عبدالمجید اسکندری
بازی سیاسی را
باید آموخت!
***************************
سیاست گرانِ حاظر در صحنهء ما اکثرآ نادرست بازی
سیاسی کرده اند. آنها با همه امکانات بالقوه وبالفعلی که داشته اند؛ ولی همیشه چون"فرصت
طلبان" عمل کرده اند. غافل ازین ضرب المثل وطنی بوده اند که:" برای
رهگذر فقط خربوزهء کَجَک میسر" است.
یعنی: فرصت طلب ها در بازیهای کلان سیاسی هرگز برنده
نیستند. بلکه فقط به همان چیزهایی میرسند که میخواهند. یعنی نان و نام موقتی و
کذایی.
زمانیکه شما طرح بدیل برای نظام ندارید، ایا ممکن
است با جابجایی چند مهره به خواستهای خود برسید؟ مگر در رژیمهای قبلی از زمانهای
گذشته و بخصوص از زمان شیرعلی خان تا اکنون چنین نبوده؟
توافقنامهء سیاسی یکی از دست آوردهای بزرگی بود که
بعد از قرنها بدست آمد. این توافقنامه آغازی برای تغییر نظام و تقسیم عمودی قدرت و
سپردن صلاحیتها به ارگان های محلی و مردم در محلات شان بود. تکرار میکنم که این
توافقنامه دست آورد بزرگی بود! ولی ما نه تنها در جهت تحقق آن تلاش نکردیم بلکه با
معاملات فردی، شخصی و بعضا تنظیمی ویا با کم کاریها و بی توجهی آنرا به تاق نسیان
سپردیم. آیا گناه از تمامیت خواهان است یا از خود ما؟ آیا گناه از خارجیان است؛ یا
از خود ما؟!
باور دارم که اکثر مدعییان رهبری کنونی کشور شاید
همین توافقنامه را هم بدرستی و با دقت نخوانده، باشند.
آنهائیکه به انقلابهای قهری باور دارند؛ شاید
استدلال کنند که جامعه به یک تغییر رادیکال ضرورت دارد، ولی ما کمتر شاهد بوده ایم
که چنین انقلابهایی ماندگار بوده باشند. برعکس جوامع بشری در اثر یک تکامل آرام
(ایولوشن) به ترقی و تعالی رسیده اند؛ که این موافقتنامه زمینه ساز چنین حرکتی
بود.
اگر میخواهید در افغانستان نظام مردم محور و
دموکراسی را بسازید؛ این با تعویض چند مهره ( حتی مهره های مرکزی) میسر نیست بلکه
به تغییر قانونمند نظامیکه کار آمد نیست، باید اندیشید. استراتیژی و تاکتیک خود را
درین رابطه بیان دارید و بعدش به سوی همگرایی همه آنانیکه معتقد به چنین نظامی
اند، بروید.
کما اینکه بر روی همدیگر تیغ کشیدن و جبهه
مقاومتگران و عدالتخواهان را پارچه ساختن (از هر جانبی که باشد) نیز منفعتی درپی ندارد.
...و آنانیکه
"سیاست حذف" را در پیش گرفته اند، باید بدانند که به سوی "نا کجا
آباد" در حرکت اند.
نه از خارجیان کسی را بترسانید و نه گناه خود را
برگردن خارجی ها باندازید. خارجیها نه خویشاوند فرد یا قومی اند و نه دشمن فرد،
مجمع سیاسی و یا قوم دیگری. انها به دنبال منافع خود اند! با انها باید در راستای
منافع مشترک بازی و تفاهم کرد.
قرن بیست و یکم را نمیتوان با افکار و پرسونل قرن
نزدهم و بیستم اداره و رهبری کرد. نظام فرد محور و ساختار سیاسی ناکار آمد کنونی
را فقط با همگرایی همه نیروهای ترقی پسند، ملی ومومن به دموکراسی و حق شهروندی
میتوان متحول ساخت.
امروز و چند سال بعد هم "پایان تاریخ"
نیست. باید اشتباهات دیروزی و امروزی را اصلاح کرد!
من باور
دارم که نسل نو راه خود را بالاخره خواهند یافت. این نسل به سیاست های فرد محور و
قبیله محور و همچنان به سیاست وابستگی به خارجیها و ازآن طریق خود را برگردهء مردم
بالاجبار تحمیل کردن، نه خواهند گفت و یک سرزمین آزاد، آباد، مستقل و متحد را خواهند
ساخت.
به امید چنین روزی!
پ.ن: امیدوارم این نوشته من را برله یا علیه هیچ
فردی تعبیر نکنید.
من قبلا نیز نوشته یی داشتم درین رابطه تحت نام
"چرا حکومت وحدت ملی؟ ( نیم نگاهی به دولت سازی در افغانستانِ پسا طالبان)".
درینجا لینک آن را برای دوستان می
گذارم. اگر لازم میدانستید به آن سری بزنید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر