبب گردید تا عوامل بیگانه با درازدستی وعدم نگرانی درراه فروپاشی جریانی که خارچشم روسها پنداشته میشد، عمل نمایند.
بعد ازهفتم ثور57 که همه جریانات چپ وراست دیگرغافل گیرشده بودند، دربرابرسوال همیشگی چه باید کرد؟ قرارداشتند. گروه منشعب شده ازمحفل انتظارنیزبلاتکلیف شده بود، که چه باید کرد؟ اکثریت مسئولین این بخش انشعابی که گردانندگی آنرا دربیرون اززندان اسماعیل اکبربه عهده داشت، ازگوشه وکنارکشوردرمرکزکابل گرد آمده بودند تا با رهبرخود مولانا باعث درزندان دیدوبازدید انفرادی نموده هدایت بگیرند، که چه باید کرد؟ درآن هنگام مولانا هواداران خویش را به تأمل وحوصله مندی دعوت مینمود، که بگذارید تا سیاست دولت نوپای دمکراتیک درقبال مخالفین سیاسی اش روشن گردد وببنیم که این دولت ازدرسازش ومدارا با مخالفین خویش بخصوص جریانات چپ پیش میرود یا سیاست قهر وخشونت. درصورت اعمال سیاست دشمنانه دولت نسبت به مخالین سیاسی خویش، اولین کاری که دراولویت باید قرارگیرد، تدویریک کنفرانس سازمانی، تعین رهبری قانونمند ودیمکراتیک، مشخص گردیدن خط مشی سیاسی سازمان ونقطه نظرات و گره های اساسی اختلاف ما با دوستان دیروزی وسایرگروه های افغانستان ومنجمله حزب حاکم دمکراتیک خلق است. درآنصورت است، که هرگونه تصمیم گیری ما پیرامون رویدادهای بعدی ازیک مشروعیت میتواند برخوردارباشد.
هنوزچند روزی ازهدایت مولانا نسبت به پیروانش نگذ شته بود، که اسماعیل اکبرافراد مسئولی را که درکابل گردآمده بودند، درماه سرطان درکارتۀ سخی دعوت نموده با یک صحبت مقدماتی چنین وانمود کرد، که دولت وحزب دمکراتیک تصمیم گرفته است که تمام مخالفین سیاسی خویش را که مورد شناسایی قرارگرفته اند دستگیرنماید. طوریکه شما درجریان هستید، دولت با وجود رهایی تمام زندانیان جنایی، نه تنها مولانا وسایررفقای ماراکه ازسال 1354 بد ینسودرزندان بسرمیبرند رها نه نمود، که جدیداً رفیق امام نظرروستا، حسام الدین رحمانقل واحمد نیرو( که ازجملۀ افراد رهبری وحرفوی بودند) را درولایت تخاردستگیروبه زندان دهمزنگ انتقال داده اند وقراراطلاعی که من بدست آوردم حفیظ الله امین هرگزآنهارا رها نخواهد کرد. بجای اینکه بیش ازین وقت را تلف نمائیم وهمه دست بسته راهی گوشه های زندان شویم، ما پیشگیری نموده دولتی که ازهیچگونه پایگاه اجماعی برخوردارنیست غافیلگیرنمائیم. برخی روی کنفرانس تأکید مینمود، که این تصمیم را یک کنفرانس میتواند بگیرد نه ما؛ عدۀ استدلال میکردند، که درشرایط کنونی که رفقای ما به شمول رهبرسازمان درزندان گروگان حزب هستند، هرگونه اقدام مسلحانه سبب اعدام آنها خواهد شد؛ پیش ازاینکه ما دست به اقدامی برضد دولت بزنیم درفکرراه نجات مولانا باعث وسایررفقای زندانی باید باشیم. اما اکبربا اصرارتأکید میورزید، که ماباید کنفرانس خودرا درکوه پایه هابرگذارنمائیم ودرصورت ظهورقیام مسلحانه وتصرف مناطق، ما بالای دولت فشاروارد نموده درآنصورت بهترمیتوانیم هم به رفقای زندانی خود کمک کنیم وهم یک جمعی که درمعرض تهدید دشمن (حزب دمکراتیک خلق) قراردارند، اینهارا نیزازخطرنجات بدهیم. بحث ومشاجرات تندی صورت گرفت. مخالفین قیام مسلحانه آنرا یک جنون وخود کشی ارزیابی مینمودند ومیگفتند ما با این عمل خویش به حزب حاکم وروسها درجهت سرکوب خویش مشروعیت میبخشیم. محفل بدون تفاهم تا ناوقت شب دوام نمود. اما دراخیربرخی مخالفت خودرا اعلام نموده جلسه را ترک نمودند. وعده دیگری ازافراد اشتراک کننده درنشست بخصوص افراد حرفوی درپیروی ازحرفهای اکبر، به آغازقیام مسلحانه برضد دولت تأکید ورزیده ووفاداری خویش را دراین راه اعلام نمودند.
فردای آن شب، اسماعیل اکبربا نویشتن اعلامیه ای زیرنام« سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان » (سفزا)، موضع خویش را درقبال دولت مبنی برآغازقیام مسلحانه اعلام نمود، که درمقدمۀ اعلامیه ازقیام مسلحانۀ دروازبه رهبری مولانا بحرالدین باعث یاد آوری نموده، چنین وانمود کرده بود، که گویا قیام قریب الوقوع درحقیقت تداوم قیام درواز وراه باعث میباشد. هواداران قیام راه خود درپیش گرفته رهسپارفیض آباد مرکزولایت بدخشان شدند. مخالفین قیام با وجودی که اعلامیه چاپ گردیده وآمادۀ توزیع بود، ازپخش وتوزیع آن جلوگیری نموده یک ورق آنرا به زندان نزد مولانا انتقال داده اورا که خالی ذهن بود، درجریان قراردادند. مولانا اعلامیه را به دیگردوستان زندانی درمیان گذاشته خواهان نظرات آنها گردیده بود. همه افراد زندانی این عمل اکبررا یک دسیسۀ آشکارپنداشته واورا متهم به خیانت نمودند. اکبرودیگران درفیض آباد دوباره نشست نموده نظردوستان بدخشان را پیرامون قیام خواستند. درآنجا نیزیک عده موافقت خویش را اعلام داشته وبرخی دیگربا مخالفت شدید، منطقه را ترک نموده غرض مشاوره به کابل آمدند.
درکابل مخالفین قیام با درک عمق دسیسه وپیامد آن، درپی نجات رهبرخویش مولانا باعث شدند. این موضوع با مولانا ودیگردوستان زندانی درمیان گذاشته شد. زندانیان چون میدانستند، که رهایی آنها اززندان دهمزنگ درحد توان رفقای شان نیست. درنتیجه تصمیم گرفتند، که مولانا بایدهرچه زودتروقبل ازآغازقیام روی دست گرفته شده توسط اکبرودیگران، به بهانۀ مریضی به بیرون انتقال یافته، ازآنجا نجات داده شود. همین بود که دریک فرصت کوتاه وبه روزسه شنبه تاریخ 24 اسد 1357 ساعت شش شام مولاباعث توسط یک دستۀ مسلح هوادارانش نجات داده شده وبجای گاه ازپیش تعین شده انتقال یافت. وقیام 26 اسد 57 به رهبری اسماعیل اکبرنیزدربدخشان وتخارآغازگردید.
ادامه دارد.
محمد اسماعیل اکبردربوتۀ نقد (بخش اول)
برگرفته شده ازسایت فراتر از مرزها
آنچه که درمشرب " محفل انتظار" برای نویسندۀ این خامه درخوراهمیت بوده وامروزمبرمیت آن بیشترازپیش متبارزگردیده است، درجنب داعیۀ حمایت ازبرابری حقوق ملی وشهروندی، عدم گزینش نگرش تک ساحتی درزمینۀ آموزش وفراگیری دانش علمی ازهرطیف فکری وموضعگیری های ملی وبین المللی است. زیرا انسانهای تک نگر، درچنبرۀ تنگ آموزشهای متحجرباقی مانده، هرگزقادربه دریافت حقیقت راستین- که منحصربه نگرش خاصی نبوده- نمیباشند. دراین محفل اصول معین فکری وشیوۀ خاص آموزش، خلاف جریانات چپ وراست دیگر، رایج وحاکم نبود. وابسته گان محفل انتظارحق داشتند، که نظرات واندیشه های رایج دینی وغیردینی آن روزگاررا بدون تعصب بخوانند ودرحد بلوغ فکری وقدرت دریافت خویش مورد سنجش وارزیابی قراردهند.
این گونه موضع گیریها هرچند برای بروزاستعداد های خوابیده وظهورچهره های علمی وفرهیختۀ فرهنگی وروشنفکری امری است مهم وضروری. اما برای جریانات سیاسی- تشکیلاتی، درعدم موجودیت اصولی که محورهای عمدۀ سیاسی- عقیدتی را نشانه رفته باشد، یقیناً مشکیل زا بوده ودربسا موارد سبب بروزاختلافات سیاسی وعقیدتی گردیده، انشعابات پیهمی را دربرداشته است ومحفل انتظاریکی ازنمونه های بارزی است که درنتیجۀ رشد اندیشه های سیاسی- عقیدتی نا همگون، این تجربۀ تلخ را به آزمون گرفت.
شکل گیری اندیشه های سیاسی- عقیدتی وفلسفی گوناگون آنهم درنبود یک رهبری منسجم وتشکیلات گستردۀ سیاسی، ازجملۀ مهمترین موارد زمینه سازاختلافات درون سازمانی دربرهۀ خاص زمانی ناشی ازبحران قیام مسلحانۀ 1354 دروازبود، که راه را برای تشبث عناصروعوامل بیگانۀ درکمین نشسته، درجهت تشدید وتعمیق اختلافات داخلی هموارساخت.
کنفرانس بیستم عقرب 1355 درنبود رهبران دست اول "محفل انتظار" (محمد طاهربدخشی، مولانا بحرالدین باعث، عبد الحفیظ آهنگرپور، دولت محمد حکیم شفق، محمد اسحق کاوه ومحمد بشیربغلانی، که درزندان دهمزنگ زندانی بودند) تدویریافته، مهمترین محورهای که مورد بحث قرارگرفته بود عبارتند از:
کاردرراستای تأمین وحدت سیاسی- عقیدتی، برنامۀ منظم تربیت کادرهای سیاسی درمرکزوکادرهای نظامی برای پیگیری مبارزات پارتیزانی درروستاها ومناطق سوق الجیشی، ترک وظایف دولتی ومخفی شدن رهبران بطورکل، تأکید مجدد برموضعگیری مستقل سیاسی- عقیدتی. یکی از موضوعات بحث انگیزدیگری که مشاجرات جدی را درپی داشت، این بود که درادبیات مورد استفادۀ سازمانی، سازمان سیاسی- نظامی گفته شود یا نظامی- سیاسی. دراین کنفرانس هرچند رهبران زندانی ازجمله محمد طاهربدخشی بحیث منشی عمومی ومولانا باعث منشی اول وافراد دیگردرهیئت اجرائیه برگزیده شدند. اما دربیرون عمدتاً افراد حرفوی ومخفی دررأس رهبری قرارگرفتند. دراین کنفرانس قربان محمد پساکوهی فرد شماره سوم محفل انتظارویکی ازپیشگامان بخش مخفی وحرفوی بحیث سرپرست سازمان برگزیده شد.
برگزیدن پساکوهی بحیث سرپرست، ظهورالله ظهوری ومحمد رفیع خوست فرنگی ازبنیان گذاران محفل انتظاردرسمتهای عل البدل کمیتۀ مرکزی وفیصلۀ مخفی شدن رهبران، بیش ازپیش مایۀ نگرانی محافظه کران داخل سازمان گردیده، آنها نیزدرپی کارشکنی وتشدید اختلافات برآمده، با پخش یک اعلامیۀ جعلی ازنام رهبری سازمان وتعین مجازات اخراج شش ماهه، یک ماهه وبیست روزه برای پساکوهی، انجینرحسن واسماعیل اکبرازجمله موارد مهم دیگری بود، که روند اختلافات وبحران درون سازمانی را دربسترجدایی هموارترساخت.
بعد ازپخش اعلامیۀ متذکره موضع گیریها مشخص گردیده، هردو جناح درمسیرجذب افراد مورد باور خود دست بکارگردیدند. درچنین وضعیت متشنج شدۀ درون سازمانی بود، که محمد طاهربدخشی، محمد اسحق کاوه ومحمد بشیربغلانی اززندان دهمزنگ رها گردیده وافراد دیگربه زندانهای ابد، طویل المدت محکوم گردیدند. برائت افراد سه گانه اززندان ومحکوم گردیدن دیگران به زندانهای طولانی مدت، مهمل دیگری گردید، که افراد درکمین نشسته، ازجمله اسماعیل اکبرازآن استفادۀ اعظمی نموده توانست که شخصیت ومحبوبیت بدخشی را بعنوان رهبرزیرسوال قرارداده، کاوه وبغلانی را بحیث چهره های مشکوک درذهن دیگران بکوبد.
بعد ازرهایی بدخشی اززندان، هردوجناح درگیربرای توجیه مشروعیت موضع خودی نزد اومراجعه نموده ابرازنظرمینمودند. هرچند بدخشی درابتدا ی رهایی اززندان برای رهروان خویش اعلام نمود که تا شش ماه حق هیچگونه مداخله درامورسازمانی برای خودم نمیدهم. اما فشارجناحین سبب گردید که دست بیطرفی برداشته درجهت حل اختلافات سازمانی اقدام نماید. اولین اقدام بدخشی تدویریک کنفرانس انتصابی درماه سرطان 1356 خورشیدی زیرنام" کنفرانس اقناعی" بود. دراین کنفرانس که بعد ازانشعاب سازمان بد وبخش، مشروعیت کسب نموده وجانشین کنفرانس انتخابی تخاراعلام گردید؛ عمدتاً کسانی دعوت گردیده بودند، که طرف دعوای جناح تند روبوده وازابتدای تدویرآن آنها به شکلی ازاشکال آنرا رد مینمودند. مرگ نا بهنگام قربان محمد پساکوهی بعد ازعملیات بینی وزرق پنسیلین دراوایل سنبلۀ 1356 که درانتخاب ومعرفی دکتورمعالج آن آقای بغلانی نقش داشت، شک وتردید های دیگری برانگیخته، انشعاب را به یک امرقطعی ودرمان ناپذیرمبدل نمود. بعد ازمرگ پساکوهی بود، که آقای اکبردررأس جناح مخالف وتند رو قرارگرفته بعد ازمشاجرات تند وپرخاشگرانه وحتاکی همدیگر، در15 سنبلۀ سال 1356 " محفل انتظار" بعد ازیک دهه حضورفعال درصحنۀ سیاسی کشور، بدو بخش منشعب گردید. ناگفته نباید گذاشت که بعد ازانشعاب، رایزنیهای زیادی درجهت وحدت مجدد صورت گرفت، که ازجمله تلاشهای دانشجویان کابل درخوریاد آوری میباشد. ایشان با مراجعه به اسماعیل اکبرخواستند که زمینۀ گفتگوی مستقیم با جناح مخالف به رهبری بدخشی را فراهم نمایند. اکبریک فهرست 22 ماده یی را بدست آنها داد وگفت بادرنظرداشت این مواد حاضرم که مستقیم گفتگونمایم. وقتی مطالب پیشکش شده خدمت بدخشی ارایه گردید با خشنودی پذیرفته وعده داد، که نتیجه را به روزچهارشنبه برایتان ابلاغ میکنم. وقتی روزچهارشنبه هیچگونه اطلاعی به میانجیان نرسید، یکی ازآن جمع گفت فردا روزپنجشنبه درمحل تعین شده حاضرباشید تا پیام بدخشی را برایتان بیاورم. روزموعود فرارسید وقاصد به محل با چهرۀ گرفته وناراحت حاضرگردیده گفت: بدخشی خیلی ناراحت بود وگفت کارازکارگذشته این طرف حاضرنیستند که با روحیۀ موادات فرستاده شده ازجانب اکبررودررو صحبت نمایند وآنچه را که درنشست جمعی ما صورت گرفت وبمن نتیجه را دادند دراین یادداشت تذکرگردیده است. حامل پیام ازکیسۀ خویش یادداشتی را بیرون نموده به اکبرارایه داد، که دارای این محتوا بود:
1- ما اکبررا به صفت یک فرد عادی وعاری ازهرگونه مسئولیت تشکیلاتی میشناسیم.
2- درنامۀ فرستادۀ شما هشت بارکلمۀ ما بکاررفته است. این ما کیانند؟
3- ما کنفرانس تخاروفیصله های آنرا به رسمیت نمیشناسیم واکبربا قبول روحیۀ کنفرانس سرطان وبحیث یک عنصرعادی با ما حق دارد صحبت کند.
اسماعیل اکبرکه بمثابۀ یک چهرۀ قابل توجه دررأس جناح مخالف بدخشی قرارداشت، با استفاده اززندانی بودن مولانا باعث، خودرا ادامه دهندۀ راه باعث اعلام نموده درپی تحکیم مواضع خویش برآمد. همینگونه برخی ازعوامل مشکوک ونفوذی دیگرروسها، دوربدخشی حلقه زدند، تابادست بازتری درمسیرتعین شده درهردو جناح دست به کارشوند.( البته عوامل نفوذی روسها درجناح شهید بدخشی نیزدرجای خود معرفی خواهند شد).
اکبربا استفاده ازحالت روانی افرادی که ازبی برنامگی ونداشتن خط مشخص سیاسی رنج میبردند، درپی تهیۀ شعارها وبرنامۀ مشخص شد. اوبا نویشتن " مشخصات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی جامعۀ افغانستان " که عمدتاً برگرفته شده ازتاریخ غباربود، سرگرمیهای ویژۀ را برای هواداران خویش تهیه نمود. اما به بهانۀ اینکه مورد پیگرد پولیس مخفی دولت داود خان است، ازتماس با باعث خودداری میورزید. این عمل اکبروگاهی هم ابرازاین عقیده که« درشرایط کنونی درزیرفشاردولت نمی توانیم تشکیلاتی را به این کمیت حفظ کنیم، اگربمن اجازه بدهید ازمیان این افراد کسانی را که دارای استعداد برتراند برای کادرسازی برای فردای کشورجدا نموده تحت تربیت سیاسی بگیریم ودیگران را بشکلی جواب بدهیم»، آهسته آهسته شک وتردید هایی را نسبت بخود ایجاد نمود. روش شک برانگیز اکبرودرجریان قرارگرفتن مولانا باعث سبب شد، که باعث درراستای تحکیم موضع خویش فعال ترگردد. کاربجایی رسید که افراد وعناصروابسته به هردو بخش ازگوشه وکنارکشوربسوی کابل سفرنموده میخواستند درزندان دهمزنگ ازنزدیک موضع اورا بدانند. او با نوشتن" درلزوم مبارزه علیه سکتاریزم" مواضع خویش را مشخص نمود. او میگفت: آنچه را که من به شما میگویم شاید دیگران هم به شما عین مسایل را بگویند، اما گذشت زمان است که صداقت هرکس را نسبت به امرمبارزه وآرمانش روشن میسازد. شما هیچ کسی را مورد تخریب قرارندهید، شاید روزی همه درکنارهمدیگرقراربگیریم. رسالت شما فقط مبارزه درراه برآوردن آرمانهای مردمی است.
بهرصورت اسماعیل اکبردرخارج اززندان بادست بازتری عمل نموده درمسیرتعین شدۀ خویش که هما نا فروپاشی محفل انتظاروضربه وارد نمودن درهمه بخشهای این جریان بود، بی رقیب پیش میرفت. پیروزی کود تای ثور1357 وحضورمستقیم روسها درافغانستان سبب گردید تا عوامل بیگانه با درازدستی وعدم نگرانی درراه فروپاشی جریانی که خارچشم روسها پنداشته میشد، عمل نمایند.
بعد ازهفتم ثور57 که همه جریانات چپ وراست دیگرغافل گیرشده بودند، دربرابرسوال همیشگی چه باید کرد؟ قرارداشتند. گروه منشعب شده ازمحفل انتظارنیزبلاتکلیف شده بود، که چه باید کرد؟ اکثریت مسئولین این بخش انشعابی که گردانندگی آنرا دربیرون اززندان اسماعیل اکبربه عهده داشت، ازگوشه وکنارکشوردرمرکزکابل گرد آمده بودند تا با رهبرخود مولانا باعث درزندان دیدوبازدید انفرادی نموده هدایت بگیرند، که چه باید کرد؟ درآن هنگام مولانا هواداران خویش را به تأمل وحوصله مندی دعوت مینمود، که بگذارید تا سیاست دولت نوپای دمکراتیک درقبال مخالفین سیاسی اش روشن گردد وببنیم که این دولت ازدرسازش ومدارا با مخالفین خویش بخصوص جریانات چپ پیش میرود یا سیاست قهر وخشونت. درصورت اعمال سیاست دشمنانه دولت نسبت به مخالین سیاسی خویش، اولین کاری که دراولویت باید قرارگیرد، تدویریک کنفرانس سازمانی، تعین رهبری قانونمند ودیمکراتیک، مشخص گردیدن خط مشی سیاسی سازمان ونقطه نظرات و گره های اساسی اختلاف ما با دوستان دیروزی وسایرگروه های افغانستان ومنجمله حزب حاکم دمکراتیک خلق است. درآنصورت است، که هرگونه تصمیم گیری ما پیرامون رویدادهای بعدی ازیک مشروعیت میتواند برخوردارباشد.
هنوزچند روزی ازهدایت مولانا نسبت به پیروانش نگذ شته بود، که اسماعیل اکبرافراد مسئولی را که درکابل گردآمده بودند، درماه سرطان درکارتۀ سخی دعوت نموده با یک صحبت مقدماتی چنین وانمود کرد، که دولت وحزب دمکراتیک تصمیم گرفته است که تمام مخالفین سیاسی خویش را که مورد شناسایی قرارگرفته اند دستگیرنماید. طوریکه شما درجریان هستید، دولت با وجود رهایی تمام زندانیان جنایی، نه تنها مولانا وسایررفقای ماراکه ازسال 1354 بد ینسودرزندان بسرمیبرند رها نه نمود، که جدیداً رفیق امام نظرروستا، حسام الدین رحمانقل واحمد نیرو( که ازجملۀ افراد رهبری وحرفوی بودند) را درولایت تخاردستگیروبه زندان دهمزنگ انتقال داده اند وقراراطلاعی که من بدست آوردم حفیظ الله امین هرگزآنهارا رها نخواهد کرد. بجای اینکه بیش ازین وقت را تلف نمائیم وهمه دست بسته راهی گوشه های زندان شویم، ما پیشگیری نموده دولتی که ازهیچگونه پایگاه اجماعی برخوردارنیست غافیلگیرنمائیم. برخی روی کنفرانس تأکید مینمود، که این تصمیم را یک کنفرانس میتواند بگیرد نه ما؛ عدۀ استدلال میکردند، که درشرایط کنونی که رفقای ما به شمول رهبرسازمان درزندان گروگان حزب هستند، هرگونه اقدام مسلحانه سبب اعدام آنها خواهد شد؛ پیش ازاینکه ما دست به اقدامی برضد دولت بزنیم درفکرراه نجات مولانا باعث وسایررفقای زندانی باید باشیم. اما اکبربا اصرارتأکید میورزید، که ماباید کنفرانس خودرا درکوه پایه هابرگذارنمائیم ودرصورت ظهورقیام مسلحانه وتصرف مناطق، ما بالای دولت فشاروارد نموده درآنصورت بهترمیتوانیم هم به رفقای زندانی خود کمک کنیم وهم یک جمعی که درمعرض تهدید دشمن (حزب دمکراتیک خلق) قراردارند، اینهارا نیزازخطرنجات بدهیم. بحث ومشاجرات تندی صورت گرفت. مخالفین قیام مسلحانه آنرا یک جنون وخود کشی ارزیابی مینمودند ومیگفتند ما با این عمل خویش به حزب حاکم وروسها درجهت سرکوب خویش مشروعیت میبخشیم. محفل بدون تفاهم تا ناوقت شب دوام نمود. اما دراخیربرخی مخالفت خودرا اعلام نموده جلسه را ترک نمودند. وعده دیگری ازافراد اشتراک کننده درنشست بخصوص افراد حرفوی درپیروی ازحرفهای اکبر، به آغازقیام مسلحانه برضد دولت تأکید ورزیده ووفاداری خویش را دراین راه اعلام نمودند.
فردای آن شب، اسماعیل اکبربا نویشتن اعلامیه ای زیرنام« سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان » (سفزا)، موضع خویش را درقبال دولت مبنی برآغازقیام مسلحانه اعلام نمود، که درمقدمۀ اعلامیه ازقیام مسلحانۀ دروازبه رهبری مولانا بحرالدین باعث یاد آوری نموده، چنین وانمود کرده بود، که گویا قیام قریب الوقوع درحقیقت تداوم قیام درواز وراه باعث میباشد. هواداران قیام راه خود درپیش گرفته رهسپارفیض آباد مرکزولایت بدخشان شدند. مخالفین قیام با وجودی که اعلامیه چاپ گردیده وآمادۀ توزیع بود، ازپخش وتوزیع آن جلوگیری نموده یک ورق آنرا به زندان نزد مولانا انتقال داده اورا که خالی ذهن بود، درجریان قراردادند. مولانا اعلامیه را به دیگردوستان زندانی درمیان گذاشته خواهان نظرات آنها گردیده بود. همه افراد زندانی این عمل اکبررا یک دسیسۀ آشکارپنداشته واورا متهم به خیانت نمودند. اکبرودیگران درفیض آباد دوباره نشست نموده نظردوستان بدخشان را پیرامون قیام خواستند. درآنجا نیزیک عده موافقت خویش را اعلام داشته وبرخی دیگربا مخالفت شدید، منطقه را ترک نموده غرض مشاوره به کابل آمدند.
درکابل مخالفین قیام با درک عمق دسیسه وپیامد آن، درپی نجات رهبرخویش مولانا باعث شدند. این موضوع با مولانا ودیگردوستان زندانی درمیان گذاشته شد. زندانیان چون میدانستند، که رهایی آنها اززندان دهمزنگ درحد توان رفقای شان نیست. درنتیجه تصمیم گرفتند، که مولانا بایدهرچه زودتروقبل ازآغازقیام روی دست گرفته شده توسط اکبرودیگران، به بهانۀ مریضی به بیرون انتقال یافته، ازآنجا نجات داده شود. همین بود که دریک فرصت کوتاه وبه روزسه شنبه تاریخ 24 اسد 1357 ساعت شش شام مولاباعث توسط یک دستۀ مسلح هوادارانش نجات داده شده وبجای گاه ازپیش تعین شده انتقال یافت. وقیام 26 اسد 57 به رهبری اسماعیل اکبرنیزدربدخشان وتخارآغازگردید.
ادامه دارد.
محمد اسماعیل اکبردربوتۀ نقد (بخش اول)
برگرفته شده ازسایت فراتر از مرزها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر